باتوجه به مبنای ایت اله شبیری در دو بحث تزاحم وتعارض که می فرمایند
:خطابات شرعی ناظر به فرض تزاحم وتعارض نیستند فرق بین تزاحم وتعارض چیست؟ایا تزاحم داخل باب تعارض است؟[siz
[/size]e=large]
بسیاری از بزرگان در ذیل بحث اجتماع امر و نهی و بحث تعارض در صدد بیان تفاوت های تعارض و تزاحم بر آمده اند . حتی در کتب درسی مانند اصول فقه و کفایه هم این بحث آمده است . ان شئت فراجع . ( چون بحث طولانی و اختلافی بود از آوردن آن خودداری کردم ) .
صاحب کفایه می گوید در تعارض احزاز الملاک فی کلیهما نمی شود اما در تزاحم احراز الملاک فی کلیهما می شود منتهی امکان جعل وجوب برای هر دو نیست( الا به نحو الترتب).
به سوال توجه نفرمودید وقتی خطابات شرع موارد تزاحم وموارد تعارض را نگرفت یعنئ در موارد تزاحم وموارد تعارض امر و بعثی نیست محرکیت وجود نداردوقتی که امری نبود چگونه درموارد تزاحم وموارد تعارض کشف ملاک کنیم تابین تزاحم و تعارض فرق بگذاریم؟؟؟؟ ایاباید از طرق دیگر کشف ملاک کنیم؟یاباید فرق دیگری بین تزاحم و تعارض بیان کرد؟یااصلا باب تزاحم داخل باب تعارض است؟((در ضمن امیر عباس عزیزدو کتاب گرانسنگ حوزه: کفایه الاصول واصول الفقه بسیار دقیق وهمه خوشه چین انهاییم))
(6-ارديبهشت-1392, 18:11)mousavifakhr نوشته: [ -> ]به سوال توجه نفرمودید وقتی خطابات شرع موارد تزاحم وموارد تعارض را نگرفت یعنئ در موارد تزاحم وموارد تعارض امر و بعثی نیست محرکیت وجود نداردوقتی که امری نبود چگونه درموارد تزاحم وموارد تعارض کشف ملاک کنیم تابین تزاحم و تعارض فرق بگذاریم؟؟؟؟ ایاباید از طرق دیگر کشف ملاک کنیم؟یاباید فرق دیگری بین تزاحم و تعارض بیان کرد؟یااصلا باب تزاحم داخل باب تعارض است؟((در ضمن امیر عباس عزیزدو کتاب گرانسنگ حوزه: کفایه الاصول واصول الفقه بسیار دقیق وهمه خوشه چین انهاییم))
دوست عزیز بنده جسارتی نسبت به این دو کتاب نداشتم بلکه تنها از باب اینکه دم دستی ترین کتب اصولی هستند که طلاب قطعا با آنها سر و کار داشته اند و با آنها آشنا می باشند ، به نام آنها اشاره کردم
!!!!!!
آقای زنجانی در کتاب النکاح خود (که در نرم افزار جامع فقه موجود است ) به طور مبسوط به این بحث پرداخته اند . ( ج 2 از ص 707) به طور خلاصه (شاید تلخیص مخل )ایشان می فرمایند که : راه كشف ملاك فقط از راه خطاب نيست تا در صورتى كه خطاب موارد تزاحم و تعارض را نگرفت ، راه كشف ملاك مسدود شود. بلكه ممكن است همچون مرحوم فشاركى به اطلاق ماده تمسك شود. يا آنكه از تناسبات حكم و موضوع، عرف ملاك ثبوت حكم را كشف كند. گاهى مسانخاتى كه در عرف موجود است موجب مى‌شود كه انسان ملاك را كشف كند.
