مباحثه، تالار علمی فقاهت

نسخه‌ی کامل: اشکال منسد بودن باب علم و علمی بنا بر نظریه حجیت خبر ثقه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مرحوم خویی جبر سند و نقل اجلاء و صاحب کتاب بودن را قبول ندارد و در نظر ایشان خبر وقتی ثقه است که رجالی بگوید ثقةٌ یا عینٌ. اما آیا قول رجالی مشکلی دارد یا نه؟
بعضی گفتند قول رجالی مشکل دارد چون هر چند قائل به حجیت خبر ثقه هستیم ولی وثاقت راوی قابل اثبات نیست. اینکه به ابن عقده نسبت دادند که گفته تلامیذ امام صادق علیه‌السلام همه ثقه بودند، نادرست است. ثقه بودن محرز نمی‌شود چون رجالیون مثل مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی و مرحوم کشی، توثیقات حدسی ارائه دادند و هیچکدام با رواة معاشرت نداشتند و همه بیش از صد سال با رواة فاصله داشتند و همین که ذمی در مورد راوی نشنیدند، می‌گفتند ثقه است. بنابراین قائل به انسداد باب علمی می‌شدند.
پاسخ
اما به نظر می‌رسد اگر بنا بر این شد که به قول رجالی عمل کنیم، حجیت قول رجالی تمام است. اینکه رجالیون با أصالة العدالة و با عدالت به وثاقت حکم می‌کردند، سخن نادرستی است. رجالیون در کثیری از موارد با اینکه راوی از شیعیان بوده و قدحی نسبت به او نیامده، باز هم در موردش نگفتند ثقة، البته در طرف مقابل یعنی نسبت به تضعیف او، ‌اجتهاد می‌کردند یعنی اگر در روایاتش غلو و فساد عقیده داشته یا استاد رجالی می‌گفته ضعیف است، خود رجالی نیز تضعیف می‌کرده. لذا خیلی از تضعیفات رجالی را ناتمام می‌دانیم و می‌گوییم اجتهادی است.
لذا به نظر می‌رسد اینکه رجالیون در حق بعضی رواة گفتند ثقة یا عین یا وجه من وجوه اصحابنا، به دلیل اشتهار رواة به این صفات بوده، این رواة از کسانی بودند که وثاقت و عدالتشان واضح بوده، مثل امروز که برای ما واضح است که مرحوم شیخ انصاری ثقة و عادل، با اینکه فاصله زمانی زیادی با ایشان داریم. همین احتمال برای ما کافی است، اینکه احتمال دهیم منشا این توثیق‌ها و تعدیل‌ها به دلیل اشتهار بوده که از سوی روایات و کتب آنها به دست آمده، کفایت می‌کند که أصالة الحس را جاری بدانیم. همین احتمال که حکم به وثاقت رواة به دلیل قریب به حس بودن بوده، کافی است که أصالة ‌الحس را جاری کنیم. هرجا شک کردیم که خبری عن حسٍ است یا عن حدسٍ، اصل این است که عن حس است مگر اینکه شان خبر طوری باشد که عن حدس باشد مثل تضعیفات، ‌ولی شان توثیقات این است که عن حس باشد.
مرحوم شیخ و مرحوم نجاشی خودشان چنین تعبیر کردند که "ما قیل فی کل رجل من مدح او ذم)" را ذکر می کنیم.
این شاهدی است بر اینکه این بزرگواران گفته های سابقین را در کتابشان می آورند نه اینکه خودشان اجتهاد کنند.
حس با واسطه غیر از حدس و اجتهاد است.
قطعا استاد گنجی هم میداند که حس با واسطه با اجتهاد متفاوت است. به نظر ایشان در تضعیفات این اجتهاد دخیل شده. نمونه اش بحث غلو است
در تضعیفات حرفی در کلمات سابقین هم استنباط دخیل بوده.
اما در توثیقات ایشان با مطرح کردن بحث لشتهار مطلب را تمام کزدند.
عرض بنده اینست که نیازی به اشتهار نیست چون حس مع الواسطه هم کفایت می کند.
شاید ظاهر کلام استاد این است که بحث را متوقف بر اشتهار کردند.