مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: جواز تمسک به اطلاق نسبت به مسائل مستحدثه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
استاد گنجی فرمود:بعضی گفتند نمی‌توانیم به اطلاق کلام مولی نسبت به مصادیق مستحدثه تمسک کنیم چون اساس اطلاق، این است که خلاف حکمت و نقض غرض می‌شود اگر مقید را اراده کرده ولی قید را ذکر نکند. در حالیکه در مطلقات اگر مولی از مطلقات، افراد حاضر را اراده کرده باشد ولی قید را نیاورده باشد، این خلاف حکمت نیست. نمی‌شود به گردن مولی گذاشت که مراد او مطلق است. مولی می‌گوید مقصود من مصادیق مبتلای همان زمان است ولی قید نیاوردم چون نیاز نبود. اصلا چه بسا بیان قید، استهجان دارد و عرفی نیست.
این اشکال در خصوص مطلقات است که نیاز به مقدمات حکمت دارد مگر اینکه کسی مثل مرحوم نائینی و مرحوم آخوند در غیر کل، گفتند در عام نیز نیاز به مقدمات حکمت داریم. البته به نظر ما، این نکته خلاف ارتکاز است و خود ادات در عموم کافی است و به مقدمات حکمت نیاز نیست.
اگر اشکال اخیر را پذیرفتیم دیگر نمی‌توانیم بگوییم برید فی برید، شامل 8 فرسخ با هواپیما نیز می‌شود.
استاد
اما به نظر می‌رسد که تمسک به اطلاق مانعی ندارد فضلا از تمسک به عموم. با این مقدمه که خطابات شرعیه و احکام شارع مقدس مختص به زمانی دون زمانی نیست. خاتم الانبیاء که مبعوث الی الناس کافة هستند، احکامی که بیان کردند الی الابد است. دین برای انسانیت تشریع شده نه برای انسان موجود. حتی خطاباتی که به صورت خطاب لغوی هستند و با کلمه یای خطاب بیان شدند نه قاعده کلی مثل یا ایها الذین آمنوا. بعضی خطابات به صورت قاعده کلی هستند مثل السفر برید فی برید. تمام اینها هم برای مشافهین و هم برای غائبین است. وقتی می‌شنویم که کتب علیکم الصیام، احساس می‌کنیم به ما نیز خطاب کرده است. اگر فرمود قد اقبل علیکم شهر الله، احساس می‌کنیم که ما نیز مخاطب هستیم. اینکه حضور، شرط خطاب باشد، نادرست است
تاریخ 18 مهر ماه 1401
شرط اطلاق در مقام بیان بودن است و شرط در مقام بیان بودن، تمکن از بیان است و تمکن معصومین علیهم السلام از بیان تمام احکام زمان خودشان هم روشن نیست تا چه رسد به احکام 1400 سال بعد.
البته بنده از اون روشنفکرهایی نیستم که به این بهانه ها دست از دین می کشند بلکه مایل به انسداد هستم.
یکی از مقدماتی که استاد دام عزه فرمود وای جناب خیشه ذکر نکردند امکان تقیید به نحوی است که شامل صور مستحدثه نشود است. وقتی این امکان بوده و بیان نکرده پس منحصر به فرد موجود در آن زمان نیست.
چگونه احراز می کنید تمکن عادی داشتند؟ مثلا چگونه احراز می کنید می توانستد احکام مرگ مغزی یا لقاح مصنوعی را بیان کنند بنحوی که برای مخاطبین قابل فهم و نقل باشد و بدون استیحاش باشد.
عرض بنده این است که با توجه به شرایط تقیه ای خاصی که غالب اهل بیت داشتند حتی معلوم نیست توانسته باشند تمام قیود احکام نماز و روزه و مانند آن که مورد ابتلای زمانشان بوده را کامل بیان کنند تا چه رسد قیود مستحدثه.
نهایت این نکته اینه که موردی بررسی بشه که در کدام یک از ادله امکان عرفی بیان عدم شمول نسبت به افراد جدید بوده یا نه، و بحث موردی میشه.
اینکه تمکن از بیان حتی نسبت به موارد زمان خودشان نبوده هم نیاز به بحث دارد.
بله نیاز به بحث داره ولی حدس بنده اینه که بحثش به نتیجه قطعی نمی رسه و شک در تمکن باقی می مونه!
شما با این حال از اطلاقات و عمومات براتون ظن حاصل میشه که از باب انسداد به این خطابات عمل کنید؟
تمکن بیان احکام زمان خود ائمه اطهار علیهم السلام رو مبهم میدونید تا چه برسه به امور جدید، پس حصول ظن هم بعیده
در مبحث انسداد بحثی وجود دارد که آیا نتیجه دلیل انسداد حجیت ظو به وقع است یا ظن به حجت یا هر دو یا...؟
فرمایش شما نهایتا ظن به واقع رو مخدوش میکنه ولی ما معتقدیم نتیجه دلیل انسداد حجیت ظن به حجت است و قد ذکرنا تفصیله فی مقالتنا فی نتیجه دلیل الانسداد.
مقاله رو از کجا پیدا کنیم مطالعه کنیم؟
در مجله مدرسه در شرف چاپه.
اگر خواستید فکر کنم می تونم فایلش رو بهتون بدم اگر مدرسه منع نکنه.
عنوانش "نتیجه دلیل انسداد، ظن به واقع یا ظن به حجت" هست
صفحات: 1 2