اطلاق لفظی و ترک استفصال و ترک استیضاح هر سه قرینه بر عموم هستند. اطلاق لفظی که روشن است. ترک استفصال به این نحو است که یک قضیهی شخصیه از امام سؤال میشود، و حضرت در مقام پاسخ، از ویژگیهای آن قضیه شخصیّه سوال نمیپرسد. مثلا سائل میپرسد برادر من فلان کار را انجام داده است، حکمش چیست؟ حضرت نمیپرسد که برادر تو عادل است یا فاسق، عالم بود یا جاهل یا مثلا بزرگتر از توست یا کوچکتر. و در واقع هم یکی از این حالات بیشتر وجود ندارد. و آن برادر مثلا یا عادل است یا فاسق، ولی امام نه از ویژگیهای مورد، سؤال میپرسد و نه در مقام بیان حکم، تفصیلی در مساله بیان میکند، این نشان میدهد که حکم، در جمیع صور مساله واحد است.
ترک استیضاح در جایی است که دلیل مجمل باشد. یعنی سؤال سائل مجمل است و امام در مقام پاسخ، اگر حکم مختص به یک معنای خاص باشد، باید یا استیضاح کنند و یا حکم مساله را طبق جمیع احتمالات بیان کنند. همین که امام حکم واحدی بیان کند، نشان میدهد که حکم در جمیع صور مساله واحد است. مثلا فرض کنید که مال دارای دو معنا باشد؛ هم به معنای عام استعمال شود و هم به معنای خصوص نقدین. وقتی سائل میپرسد:«فی مال الیتیم زکاة؟» امام در مقام پاسخ یا باید سوال کند که مراد تو از مال چیست؟ از نقدین پرسیدی یا اعم؟ و یا باید دو معنای آن را بیان کند و حکم هر یک را بگوید. عدم این کار یعنی ترک استیضاح، نشان میدهد حکم طبق جمیع معانی، واحد است.
درس خارج فقه استاد سید محمد جواد شبیری مورخ ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۱
باید به ترک استفصال اضافه کرد که سوال ظهور در قسم خاصی نداشته باشد و الا صرف ترک سوال عموم نمیرساند
به نظر میاد صرفا اختلاف در تعبیر است این بحث در جایی است که چند احتمال باشد و امام یک حکم بدهد حالا چند احتمال یا در معنای لفظ است و یا از. حالات خارجی است.
مضافاً به این که این تقسیم چه فایده ای دارد. آیا مثلاً در ترک استفصال شرطی هست که در غیر آن نیست؟
[quote='خیشه' pid='9884' dateline='1676863341']
باید به ترک استفصال اضافه کرد که سوال ظهور در قسم خاصی نداشته باشد و الا صرف ترک سوال عموم نمیرساند
به نظر میاد صرفا اختلاف در تعبیر است.........
ظاهرا نظر حاج آقا بیان این اصطلاحات و تفاوت آنها است که در لسان برخی بیان شده است و این مفروض است که نباید انصرافی وجود داشته باشد بنابراین نباید به دنبال تفاوت ماهوی این دو بود گرچه در ترک استفصال ریشه اطلاق در حکم ، مساله عدم استفصال بین حالات مکلف در مساله است ولی در عدم استیضاح مساله عدم استیضاح معنایی خاص است.
ترک استفصال یا استیضاح داخل در همان اطلاق
لفظی است و چیز دیگری نیست، چون بحث
در اطلاق جواب امام علیه السلام است، بله
ممکن است کسی مثل مرحوم اخوند بگوید
این چنین سوالی قدر متیقن در مقام تخاطب
است ولی اگر اطلاق جواب را قبول کردیم
فرقی بین مثالهای شما نیست.
شما ترک استفصال به کدام لفظ استناد میکنید تا اطلاق لفظی شود؟ تمام اعتماد ترک استفصال به سوال نکردن است دقیقا مثل اطلاق مقامی.
هل اکرم عالما؟ قال اکرم العالم، فلم یقیده به الفقه او غیره
فالسوال کان لغرض تقیید العالم بالفقه و نستکشف
من عدم القید عدم احتیاجه للسوال، فاذن کان الاطلاق اللفظی
هو العالم مطلقا سواء کان فقیها ام لا
صرف اینکه غرض تقیید شده که لفظی نمیشه. در اطلاق مقامی هم این بیان شما عیناً میآید. سوال بنده اینه با توجه با بیان خودتان یک بیان متغایر از اطلاق لفظی برای اطلاق مقامی بیاورید
(3-اسفند-1401, 07:26)خیشه نوشته: [ -> ]صرف اینکه غرض تقیید شده که لفظی نمیشه. در اطلاق مقامی هم این بیان شما عیناً میآید. سوال بنده اینه با توجه با بیان خودتان یک بیان متغایر از اطلاق لفظی برای اطلاق مقامی بیاورید
فرق مقامی و لفظی در این است که مقامی
در مقام بیان غرضشه حتی اگر در قالب
این لفظ موجود نباشه، ولی لفظی در مقام بیان
غرضش فقط با همین لفظه، در مثالهای ما لفظ عالم
شامل فقیه و غیر فقیه میشه فی نفسه
لذا میشه لفظی عزیز برادر !!
در اطلاق مقامی لفظی در کار نیست نه اینکه حتی اگر لفظ در کار نباشه
اشکال ملالغتی میفرمائید، عرض کردم
مولا در صدد بیان غرضش به هر نحو ممکن
است کاری به لفظ نداره.
«حتی» رو برای روشن تر شدن گفتم