مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: پاسخ استاد احمدی شاهرودی از اشکال مرحوم آقای خوئی به اراده تشریعیه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مرحوم آقای خوئی فرمایش آخوند مبنی بر اینکه مراد از فعلیت حکم، تعلق اراده مولا به فعل عبد است را نفی کرده و فرموده است: ما چیزی به نام اراده تشریعیه تصویر نمی کنیم چرا که تعلق اراده خداوند به فعل عبد از دو حال خارج نیست: يا اراده او بما أنه خالق و قادر علی کل شيئ به أفعال عباد تعلق می گیرد که در این تقدير تعلق اراده به فعل عبد مستلزم جبر است و یا اینکه اراده خداوند به فعل عبد بما أنه مولی من الموالي تعلق گرفته که در این فرض تعلق اراده به فعل عبد مستلزم این است که اراده به فعل غير مقدور تعلق بگیرد چرا که فعل عبد تحت اختیار مولا نبوده و خارج از اختیار اوست در نتیجه تعلق اراده به فعل او مستلزم تعلق اراده به غیر مقدور بوده و این امر نیز محال است.
استاد احمدی شاهرودی در پاسخ از این کلام مرحوم آقای خوئی، یک جواب نقضی و یک جواب حلی داده اند:
اما جواب نقضی این است که  مرحوم آقای خوئی فرموده اند که احکام امور اعتباریه محضه بوده و مجرد فرض می باشند در نتیجه تضاد و تماثل و تناقض در این امور راه نداشته و لذا: تضاد و تناقض بين احکام یا به لحاظ مبدا است و یا به لحاظ منتهی و مراد از مبدا، ملاکاتی است که در متعلق تکالیف و احکام نفسیه از مصالح و مفاسد وجود دارد و مراد از منتهی نیز غرض مولی از جعل تکالیف و احکام است که تعلق گرفته به بعث مکلف و تحریک او نحو العمل بالتکلیف في ظرف وصوله الی المکلف پس غرض، یک امر تکوینی بوده و تنافی احکام به لحاظ آن قابل تصویر است اما سوال ما از آقای خوئی این است که مراد از تعلق غرض به بعث مکلف چیست؟ در فارسی از غرض داشتن به خواستن تعبیر می کنند و ما  از آقای خوئی می پرسیم که مراد از این خواستن چه چیزی است؟ اگر بگوئید مراد از خواستن یعنی قصد کردن می گوئیم: مراد از قصد کردن چه چیزی است؟ آیا قصد غير از اراده است؟ اگر غرض داشتن و قصد داشتن همان اراده است که مرحوم آقای خوئی من حيث لایشعر اراده تشریعیه رو پذیرفته چرا که تنافی احکام را به لحاظ غرض و منتهی تصویر کرده و غرض داشتن و خواستن نیز چیزی غیر از اراده نیست و اگر هم آقای خوئی غرض را به معنای اراده نمی داند طبعا باید یک معنایی در تحلیل غرض ارائه کند که با اراده متفاوت باشد و حال آنکه ما فارقی بین قصد و اراده و غرض نمی بینیم
و أما جواب حلی این است که از تعلق اراده تشریعیه به أفعال عباد محذور جبر لازم نمی آید زیرا اراده بر دو قسم است: اراده تکوینیه و اراده تشریعیه و این دو قسم از اراده سنخا و ماهیة متحد بوده غاية الأمر اراده تکوینیه به معنای تعلق اراده شخص به فعل خویشتن است مثل اینکه کسی اراده می کند مطالعه کتاب مکاسب را و اراده تشریعیه به معنای تعلق اراده به فعل غير است و نکته مهم در پاسخ از مرحوم آقای خوئی این است که اراده تکوینیه در خداوند سبحان اراده حتمیه غير مشروطه بوده به این معنا که اگر اراده تکوینیه او به امری تعلق بگیرد سد باب عدم تحقق آن از جمیع جهات کرده و لذا از تعلق این قسم از اراده به فعل عبد محذور جبر لازم می آید اما محل بحث این قسم از اراده نبوده بلکه اراده تشریعیه محل بحث است و مراد از تعلق اراده تشریعیه مولا به صلاة مثلا این است که اراده او تعلق گرفته به سد باب عدم تحقق صلاة از مکلف الا باب اختیار به این معنا که مولا اراده کرده آوردن صلاة را از عبد در تقدیری که او مطيع حکم عقل خویش بوده و به اختیار خود اطاعت کند ولکن اراده مولا تعلق نگرفته به سد جمیع ابواب عدم تحقق صلاة حتی باب اختیار تا محذور جبر لازم بیاید پس با این بیان روشن شد که اراده تشریعیه، اراده مقیده و مشروطه است نه اراده حتمیه ی غیر مشروطه تا از تعلق آن به أفعال عباد محذور جبر لازم بیاد و با توجه به این نقض و حل، مناقشه در فرمایش مرحوم آقای خوئی کاملا روشن شد.

 برگرفته از تقریر درس خارج اصول ۱۰ اسفند ۱۴۰۱
روشن نیست که اراده در فرمایش استاد معظم به چه معناست؛ اگر اراده جدی صادره از حق تعالی تحقق امری در خارج باشد، توقف آن بر امر دیگر نظیر اراده عبد با مبانی عقلی و نقلی سازگار نیست. و از تعلق اراده حق تعالی به اراده عبد نیز جبر لازم می آید. لذا اشکال محقق خویی به وجود اعتباری با عنوان اراده تشریعیه وارد بنظر میرسد.