مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: عدم صحت کلام مرحوم آخوند در عدم شرطیت مندوحه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
 مرحوم آخوند امتناعی است و چون قائل به التکلیف المحال بوده، در تعارض می رود. و دیگر کارش به اینجا کشیده نمی شود. در حالی که همه امتناعی نیستند لذا باید بحث اجتماع امر و نهی را باید دید. نه این که بحث اجتماع امر و نهی دو حالت پیدا می کند نه یک حالت. یک حالت این است که باید از تعارض جدا بشود. و یک حالت این است که باید از تزاحم جدا بشود. جدا شدنش از تعارض، از حیث التکلیف المحال است و آن جایی که التکلیف المحال است، در تعارض برود. اما کسی که می گوید: امر و نهی در مساله التکلیف المحال نیست، باید اجتماع امر و نهی را از تزاحم جدا بکند و جدا کردن این دو از هم با پرداختن به بحث التکلیف بالمحال است.
لذا شمای آخوند نباید بگویید من فقط از حیث التکلیف المحال بحث می کنم، بلکه بحث التکلیف بالمحال را هم در بحث بیاورید.
 یعنی چون اصول، علم آلی و ناظر به فقه است و مرحوم آخوند هم امتناعی بوده، مسائل فقهی او با پرداختن به التکلیف المحال حل می شود لذا دیگر کاری به التکلیف بالمحال ندارد که مندوحة را بیاورد. اما میرزای قمی جوازی بوده و وقتی التکلیف المحال را رد می کرده، باز هم کارش در فقه حل نمی شده لذا نیاز داشته که مندوحة را بیاورد تا باب اجتماع امر و نهی را از تزاحم جدا کند.
علاوه بر اینکه ما یک اصولی فقیه داریم و یک فقیه اصولی داریم که اصولی فقیه می گوید من در اصول بحث می کنم و کاری به فقه ندارم و فرض ها و شقوق مختلف را می گویم بعد وارد فقه می شوم بعد هر کدامش به درد خورد، استفاده می کنم که بهترین نمونه اش، اصول شهید صدر است که مسأله را فرض می کند و تمام فرض های آن را مطرح می کند و کاری هم با فقه ندارد. اما روند درست این نیست بلکه روند درست، فقیه اصولی است یعنی باید فقه را ببینیم و بعد در اصول بیاییم مساله را بررسی کنیم. البته اصول در فقه اثر می گذارد که این دو با همدیگر دور معی یا حرکت حلزونی دارند.
اگر شما فقط روی التکلیف المحال بحث کنید، یعنی فرضی بحث کرده اید که در اصول به درد نمی خورد چون غرض این است که مشکل فقه حل بشود. برای اینکه مشکل در فقه حل بشود و نزاع مجرد فرض نباشد(که شمای آخوند می گویید این علم آلی است نه فرضی) باید التکلیف بالمحال بحث بشود.
آقای گلپایگانی هم در إفاضة العوائد در شرح درر الفوائد به این نقد اشاره کرده است. (درس خارج اصول، جلسه84 ،1401/11/25)