مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,576
» آخرین کاربر: rohollahkh2496
» موضوعات انجمن: 3,297
» ارسالهای انجمن: 10,099
آمار کامل
|
آخرین موضوعات |
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: BryanTIT
دیروز, 14:31
» پاسخها: 27
» بازدید: 5,874
|
عدم امکان تغییر جنسیت از ...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرینارسال: خیشه
دیروز, 07:37
» پاسخها: 0
» بازدید: 23
|
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
4-ارديبهشت-1403, 18:07
» پاسخها: 0
» بازدید: 24
|
قوام شرطیت ترتیب به ذُکری...
انجمن: فقه استاد محمدجواد فاضل
آخرینارسال: خیشه
4-ارديبهشت-1403, 07:35
» پاسخها: 0
» بازدید: 46
|
سبک و اعتبار بعضی از کتب ...
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرینارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:43
» پاسخها: 0
» بازدید: 35
|
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:41
» پاسخها: 2
» بازدید: 76
|
عدم تساوی اطلاق ذاتی و اط...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
1-ارديبهشت-1403, 17:13
» پاسخها: 0
» بازدید: 25
|
تاریخچه تالیف کتب حدیثی
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مهدی کاظمی
1-ارديبهشت-1403, 15:47
» پاسخها: 0
» بازدید: 69
|
علامیّت استحسان طبع دائمی...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:55
» پاسخها: 0
» بازدید: 25
|
روش شناخت استعمال بلا تعو...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:54
» پاسخها: 0
» بازدید: 22
|
|
|
اختصاص مستثنیات ابن ولید به مشایخ بی واسطه |
ارسالشده توسط: محمود رفاهی فرد - 9-دي-1400, 22:34 - انجمن: قواعد رجال
- بدونپاسخ
|
|
یکی از توثیقات عامی که برخی آن را پذیرفته اند، این است که محمد بن احمد بن یحیی از شخص روایت کند و آن شخص، جزء مستثنیات ابن ولید از روایات محمد بن احمد بن یحیی نباشد. برخی تصور کرده اند که این توثیق در مورد مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی نیز می تواند جاری شود و لذا ذر مورد وثاقت وهب بن وهب ابی البختری آن را مطرح کرده اند. اما این مطلب صحیح نیست. گذشته از این که تعبیر "روی" در استثناء ابن ولید، ظاهر در روایت بی واسطه است، از ملاحظه ی افرادی که در این استثناء ذکر شده اند نیز همین مطلب ظاهر می شود که استثناء، ناظر به مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی بوده است. بله دو نفر هستند که در این مستثنیات ذکر شده اند و روایت محمد بن احمد بن یحیی از آن دو نمی تواند بی واسطه باشد: وهب بن منبه و هیثم بن عدی. اما ذکر این دو نفر هم دلیل نمی شود که استثناء ابن ولید را ناظر به تمام مشایخ محمد بن احمد بن یحیی (اعم از با واسطه و بی واسطه) بدانیم؛ چرا که قابل پذیرش نیست که گفته شود از میان مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی (که به مراتب بیشتر از مشایخ مستقیم او هستند) ابن ولید تنها همین دو نفر را قبول نداشته اما از مشایخ بی واسطه، آن تعداد را قبول نداشته است. پس وجه ذکر این دو نفر چیست؟
این دو نفر هر دو جنبه ی تاریخ نگاری دارند؛ احتمالا محمد بن احمد بن یحیی مطالبی تاریخی را از آن ها روایت کرده و چون این دست مطالب، اهمیت حدیث را ندارند، از ذکر سند به این دو نفر خودداری کرده و آن ها را در بدو سند قرار داده است. بنا بر این، می توان گفت که استثناء ابن ولید، ناظر به افرادی بوده که در بدو اسناد محمد بن احمد بن یحیی ذکر شده بوده اند.
برگرفته از درس خارج فقه استاد شبیری، 95/9/29
|
|
|
اقسام نهی از مجموع بما هو مجموع |
ارسالشده توسط: شهبازی - 8-دي-1400, 17:08 - انجمن: اصول استاد شهیدی
- پاسخها (1)
|
|
اقسام نهی از مجموع بما هو مجموع
در مواردی که مولی از مجموع بما هو مجموع چیزی نهی می کند دو حالت وجود دارد:
یک مرتبه نهی روی تک تک اجزاء یا افراد منتشر شده است؛ به گونه ای که هر فردی در کنار سایر افراد یا هر جزء در کنار سایر اجزاء، نهی ضمنی دارد و یک مرتبه اتیان آخرین جزء نهی دارد.
ثمره این دو قسم از نهی در مثل تحریم تجسیم ذوات الارواح روشن می شود که در صورتی که شخصی علم داشته باشد به اینکه در صورتی که نیمی از مجسمه ای را بسازد، نیم دیگر مجسمه را شخص دیگری تکمیل می کند و فرض هم این است که شخص دوم معذور می باشد مثل اینکه جاهل به حکم است یا از کسی تقلید می کند که قائل به حرمت نیست؛ در چنین مواردی طبق حالت اول، شخص اول که نیمی از مجسمه را می سازد مرتکب کار حرام شده زیرا بنابر حالت اول فرض این است که ظهور دلیل در حرمت ساخت کل مجسمه است به نحو حرمت منتشره در کل و لو ساخت کل مستند به یک نفر نباشد ولی بنابر حالت دوم، شخص اول که نیمی از مجسمه را ساخته مرتکب حرام نشده چراکه بنابر حالت دوم فرض این است که فقط اتیان جزء اخیر حرام است که آن هم طبق فرض توسط شخص معذور محقق شده و لذا اعانه براثم نیز صادق نیست (زیرا بر حرام غیر منجز اثم صدق نمی کند) به علاوه اینکه برخی بزرگان همچون محقق ایروانی، آیت الله خوئی و آیت الله سیستانی معتقدند دلیلی بر حرمت اعانه بر اثم نداریم و آنچه حرام است تعاون بر اثم است. نظر استاد شهیدی این است که ظاهر دلیل از قبیل حالت اول است.
|
|
|
موضوع ادله اضطراری ضرر واقعی است یا خوف ضرر؟ |
ارسالشده توسط: حسین بن علی - 8-دي-1400, 08:09 - انجمن: فقه استاد شهیدی
- پاسخها (2)
|
|
موضوع ادله اضطراری( مانند: تیمم، نماز نشسته، عدم وجوب روزه) خوف ضرر است یا واقع الضرر
در این مساله سه احتمال وجود دارد
۱_ موضوع، مرکب از ضرر واقعی و خوف ضرر باشد همانطور که مرحوم خویی در بحث تیمم فرموده است که موضوع امر اضطراری دو جزء دارد که عبارتند از واقع الضرر و خوف الضرر، لذا اگر یکی باشد و دیگری نباشد وضو واجب است و تیمم واجب نیست.
۲_ واقع الضرر موضوع حکم اضطراری است و خوف، صرفا طریق عقلائی به ضرر است همانگونه که ظاهر مرحوم خویی و صریح مرحوم حکیم در بحث صوم است
۳_ هر کدام موضوع مستقل هستند. واقع الضرر تمام الموضوع برای افطار در صوم یا تیمم در بحث وضو یا جلوس در بحث نماز است، ولی اطلاق دلیل دیگر که موضوع را خوف قرار داده است، آن هم می تواند تمام الموضوع باشد. «من خاف علی عینیه من الرمد أفطر» حال واقعا هم روزه بر او ضرر داشته باشد یا نداشته باشد، فرقی نمی کند. «إنی أخاف علیک اللص و السبع فصل علی الدابۀ» این نماز نماز اضطراری است و موضوع آن خوف است، أعم از اینکه در واقع نیز دزد یا درنده ای باشد یا نباشد.
به نظر ما اظهر همین احتمال اخیر است؛ زیرا وجهی ندارید که این دو خطاب به یکدیگر تقیید بخورند بلکه هر دو موضوع مستقلی هستند
درس خارج فقه۱۴۰۰/۱۰/۷
|
|
|
دفاع از اجماع مدرکی |
ارسالشده توسط: فطرس - 7-دي-1400, 16:10 - انجمن: فقه استاد شبزندهدار
- بدونپاسخ
|
|
دفاع از اجماع مدرکی در کلام آیت الله وحید خراسانی v
در مورد فضولی در ایقاعات، ادعای اجماع بر بطلان شده است. یکی از اشکالات این اجماع، مدرکی بودن و تعبدی نبودن آن است و محتمل است مجمعین بر اساس این مدارک، حکم را داده باشند و اجماع علی القاعده باشد. محقق اصفهانی هر یک از وجوه محتمله مورد استناد مجمعین را بررسی کرده و بطلان همه وجوه برای اثبات مدّعا را رد میکنند[1]
کلام آیت الله وحید خراسانی K : بعید بودن تمسّک جمع قفیری از علماء به وجوه باطله
حضرت آیت الله وحید K به حسب آنچه که در العقد النضید نقل شده، میفرماید:
«و فیه: أنّه یصعب حمل اتفاقهم علی انه اتفاق مدرکی مبني علی هذین الخبرین، لأن حدّ قوله: «لا عتق الا فی ملک» و «الطلاق بید من أخذ بالساق» هو حد قوله «لا بیع الا فی ملک» حیث غایة ما تدلّ علیه الأخیرة هو لزوم أن یکون البیع فی الملک و کذلک الامر فی العتق و الطلاق و من غیر معقول اتفاق هذه المجموعه الکبیرة من المفکّرین و الفقهاء و اصحاب الرأی و الاجتهاد علی صحة الفضولي،و صحّة جریانه فی العقود دون الایقاعات اعتمادا علی مثل هذین الخبرین الوارد أحدهما فی قضیة العتق و الآخر فی الطلاق ثم اعتماداً علیهما یتّفقوا علی تعمیم الحکم فی جمیع الایقاعات.
و علیه فلا یمکن الحکم بمدرکیّة الاتفاق القائم فی المقام مع اختلاف مشاربهم و مبانیهم الفقهیّة خاصّة و أنّ بین المتّفقین کابن إدریس الحلی الذي لا یعمل إلا بالأخبار الصحیحة دون المظنونة و بینهم من لا یعمل الّا بخبر الثقه و بینهم من لا یعمل و لا یعتمد علی الوحدة العقلیة و الإعتباریة فاتّفاق هذه المجموعة الکبیرة مع اختلافهم في الطرق الکاشفة عن الحکم الشرعی خیر دلیل علی أنّ اتفاقهم لم یکن مبنیّاً علی المستندات اللفظیة و إنّما هو مبنيٌ علی تلقّي الحکم یداً بید عن التابعین فأصحاب الائمه فالائمة b و اذا ثبت الاتفاق فإنّه یصعب الحکم بجواز جریان الفضولی فی الایقاعات. إلّا أن یدّعي التسامح في نقل الإتفاق و مثل هذه الدعوی ممنوعة مع وثاقة هذه المجموعة المتّقفة و تحرّزهم و احتیاطهم في نقل الأحکام الشرعیة.»[3]
حاصل فرمایش ایشان این است:
با وجود اختلاف مبانی فقهاء و علماء در پذیرش خبر، نمیتوان گفت که مدرک تمامی مجمعین، ادله لفظی و روایات بوده است. بنابراین با توجه به این اختلاف مبانی، اتفاق این جمع از علماء، کاشف از حکم شرعی است که از ائمه b دریافت کردهاند.
مگر آنکه در نقل اتفاق تسامح شده باشد و در واقع اتفاقی نباشد که اگر اتفاقی باشد، با توجیه مدرکی بودن سازگاری ندارد.
اما چنین ادعایی ممنوع است.
در توضیح باید گفت: در مواردی قرینه بر تسامح در نقل اجماع و اتفاق وجود دارد به عنوان مثال: وقتی شیخ طوسی v در کتاب «خلاف» خود ادعای اجماع میکند، این ادعاء در حقیقت جدل در مقابل مخالفین است و علی رغم این ادعای اجماع طائفه، در سایر کتبشان که فقه مقارن نیست، فتوای بر خلاف این اجماع ادعا شده، میدهند.
ولی در مواردی که چنین قرینه ای وجود ندارد، نمیتوان ادعای اجماع را حمل بر تسامح نمود. بعید است که شخصیتهایی همچون شهید اول v و علامه v و محقق v تسامح در نقل داشته باشند. و نمیتوان گفت: ناقل اجماع، در نقل خود تسامح کرده است.
نقد و بررسی: عدم احراز صغرای اجماع
اگر اجماعی و اتفاقی در واقع باشد، با توجه به این وجوه، نمیتوان مدرکی بودن آن را به اثبات رساند و حق با حضرت استاد K است. و ولی باید توجه داشت که صغرای این اجماع مورد پذیرش نیست و نقل این اجماع توسط شهید ثانی v، نقل توسط ثقه است و نقل ثقه در صورتی پذیرفته است که یا حسّی باشد و یا محتمل الحس و الحدس بوده و احتمال حسی بودن آن بسیار ضعیف[4]نباشد. و این نقل احتمال حسی بودن وجود دارد ولی بسیار ضعیف است؛چرا که :
1. اولا این مسئله در کلمات همه طرح نشده است.
2. ثانیاً همه کتب در اختیار شهید اول v نبوده است و کتبی که ایشان اجازه کرده، مذکور است و همه کتب فقهاء در میان این کتب نیست. و کتب فقهاء در زمان شهید اول، در بلاد مختلف منتشر نشده بوده است.
3. ثالثاً کسانی که از نظر علمی هم وزان شهید اول v بوده و از نظر زمانی مقدم بر ایشان هستند، بر خلاف این اجماع فتوا دادهاند.
این سه امر نشان از حدسی بودن اخبار از اتفاق کلّ است. و صغرای اجماع محرز نیست.
بنابراین در این جا باید احتیاط نمود و به ضرس قاطع حکم به بطلان ایقاعی فضولی نکرد. و احتیاط در مثل طلاق فضولی به این صورت است که یک بار دیگر زن مطلقه به طلاق فضولی که طلاق را زوجه اجازه کرده، عقد شود.
[1]. حاشية المکاسب (اصفهانی)، جلد: ۲، صفحه: ۷۵
[2]. آیت الله وحید خراسانی K .
[3]. القعد النضید تقریراً لأبحاث المسجد الأعظم فی العقود و المعاملات، انصاری قمی، ج3، ص12-13.
[4]. مقرر: به تعبیر استاد شب زنده دار K «نیش غولی» نباشد. این تعبیر در جایی که وهم بسیار ضعیف (وهم در وهم) است به کار می رود.
|
|
|
تهافت کلام شیخ انصاری در بحث استصحاب تعلیقی با مبانی ایشان |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 7-دي-1400, 14:07 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
- پاسخها (3)
|
|
استاد شبیری در درس اصول جلسه55 مورخ7دی1400 فرمودند:
در بحث استصحاب تعلیقی یک اشکال مطرخ شده است مبنی بر اینکه حکم معلق قبل از تحقق قیدش وجود خارجی ندارد تا استصحاب شود.
مرحوم شیخ انصاری در پاسخ به این اشکال می فرماید حکم معلق، عدم محض نیست و همین مقدار از تحقق برای استصحاب کافیست.
مرحوم سید یزدی در اشکال به مرحوم شیخ می فرماید شما که واجب مشروط را انکار می کنید نباید برای حکم مشروط حقیقتی قایل باشید.
|
|
|
مالکیت بالفعل مالک نسبت به زمان حال و آینده |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 7-دي-1400, 13:56 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
استاد شبیری در درس اصول تاریخ 5دی1400 فرمودند:
اینطور نیست که با رسیدن هر قطعه از زمان ملکیت در همان زمان فعلی شود بلکه مالک از همین الآن نسبت به جمیع ازمنه مالک است لذا می تواند نسبت به ملک خود بعد از مرگش تصميم بگیرد و وصیت کند همچنین می تواند منافع ملک خود را در یک سال آینده اجاره دهد.
|
|
|
نسبت بین ملکیت عرفی، عقلایی و شرعی و معنای نهی شارع از معامله |
ارسالشده توسط: مخبریان - 6-دي-1400, 20:05 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- پاسخها (3)
|
|
ملکیت امری اعتباری است و بر حسب این که معتبِر چه کسی باشد، ملکیتهای عرفی، عقلایی، شرعی و قانونی متصور است. ملکیت قانونی امری جدید است که موضوع احکام شرعی نیست و از محل بحث هم خارج میباشد.
مشهور برای عقلا سیستم معاملاتی مستقلی قبول دارند و شرع هم همین معاملات را امضا یا رد میکند، به ملکیت عقلایی که شارع آن را امضا کرده باشد، ملکیت شرعی میگویند.
اما به نظر استاد، در هر عرف خاصی، روابط و معاملاتی دارند. عقلا سیستم معاملاتی خاصی برای خودشان ندارند بلکه به معاملات عرف نگاه کرده و هر آنچه که عرف آن را قبول داشته باشد و مانعیت شرعی یا قانونی نداشته باشد، امضا میکند. (عقلا فقط امضا کننده هستند)
(علت این که عقلا مقبولاتی از عرف که از نظر شرع یا قانون ممنوع باشد را امضا نمیکنند این است که چون اگر کسی کار عقلایی انجام دهد، عقاب شرعی یا قانونی او قبیح است؛ اگر عقلا امور مخالف شرع و قانون را امضا کنند، راهی برای دور زدن شرع و قانون ایجاد میشود و افراد میتوانند هر امر خلافی را در ضمن یک معامله درست کنند!)
همچنین به نظر استاد چیزی به اسم ملکیت شرعیه هم وجود ندارد و شارع هم اصلاً دستگاه معاملاتی ندارد.
لذا ملکیت منحصر در ملکیت عرفی و ملکیت عقلایی است.
[ادامه در نوشته بعدی]
|
|
|
عبادت سخت حرجی؛ باطل هم هست؟ |
ارسالشده توسط: حسین بن علی - 5-دي-1400, 23:18 - انجمن: فقه استاد شهیدی
- بدونپاسخ
|
|
مرحوم امام و مرحوم خویی حرج را موجب بطلان عبادت می دانند؛ یعنی اگر کسی با سختی زیاد، وضو بگیرد یا نماز ایستاده بخواند یا روزه بگیرد؛ عملش باطل است.
استدلال مرحوم امام:
ایشان به روایت سکونی تمسک می کنند: «أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَهْدَى إِلَيَّ وَ إِلَى أُمَّتِي هَدِيَّةً لَمْ يُهْدِهَا إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ لَنَا قَالُوا وَ مَا ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِفْطَارُ فِي السَّفَرِ وَ التَّقْصِيرُ فِي الصَّلَاةِ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِيَّتَه»[1]
ایشان فرموده اند هدیه خدا اختصاص به این دو مورد ندارد، ﴿ما جعل علیکم فی الدین من حرج﴾[2]، نیز هدیه خداوند است. طبق این روایت سکونی هر کسی برخلاف هدیه خدا که حرج را برداشت، متحمل حرج شود، رد هدیه بر خدا کرده است و عملش باطل است.[3]
سند روایت مشتمل بر نوفلی است که به نظر ما به جهت اکثار روایت ابراهیم بن هشام و شهادت شیخ طوسی به عمل به روایات سکونی (غالبا با واسطه نوفلی است) معتبر است.
مناقشه استاد:
هدیه بودن رفع حرج به نظر ما صحیح است؛ اما ممکن است این هدیه، هدیه عزیمتی باشد ولی هدیه رفع حرج، هدیه ترخیصی باشد.
استدلال مرحوم خویی:
دلیل رفع حرج در واجبات موضوع را مقید می کند و در نتیجه مثلا می شود: «من لم یقع فی حرج یصوم فی شهر رمضان»
بنابر این نوبت به بدل آن می رسد و انجام آن واجب امر ندارد
مناقشه استاد:
1. اولا برفرض از موضوع خطاب تکلیف خارج شده باشد، آیا داخل در موضوع خطاب تعیینی به بدل شده است؟ آیا اگر از «من شهد منکم الشهر فلیصمه» خارج شد، داخل در «من کان مریضا أو علی سفر فعدۀ من ایام اخر» شده است؟ از کجا معلوم است؟ احتمال تخییر م یدهیم و برائت از تعیین جاری می شود.
2. اینکه لاحرج قید به موضوع بزند معلوم نیست. ما می گوییم از کجا معلوم که لاحرج باعث شود که قید موضوعی بخورد؟ ما فقط در همین مقدار دلیل داریم که لاحرج منع از ترک و الزام را برمی دارد.
بنابر این دلیل رفع حرج، صرفا الزام را رفع می کند و خطاب امر هنوز هم موجود است و عمل صحیح خواهد بود.
[1] . علل الشرایع، ج 2 ص 382.
[2] سوره حج ، آيه 78.
[3] کتاب البیع، السید روح الله الموسوی الخمینی، ج4، ص434.« ويظهر ذلك بوضوح من موثّقة السكوني، فيظهر من تلك الروايات، عدم جواز ردّ ما يمنّ اللّه تعالى به، و أنّ الحكم الامتناني ثابت ولو مع إقدام المكلّف».
|
|
|
|