مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: عدم صحت کلام مرحوم آخوند در بحث معنون بودن متعلق امر
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مرحوم آخوند متعلق حکم را معنون می دانند و مرحوم میرزای قمی ( قوانین ج1 ص 324 چاپ جدید)  می گوید: اگر متعلق، معنون باشد یعنی فعل خارجی باشد، اگر مولی امری کرد و هیچ کس امتثال نکرد، چون معنون وجود نخواهد داشت. بنابراین امر کردن مولی تصور نمی شود. چون امر  صفت ذات اضافه است، لذا بدون طرف اضافه(معنون) وجودش محال است. در حالی که ما می توانیم بگوییم که مولی امر کرد ولی کسی امتثال نکرد، بنابراین متعلق امر مولی، معنون نمی تواند باشد.
  بعضی به میرزای قمی اشکال کرده اند که اگر هیچ کس امتثال نکند، امر کردن لغو می شود. و چون مولی حکیم است از حکیم چنین امری سر نمی زند.
جواب ما این است که حرف میرزای قمی این نیست که امر کردن مولی در فرض عدم امتثال لغو و منافی حکمت می شود بلکه ایشان می گوید: اگر متعلق حکم، معنون باشد که فعل خارجی است، اصلا چنین امری تصور نمی شود. ، اگر هیچ کس امتثال نکند، اصلا چنین امری نباید فرض بشود؛ چون محال و تناقض است چون می شود صفت ذات اضافه بدون طرف إضافه. نه اینکه چون مخالف حکمت است، بنابراین این اشکال به قوانین وارد نیست.
عدم صحت اشکال مرحوم آخوند به بیان محقق قمی
 پس حکم باید به عنوان تعلق بگیرد(البته نه عنوان بما هو هو  که مانند مرحوم آخوند اشکال کنید که طبیعت بما هی هی لیست الا هی لا ماموره و لا منهیه) بلکه به این غرض که آن را در خارج امتثال کنید. یعنی وجود خارجی، شرط در مقام امتثال می باشد که لازم التحقق است مثل امر کردن به نماز به این هدف که شما نماز با طهارت انجام بدهید که طهارت شرط مقام امتثال می شود و لازم التحصیل می شود و اگر انجام ندهید، عصیان می شود.
لذا اگر شما امتثال نکردی می گویند مولی امر کرد ولی شما امتثال نکردی نه اینکه مولی اصلا امر نکرد. و اگر هم هیچکس امتثال نکند، باز امر فرض می شود. می گوییم مولی می تواند امر کند ولی چون می داند هیچ کس امتثال نمی کند و نظر اجمالی به افراد دارد لذا جعل نمی کند. نه اینکه این امر کردن مولی قابل فرض و تصور نباشد.

بنابراین نظر مرحوم اخوند که متعلق حکم را معنون می داند، صحیح نیست.(درس خارج اصول جلسه 77، 1401/11/9)
(11-بهمن-1401, 16:28) pid=\9742' نوشته:  اشکال مرحوم آخوند در کفایه به میرزای قمی:
شما که عنوان را متعلق اوامر و نواهی می دانید، عنوان را بما هی هی می گویی یا وجود را جزء می گیری یا وجود را شرط می گیری. اگر بما هی هی بگویی، اصلا حرفت معقول نیست چون عنوان بما هی هی لیست الا هی لا ماموره و لا منهیه و شما می خواهی عنوان را ماموربه یا منهی عنه بگذاری. اگر بگویی عنوان موجود متعلق است یعنی طبیعت موجوده و وجود را جزء بگذاری، دوباره همان مشکل تکرار می شود چون وجود واحد است و اجتماع ضدان لازم می آید. اما اگر وجود را شرط بگذارید، شرط خارج از متعلق است منتهی من مبناء به شما اشکال می کنم که متعلق را من طبیعت عنوان نمی گیرم بلکه طبیعت معنون می گیرم و معنون واحد است.
د20) نقد بر اشکال آخوند به میرزای قمی: این اشکال به میرزای قمی وارد نیست و مرحوم آخوند باید استدلال میرزا را رد کند. چون میرزا برای اینکه متعلق عنوان است دلیل دارد ولی شما برای متعلق بودن معنون دلیل ذکر نکردید. فقط به قول خودتان متعلق بودن عنوان را رد کردید. (درس خارج اصول جلسه 77، 1401/11/9)
(11-بهمن-1401, 17:38)علی آمنی نوشته: [ -> ]علی آمنی
(11-بهمن-1401, 16:28). (درس خارج اصول جلسه 77، 1401/11/9) نوشته:    تفاوت معنون یا طبیعت محکی با فرد خارجی چیست؟
شما که الان روبروی من هستید، چون وجود هستید، تشخّص دارید که این فرد می شود. اما طبیعت بالحمل الشایع یعنی آن حیثیت انسانیتی است که در ضمن شما محقق است نه شما با همه خصوصیات و تشخصاتی که دارید. متعلق امر در نزد همه طبیعت است. منتهی آخوند می گوید متعلق باید طبیعتی باشد که مصلحت و مفسده دارد و آن معنون است. اما ما می گوییم متعلق باید طبیعتی باشد که تقدم بر امر دارد و آن عنوان است.
طبیعت دو قسم است: طبیعت حاکی و طبیعت محکی. طبیعت محکی فرد نیست و تشخص ندارد.
 لشئ غیر الکون فی الاعینان    کون بنفسه لدی الاذهان.    یعنی یک ماهیت انسان در ذهن است و یک ماهیت انسان در خارج است ولی ماهیت انسان غیر از وجود اوست. وجود تشخص دارد و جزئی حقیقی است. ماهیت انسان، همان ماهیت بالحمل الشایع است که تشخص ندارد و کلی است یعنی کلی طبیعی است که در ضمن فرد موجود است نه اینکه خود فرد است. هزار ماهیت بهم اضافه شوند، شما به تشخص نمی رسید و تنها ضیق در ماهیت می شود. . (درس خارج اصول جلسه 77، 1401/11/9)