مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: تبیین دلالت سیاقیه در حدیث رفع
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
در حدیث رفع ما می گوییم که همه نه فقره حدیث رفع یک سیاق دارد و روایت امام رضا علیه السلام نشان می دهد که سه فقره از آن، غیر از مؤاخذه هم مرفوع شده است لذا وحدت سیاق اقتضاء می کند که در فقرات دیگر هم خصوص مؤاخذه مرفوع نباشد. اما ما اصلا چیزی را تقدیر نمی گیریم و معقول هم هست کما این که آخوند هم در کفایه تقدیر نمی گیرد. بله شیخ انصاری، تقدیر می گیرد.
شیخ انصاری چون مراد از ما موصوله در ما لا یعلمون و سائر فقرات را شیء می گیرد، لذا باید چیزی را در تقدیر بگیرد تا کذب پیش نیاید چون خود این اشیاء در بین أمت برداشته نشده اند. اما ما که طرفدار آخوند هستیم، می گوییم که اصلا چرا مراد از ما موصوله را شیء می گیرید بلکه از اول مراد از ما لا یعلمون، حکمی است که نمی دانیم همچنین سائر فقرات. پس ما مصداق ما موصول را حکم و یا به طور دقیق تر الزامی که نمی دانند یا بر آن قدرت ندارند می گیریم که این الزام بنا بر خطابات قانونیه تنجز است.
من برای این که با وحدت سیاق به این نتیجه در حدیث رفع برسم، فقط اکتفاء به ملزوم نکردم بلکه روایت امام رضا از بزنطی را هم اضافه کردم و سپس ما موصول را به معنای الزام و ارتکاز گرفتم و خطابات قانونیه را هم اضافه کردیم. که در این صورت یک لزوم بین به معنی اعم یا دلالت تنبیه می شود. (چون صدق کلام را به آن وابسته ندیدیم). برخلاف شیخ که چون مواخذه را در تقدیر می گرفت، صدق کلام متوقف بر این تقدیر بود و دلالت اقتضاء می شد.
پس بنابراین یک سیاق داریم و یک دلالت سیاقیه که به نحو اشتراک لفظی به کار می روند و لزوما آن چه سیاق است، دلالت سیاقیه نیست و لزوما دلالت سیاقیه، سیاق نیست. شما وقتی به سیاق رسیدید، باید ببینید که اگر حکم مذکور فی الکلام است، دلالت منطوقی می شود و اگر حکم غیر مذکور و یدل علیه المذکور و بین بالمعنی الأخص باشد، مفهوم می شود و اگر بین بالمعنی الأعم یا غیر بین بود، وارد حوزه دلالات سیاقیه می شود.( درس خارج اصول جلسه 71، 10 بهمن 1402)