17-مهر-1402, 18:06
مرحوم آخوند در بحث دلالت نهی بر فساد در عبادات در تنبیه ششم این بحث این مساله را مطرح می کنند که آیا صحت و فساد مجعول شارع است و یا اینکه صحت و فساد مجعول شارع نیست که اثرش هم در جریان اصول شرعیه مانند استصحاب روشن می شود.
مرحوم آخوند می فرمایند که در عبادات، احکام واقعی اولی و واقعی ثانوی( احکام اضطراری) که تسویه در ملاک دارند و شارع بعد از امتثال حکم به اعاده و قضا نمی کند، مطلقا مجعول شارع نیستند .
اما در احکام واقعی ثانوی که تسویه در فراغ دارند و شارع حکم به اعاده یا قضا می کند و احکام ظاهری چون ایشان قائل به جعل حکم مماثل شدند قائل به مجعول بودن صحت می شوند.
اما اشکال به این ایشان این است که اولا: ما خطاباتی هستیم و این تفصیل شما بنابر انحلال با مبنای خاص خودتان صحیح است که قائل به جعل حکم مماثل شدید. ثانیا: ما جعل حکم مماثل را هم قبول نداریم و اصول عملیه را فقط معذر و منجز می دانیم بنابراین توسعه در دایره صحت در این موارد قائل نیستیم.
بنابراین با توجه به این صحت و فساد دو امر انتزاعی عقلی هستند که از مطابقت ماتی به با مامور به انتزاع می شود و این انتزاع در حیطه تصرفات و جعل شارع نیست یعنی یا مطابقت عمل با مامور به است که عقل صحت را انتزاع می کند و یا عدم مطابقت است که عقل فساد را انتزاع می کند و در این جهت فرق هم بین احکام واقعی و ظاهری و همچنین واقعی اولی و ثانوی نیست چون طبق خطابات که طبیعت موضوع حکم است بحث مطابقت و عدم مطابقت مربوط به مقام امتثال است و دخالتی در جعل ندارد علاوه بر اینکه گفته شد که صحت و فساد در اینجا انتزاع عقلی است و مجعول نیست.
نکته: در معاملات هم گرچه مرحوم آخوند قائل به مجعول بودن صحت به خاطر امضای شارع شده است ولی این هم صحیح نیست؛ چون امضای شارع به معنای صحت نیست، بلکه به قول مرحوم امام و مرحوم نائینی ترتب اثر است و صحت همان مطابقت ماتی به با مامور به مانند عبادات است و با ترتب اثر فرق می کند.( درس خارج اصول جلسه 8 تاریخ 15 مهرماه 14029)
مرحوم آخوند می فرمایند که در عبادات، احکام واقعی اولی و واقعی ثانوی( احکام اضطراری) که تسویه در ملاک دارند و شارع بعد از امتثال حکم به اعاده و قضا نمی کند، مطلقا مجعول شارع نیستند .
اما در احکام واقعی ثانوی که تسویه در فراغ دارند و شارع حکم به اعاده یا قضا می کند و احکام ظاهری چون ایشان قائل به جعل حکم مماثل شدند قائل به مجعول بودن صحت می شوند.
اما اشکال به این ایشان این است که اولا: ما خطاباتی هستیم و این تفصیل شما بنابر انحلال با مبنای خاص خودتان صحیح است که قائل به جعل حکم مماثل شدید. ثانیا: ما جعل حکم مماثل را هم قبول نداریم و اصول عملیه را فقط معذر و منجز می دانیم بنابراین توسعه در دایره صحت در این موارد قائل نیستیم.
بنابراین با توجه به این صحت و فساد دو امر انتزاعی عقلی هستند که از مطابقت ماتی به با مامور به انتزاع می شود و این انتزاع در حیطه تصرفات و جعل شارع نیست یعنی یا مطابقت عمل با مامور به است که عقل صحت را انتزاع می کند و یا عدم مطابقت است که عقل فساد را انتزاع می کند و در این جهت فرق هم بین احکام واقعی و ظاهری و همچنین واقعی اولی و ثانوی نیست چون طبق خطابات که طبیعت موضوع حکم است بحث مطابقت و عدم مطابقت مربوط به مقام امتثال است و دخالتی در جعل ندارد علاوه بر اینکه گفته شد که صحت و فساد در اینجا انتزاع عقلی است و مجعول نیست.
نکته: در معاملات هم گرچه مرحوم آخوند قائل به مجعول بودن صحت به خاطر امضای شارع شده است ولی این هم صحیح نیست؛ چون امضای شارع به معنای صحت نیست، بلکه به قول مرحوم امام و مرحوم نائینی ترتب اثر است و صحت همان مطابقت ماتی به با مامور به مانند عبادات است و با ترتب اثر فرق می کند.( درس خارج اصول جلسه 8 تاریخ 15 مهرماه 14029)