مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: مقصود از روایات ناهی از تفسیر قرآن به رأی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
بحث راجع به روایاتی بود که برای اثبات منع از عمل به ظهورات قرآن کریم به آن‌ها استدلال شده است. این روایات سه طایفه هستند:


طایفه‌ی اول: روایات ناهیه از تفسیر به رأی قرآن: روایاتی وجود دارد که از تفسیر به رأی منع می‌کنند.

به نظر ما تفسیر به رأی عرفا شامل استناد به ظهورات قرآن و فهم عرفی عام با ملاحظه قرائن و یا جمع عرفی بین آیات قرآن نمی‌شود، قدر مسلم از تفسیر به رأی استناد به آراء و سلایق شخصی در تفسیر قرآن است. تفسیر به رأی همان چیزی است که در نهج البلاغه بیان شده است که راجع به حضرت تعبیر می‌‌کنند: «يَعْطِفُ‏ الْهَوَى‏ عَلَى‏ الْهُدَى‏ إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْي‏»  و مذموم بودن این معنا از تفسیر به رأی یک امر طبیعی است.

متاسفانه در برخی از کتب تفاسیر این وجود دارد که هر کسی با یک سلیقه‌ی خاصی قرآن را تفسیر می‌کند یکی با مذاق عرفانی خود تفسیر می‌کند و آیه «إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»  را مدح انسان تفسیر می‌کند که انسان چه موجود ارزنده‌ای است که به خودش ستم می‌‌کند و خود را فانی در خدا می‌‌کند. و بعضی نیز متاسفانه با گرایش‌های دور شدن از عالم غیب و اعتراف به معجزات، سعی می‌‌کنند آیات قرآن را توجیه طبیعی کنند که نتیجه‌ی آن نیز یک امر مضحکی می‌‌شود مثلا معنای آیه «رَبِ‏ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُن‏ الیک»  این می‌‌شود که خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود «چهار پرنده تهیه کن که با تو انس بگیرند بعد این پرنده‌های زنده را بفرست بالای کوه از آن‌جا صدایشان بزن به سمتت بیایند ببین چه‌طور راحت به سمت تو می‌آیند، خداوند متعال نیز به همین نحو به ارواح می‌‌گوید به سمت من بیایید و راحت به سمت او می‌‌آیند، و همین مقدار باعث شد حضرت ابراهیم علیه السلام یقین و اطمینان قلب به معاد پیدا کند، خداوند متعال نیز به او گفت حالا متوجه شدی که من هر کاری می‌‌توانم انجام دهم؟!» ‌در حالی که پرنده‌های زنده را که این کفتربازها نیز می‌‌توانند با خودشان اخت کنند و به پشت‌بام‌های همسایه بفرستند و به آن‌ها بگویند بیایید و آن‌ها نیز به سمت صاحب خود برمی‌گردند. 

و همچنین در تفسیر آیه «كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه‏»  نوشتند این جریان سمبلیک است. آن شخص نیز در کتاب اسلام‌شناسی خود نوشت «جریان قابیل و هابیل یک جریان سمبلیک است» یعنی قرآن رمان می‌‌گوید. آیه «وَ اتْلُ‏ عَلَيْهِمْ‏ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَق‏»  و « نَحْنُ‏ نَقُصُ‏ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ»  سمبلیک هستند. و این‌ها افضح انحاء تفسیر به رأی هستند ولی تمسک به ظهورات کتاب بعد از ملاحظه قرائن تفسیر به رأی نیست. 

 
¨    خارج اصول - 11/11/1402