مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: ماهیت احتهاد در شیعه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ماهیت تفکر شیعی که علینا إلقاء الأصول و علیکم التفرع باشد، ثابت است و در مذاق دستکاری نشده است. اما نسبت به روش های تفریع، اگر ادعا کنید که روش های تفریع هم باید ثابت باشد، پاسخ این است که پس اصلا نباید مدارس فقهیه داشته باشیم نه الآن نه زمان اهل بیت. همین الآن هم روش های تفریع آقای خوئی و جواهر فرق دارد. مدرسه نائینی و آقا ضیاء و مرحوم اصفهانی و آقاشیخ عبدالکریم و بروجردی هر کدام روش هایی دارند که با هم من وجه هستند.
کما این که در عصر اهل بیت هم همین گونه است. مثلا کوفیین و اهل ری و قمی ها را با هم مقایسه کنید تا ببینید روش هایشان فرق دارد اما ائمه علیهم السلام همه را تمجید می کنند. یعنی ائمه همانطور که زرارة نقل گرا را تمجید می کنند و می گویند علیک بهذا الجالس، فضل بن شاذان عقل گرا را هم تمجید می کنند که امام می گوید من به اهل خراسان غبطه می خورم که می توانند در کنار فضل بن شاذان باشند و حرف های او را بگیرند. اصلا سبک ائمه این گونه است که دسته بندی های مختلف با اختلاف روش ها در شیعه باشد و گرنه کاری نداشت که ائمه بگویند همه این گونه عمل کنید.
ما در اصحاب ائمه افرادی را داریم که در تعارض از منصوصة تعدی می کنند و افرادی هم داریم که تعدی نمی کنند. در اجتماع امر و نهی هم فقهای جوازی و هم امتناعی داریم. بله اگر کسی از اصول که تفریعات از آن صورت می گیرد، خارج بشود، ائمه واکنش نشان می دهند.( درس خارج اصول جلسه64، 30 دی1402).
یعنی ائمه(ع) اگر الان حضور داشتند همه این طرق را صحیح می شمردند؟

هم استفاده از ظن ناشی از شهرت و اجماع را خوب می شمردند و هم کنار گذاشتن اینها را -که در مواردی نتیجه ای غیر نتیجه طریق اول می دهد- ممدوح می دانستند؟

اساسا این استدلالی که استاد می کنند:
"ائمه همانطور که زرارة نقل گرا را تمجید می کنند و می گویند علیک بهذا الجالس، فضل بن شاذان عقل گرا را هم تمجید می کنند که امام می گوید من به اهل خراسان غبطه می خورم که می توانند در کنار فضل بن شاذان باشند"

بنظرتون از این استدلال می توان نتیجه گرفت که پس در حل یک مساله فقهی هم راه عقلی بکار بردن درسته و هم راه نقلی را. ولو اینکه این دو راه دو نتیجه مختلف بدهد؟

یعنی احتمال این نیست که مدح در هرکدام از موارد فوق نسبت به جهتی باشد که در آن راوی هست. مثلا زراره چون فقه نقلی را درست و قوی نقل می کند سفارش به او می شود. فضل بن شاذان چون کلام و اعتقاد را خوب بلد است لذا از این جهت مدح می شود. 

اگر چنین احتمالی باشد دیگر استدلال استاد تمام خواهد بود؟
(7-بهمن-1402, 23:48) pid=\10836' نوشته:
"ائمه همانطور که زرارة نقل گرا را تمجید می کنند و می گویند علیک بهذا الجالس، فضل بن شاذان عقل گرا را هم تمجید می کنند که امام می گوید من به اهل خراسان غبطه می خورم که می توانند در کنار فضل بن شاذان باشند"

بنظرتون از این استدلال می توان نتیجه گرفت که پس در حل یک مساله فقهی هم راه عقلی بکار بردن درسته و هم راه نقلی را. ولو اینکه این دو راه دو نتیجه مختلف بدهد؟

یعنی احتمال این نیست که مدح در هرکدام از موارد فوق نسبت به جهتی باشد که در آن راوی هست. مثلا زراره چون فقه نقلی را درست و قوی نقل می کند سفارش به او می شود. فضل بن شاذان چون کلام و اعتقاد را خوب بلد است لذا از این جهت مدح می شود. 

اگر چنین احتمالی باشد دیگر استدلال استاد تمام خواهد بود؟
با عرض سلام و ادب
نکته ای که به نظر می رسد به این استدلال ایشان وارد باشد این است که در این موضعی که حضرت کتابی از فضل را نگاه می کنند و می فرمایند که من به اهل خراسان به خاطر بودن فضل در میانشان غبطه می خورد، این کتاب جزء آثار کلامی ایشان یا جزء آثار فقهی ایشان است. البته نکته ای که وجود دارد ایشان فقیهی شناخته شده بوده است و اگر در فقهش مشکلی بود، حتما صریحا در مورد فقهش از این سیره و روش او نهی می شد در حالی که این وجود ندارد با توجه به این نکته به نظر می رسد با توجه به عقل گرا بودن ایشان تایید فقاهت ایشان هم باشد. البته مثلا این مساله بین شیخ مفید و شیخ صدوق هم وجود دارد که بحث صبغه کلامی دارد و شاید در زمان فضل هم این عقل گرا بودن جنبه کلامی مساله باشد چون فقه تا زمانهای متاخر حدودا تا زمان مقنعه شیخ مفید فتوا متن روایات بود و عقل گرا بودن یا نقل گرا بودن در بحث فقهی معنایی نداشت.