مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,572
» آخرین کاربر: mahak
» موضوعات انجمن: 3,289
» ارسالهای انجمن: 10,081

آمار کامل

آخرین موضوعات
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: Thomasvew
4 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 16
» بازدید: 2,615
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
29-فروردين-1403, 13:45
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 39
عدم شرطیت امتزاج در تطهیر...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
28-فروردين-1403, 17:15
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 23
موضوعیت داشتن «عدم اتّهام...
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: سید یزدی
27-فروردين-1403, 23:10
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 48
کشف وثاقت روات با قطع نظر...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:24
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 34
انفتاحی بودن مرحوم شیخ از...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:00
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 24
تمسک به عموم تعلیل آیه نب...
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 13:06
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 85
بررسی علامیّت تبادر برای ...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:40
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 29
دخالت عنصری زائد بر افهام...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:39
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 27
شرط محقق موضوع
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:18
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 73

 
  کلام مرحوم اصفهانی در معانی متعدد ماده امر
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 18-شهريور-1399, 13:02 - انجمن: اصول استاد قائینی - پاسخ‌ها (1)

مرحوم آخوند معانی غیر طلب از ماده امر را به معنای شیء دانسته است و معانی دیگر را ناشی از خلط مفهوم با مصداق دانسته، مثلا در برخی موارد به معنای فعل است،مثل « ما امر فرعوم برشید» و گاهی به معنای غرض است مثل «جئت لامر کذا» که در همه این موارد، امر به معنای شیء است و مصادیق مختلف دارد؛ علاوه بر اینکه در مورد اخیر، معنای غرض، از لام استفاده شده و ماده امر اصلا معنای استعمالی در غرض نیز ندارد.
محقق اصفهانی اشکال نموده اند که اولا در برخی امثله مانند« ما امر فرعوم برشید» ماده امر در معنای طلب است زیرا قبلش آمده است« فاتبعوا امر فرعون و ما امر...» و ثانیا خلط مفهوم با مصداق در مواردی است که مصداق بما هو مصداق با مفهوم خلط شود یعنی حمل اولی با حمل شایع خلط شود در حالیکه در این امثله، مفهوم امر( شیء) با مصداق آن خلط نشده بلکه با ملازمات و اوصاف مصداق خلط شده است.

چاپ این بخش

  اخلال به ترتیب بین ارکان مبطل نماز است
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 18-شهريور-1399, 13:01 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

مرحوم گلپایگانی فرموده است: ترتیب و موالات بین اجزاء نیز رکن نماز است؛ زیرا با اخلال به آن نماز باطل خواهد شد
اشکال به این بیان این است که موالات اگر به حدی ترک شود که هیئت نماز از بین رود، بطلان نماز مستند به  عدم صدق مسمی است و الا موالاتی که از برخی روایات استفاده می شود که اجزا متصل به هم باشند، این موالات رکن نیست و ترک سهوی آن مبطل نیست
اخلال به ترتیب نیز تنها بین ارکان موجب بطلان نماز می شود که آن نیز به جهت اخلال به رکن عرفی است؛ زیرا عرفا اگر تا هنگام سجده، رکوع ترک شود، رکوع لازم در رکعت انجام نشده و نماز باطل خواهد بود؛ حتی اگر بعد از سجده، رکوع تدارک شود؛ زیرا قوام عرفی صدق رکوع و سجود نماز، به انجام آن در محل است؛ نه اینکه ترتیب شرط صحت رکوع و سجود باشد؛ زیرا به نظر ما (خلافا لمرحوم خویی) اخلال به شرایط شرعی ارکان مشمول حدیث لاتعاد است.

چاپ این بخش

  معنای ماده و صیغه امر، دستور و الزام است
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 18-شهريور-1399, 12:59 - انجمن: اصول استاد قائینی - پاسخ‌ها (7)

به نظر ماده و صیغه امر تنها یک معنا دارد و آن انشاء دستور و الزام است؛ حتی اگر از دانی صادر شده باشد و یا اینکه ارشادی و یا وضعی باشد؛ زیرا در تمامی این موارد الزام از ناحیه آمر وجود دارد ولی التزام عملی مامور، حتمی نیست.
با توجه به این مطلب در اطاعت اوامر پدر و مادر تنها اطاعت الزامات آنها لازم است.
این اشکال که تقسیم امر به استحبابی و وجوبی دلالت بر اعم بودن امر از الزام دارد، صحیح نیست؛ زیرا امر در استعمالات استحبابی، مجاز است و عرفا در اینگونه موارد اصلا امر محقق نشده است.

چاپ این بخش

  اشکال به مرحوم سید یزدی در یازده عدد دانستن واجبات نماز
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 18-شهريور-1399, 12:58 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

مرحوم سید واجبات نماز را یازده عدد می داند(نیت و قیام و رکوع و سجود و ترتیب و موالات و تشهد و...) که مورد اشکال برخی واقع شده است؛ زیرا مراد از واجبات نماز، واجبات جزئی و مستقل و در عرض هم است و به همین جهت شرایط لباس و مکان و ... درآن وارد نشده است؛ در حالیکه ایشان نیت قربت را که جزء نماز نیست بلکه یا شرط نماز است و یا شرط حصول اثر، در واجبات شمرده است و ترتیب و موالات را که شرط نماز استرا نیز بر شمرده است.
همچنین قیام نیز در هنگام تکبیر و قبل از رکوع رکن است ولی مستقل نبوده و شرط تحقق رکوع و تکبیر است؛ بله قیام بعد از رکوع، واجب مستقل است ولی رکن نیست.
بنابر این یازده شمردن واجبات نماز صحیح نیست؛ زیرا اگر شروط و واجبات ضمنی نیز شمرده شوند، تعداد بیشتر خواهد شد و الا تعداد کمتر از این خواهد بود.

چاپ این بخش

  نسبت عمل به قیاس به فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن!
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 11-شهريور-1399, 22:45 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - بدون‌پاسخ

یکی از مسائلی که به عنوان شعار شیعه مطرح می گردد بطلان عمل به قیاس بوده است.سید مرتضی به دو نفر از بزرگان شیعه یعنی فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن نسبت عمل به قیاس را می دهد.با توجه به این نسبت یا باید گفت درآن زمان بطلان عمل به قیاس واضح نبوده یا اینکه بگوییم سید مرتضی در نسبت اشتباه کرده
.قال السید المرتضی: و في رواتنا و نقلة أحاديثنا من يقول بالقياس و يذهب إليه في الشريعة، كالفضل ابن شاذان و يونس و جماعة معروفين، و لا شبهة في أن اعتقاد صحة القياس في الشريعة كفر لا تثبت معه عدالة. رسائل الشريف المرتضى؛ ج‌3، ص: 311

چاپ این بخش

  عدالت در قاضی شرط است یا عدم فسق
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 25-مرداد-1399, 12:12 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - بدون‌پاسخ

مرحوم خوئی فرموده است که در قاضی عدالت شرط نیست بلکه عدم فسق شرط است چون اگر بخواهد عدالت شرط باشد اختلال نظام به وجود می آید. اثر اینکه عدالت شرط باشد یا عدم فسق در اجرای اصل است. ایشان فرموده است با اصاله الصحه در فعل مراجعه کننده به قاضی نمی توان عدالت را اثبات کرد چون مجرای اصاله الصحه جایی است که ارکان موردی که شک در صحت آن داریم تمام باشد و شک در وصف صحت باشد؛ مثلا عقدی با شرائط صادر شده است ولی نمی دانیم صحیحا صادر شده است یا اینکه فاسد است به این اصل تمسک می کنیم. اما اگر شک در بعضی شرائط -مثل بلوغ- داشته باشیم با اصاله الصحه نمی توان گفت شروط موجود بوده است. مثلا اگر شک کنیم که بایع اهلیت داشته است یا نه؟ با اصل صحت نمی توان حکم به اهلیت و در نتیجه صحت بیع کرد. در قاضی نیز اگر گفتیم عدالت شرط است، عدالت شرط اهلیت قاضی است و نمی توان با اصل صحت گفت قاضی عادل است. درس فقه2/2/99

چاپ این بخش

  کشف وثاقت
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 23-مرداد-1399, 09:31 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (1)

#کشفِ_وثاقت

استاد سید مصطفی حسینی نسب (دام عزه) می فرماید:یکی از راه‌هایِ کشفِ وثاقتِ راویِ مشکوک الثقة این است که در ذیل بیان می شود.
 این روش متوقف بر طی کردن چند مرحله هست:
مرحله اول: در ابتداء باید سراغِ هم دوره‌ای یا هم عصرهایِ راویِ مشکوک الثقة برویم تا مطّلع شویم که آنها نسبت به راوی مشکوک الثقة چه نظری دارند{ به اینکه؛ آیا همگی توثیق کردند که در این صورت ما هم حکم بر وثاقت این راوی می کنیم ،یا همگی تضعیف کردند که ما هم حکم بر عدم وثاقت این راوی می کنیم یا اینکه اختلاف در وثاقت و تضعیف دارند}.
مرحله دوم: اگر مطّلع شدیم که هم دوره‌ای هایِ راویِ مشکوک الثقة اختلاف در توثیق و تضعیف دارند اینجا مبحث وثاقت و عدم وثاقت، اجتهادی میشود.
مرحله سوم: باید ببینیم که آیا تضعیف کننده، موردِ اعتمادِ ما هست یا نه؟ اگر مُعتمد ما باشد که وجودِ "قدح" در راویِ مشکوک الثقة را احراز میکنیم و حکم به تضعیف می کنیم{ لذا کشفِ وثاقت نشده و سراغِ مراحل بعدی نمیرویم}.
مرحله چهارم: اما اگر تضعیف کننده، موردِ اعتماد ما نباشد در اینجا باید سراغِ کسایی برویم که از مشکوک الثقة روایت نقل کرده‌اند{ به اینکه ببینیم ناقل ها چه کسانی هستند، آیا جلیل هستند یا از أجلّاء هستند؟ یا اینکه؛ چه تعداد روایت از راویِ مشکوک الثقة نقل کرده‌اند کثیر هست یا قلیل؟ }.
مرحله پنجم: اگر توانستیم اثبات کنیم که أجلّاء از راویِ مشکوک الثقة زیاد روایت نقل کرده‌اند و قدحی هم ثابت نشد، کشفِ_وثاقت شده.
نتیجه: کثرتِ نقلِ روایتِ اجلاء از راوی مشکوک الثقه همراه نبودِ قدح در مشکوک الثقة نشانگرِ وثاقتِ راوی مشکوک الثقة هست.

چاپ این بخش

  تفاوت مبنای صاحب کفایه با مرحوم نائینی در حجیت اخبار تاریخی و تکوینی
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 22-مرداد-1399, 12:39 - انجمن: مطالب علمی (اصولی) - بدون‌پاسخ

مرحوم آقای خویی معتقدند ظن خاصی که مرتبط با امور تکوینی یا تاریخی باشد مثل اینکه در روایت آمده باشد درزیر زمین یا بالای آسمان فلان کیفیت را دارد یا در امتهای گذشته چنین اتفاقی افتاده است دو نظر پیرامون آنها مطرح است.طبق مبنای صاحب کفایه در حجیت که عبارت است از منجزیت و معذریت حتما باید اثر شرعی برای حجیت متصور باشد والا مبتلا به اشکال لغویت می شویم و در این دو نوع موضوع اثر شرعی منتفی است لذا حجیتی متصور نیست اما طبق مبنای آقای خویی در حجیت که همان مبنای استادشان مرحوم نائینی است که عبارت است از تتمیم کشف می توان قائل به حجیت شد چرا که وقتی شارع مقدس بالتعبد برای مکلف علم جعل کرد او می تواند خبر بدهد که شارع مقدس راجع به این موضوع این طور فرموده چرا که جواز اخبار نسبت به چیزی از آثار علم به آن است نه از آثار وجود واقعی آن امر معلوم.لذا اخبار از چیزی که علم به آن نیست ولو آنکه مطابق واقع باشد درست نیست به همین دلیل اگر قاضی بدون علم قضاوت کند ودرست هم قضاوت کند حسب روایت داخل در آتش جهنم است فلذا با جعل علمیت برای مکلف او عالم است و می تواند خبر بدهد.[1]
 
 


[1] و اما الظن المتعلق بالأمور التكوينية أو التاريخية، كالظن بأن تحت الأرض كذا أو فوق السماء كذا، و الظن بأحوال أهل القرون الماضية و كيفية حياتهم و نحو ذلك، فان كان الظن مما لم يقم على اعتباره دليل خاص (و هو الّذي نعبر عنه بالظن المطلق) فلا حجية له في المقام. و الوجه فيه ظاهر. و اما ان كان من الظنون الخاصة فلا بد من التفصيل بين مسلكنا و مسلك صاحب الكفاية (رحمه اللَّه) فانه على مسلكنا من ان معنى الحجية جعل غير العلم علماً بالتعبد يكون الظن المذكور حجة باعتبار أثر واحد و هو جواز الاخبار بمتعلقه، فإذا قام ظن خاص على قضية تاريخية أو تكوينية: جاز لنا الاخبار بتلك القضية بمقتضى حجية الظن المذكور، لأن جواز الاخبار عن الشي‏ء منوط بالعلم به، و قد علمنا به بالتعبد الشرعي. و هذا بخلاف مسلك صاحب الكفاية (ره) فان جعل الحجية لشي‏ء بمعنى كونه منجزاً و معذراً لا يعقل إلا فيما إذا كان لمؤداه أثر شرعي و هو منتف في المقام، إذ لا يكون أثر شرعي للموجودات الخارجية و لا للقضايا التأريخية ليكون الظن منجزاً و معذراً بالنسبة إليه. و اما جواز الاخبار عن شي‏ء فهو من آثار العلم به لا من آثار المعلوم بوجوده الواقعي. و لذا لا يجوز الاخبار عن شي‏ء مع عدم العلم به و لو كان ثابتاً في الواقع، كما ان الأمر في القضاء كذلك، فان الناجي من القضاء هو الّذي يحكم بالحق و يعلم انه الحق. و اما الّذي يحكم بالحق و هو لا يعلم انه الحق فهو من الهالكين، كالذي يحكم بغير الحق سواء علم بأنه غير الحق أو لم يعلم على ما في الرواية مصباح الأصول ( مباحث حجج و امارات - مكتبة الداوري )، ج‏1، ص: 240

چاپ این بخش

  طرق توثیق عمربن حنظله
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 16-مرداد-1399, 10:26 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (2)

آیت الله العظمی سبحانی(دامت توفیقاته)می فرماید: در مورد عمر بن حنظله می گوییم در مورد وثاقت او این روایت در کافی آمده است«أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ يَا عُمَرُ لَا تَحْمِلُوا عَلَى شِيعَتِنَا وَ ارْفُقُوا بِهِمْ فَإِنَّ النَّاسَ لَا يَحْتَمِلُونَ مَا تَحْمِلُونَ»سند روایت صحیح است.
امام علیه السلام به عمر بن حنظله می گوید که شما ایمان قوی دارید و واجبات و مستحبات را به جا می آورید ولی گاه شیعیان در این حد نیستند بنا بر این این اعمال را به آنها تحمیل نکنید.البته این روایت کافی نیست چون راوی این روایت خود عمر بن حنظله است.به قول امام قدس سره اگر راوی خودش، از خودش تعریف کند این علامت بی دینی نیست ولی علامت بی عقلی است زیرا انسان عاقل از خودش تعریف نمی کند.
به همین دلیل به سراغ روایت دیگری در توثیق او می رویم«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عُمَرَ بْنَ حَنْظَلَةَ أَتَانَا عَنْكَ بِوَقْتٍ (در مورد وقت نماز نکته ای به ما گفت)قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذاً لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا»     
امام علیه السلام در این روایت تصریح می کند که عمر بن حنظله بر اهل بیت دروغ نمی گوید.سند این روایت صحیح است.  
علی بن ابراهیم همان است که قبر آن در شیخان قم است.محمد بن عیسی نیز محمد بن عیسی العُبیدی است و نجاشی او را توثیق کرده است. البته استاد صدوق او را تضعیف کرده است که قابل قبول نیست زیرا نجاشی می گوید نمی دانم با جلالت قدری که او دارد چرا استاد صدوق او را تضعیف کرده است.یونس بن عبد الرحمان نیز فوق ثقه می باشد.  
یزید بن خلیفه نیز هرچند توثیق شخصی ندارد ولی استاد صفوان بن یحیی است و صفوان بن یحیی کسی است که لا یروی الا عن ثقه. صفوان بن یحیی از مشایخ ثقات است و فقط از ثقه نقل می کند.بنا بر این در سند مقبوله‌ی عمر بن حنظله مشکلی وجود ندارد.

المبسوط ج4ص564

چاپ این بخش

  بقای محتویات کتب قدما بعد از آتش سوزی کتابخانه ی شیخ طوسی
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 15-مرداد-1399, 12:27 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - بدون‌پاسخ

مرحوم آقا بزرگ تهرانی معقتدند که تالیفات شیخ طوسی از سایر مولفات ممتاز است چرا که شیخ به مصادر قدیمی فراوانی دسترسی داشته است.در آتش سوزی کتابخانه ی شیخ درمحله ی کرخ بغداد فقط هیئت و ماده ی کتب از بین رفته اما محتوای آنها باقی بوده چرا که مدت بسیار زیادی قبل از آتش سوزی، شیخ به این کتابخانه دسترسی داشته واز مصادر قدیمی استنساخ نموده علاوه که ایشان به کتابخانه ی استاد خود سید مرتضی که مشتمل بر 80هزار جلد کتاب بوده دسترسی داشته است.شیخ کتاب تهذیب و استبصار را از همان مصادر قدیمی نگاشته است و هم چنین کتب دیگر در عبادات و ادعیه و کلام و تفسیر.[1] این مطلب از آن جهت حائز اهمیت است که در بحث انحلال علم اجمالی کبیر می تواند راهگشا باشد چرا که یکی از موانع انحلال این علم اجمالی به ثبوت تکالیف فقدان روایات است که درآتش سوزی ها رخ داده است.


[1] فنقول: إن في مؤلفات شيخ الطائفة ميزة خاصة لا توجد فيما عداها من مؤلفات السلف، و ذلك لأنها المنبع الأول و المصدر الوحيد لمعظم مؤلفي القرون الوسطى، حيث استقوا منها مادتهم و كونوا كتبهم، و لأنها حوت خلاصة الكتب المذهبية القديمة، و أصول‏  الأصحاب فقد مر عليك عند ذكر هجرة الشيخ الى النجف الأشرف ان مكتبة سابور في الكرخ كانت تحتضن الكتب القديمة الصحيحة التي هي بخطوط مؤلفيها أو بلاغاتهم، و قد صارت كافة تلك الكتب طعمة للنار كما ذكرناه، و لم نفقد بذلك- و الحمد للّه- سوى أعيانها الشخصية و هيآتها التركيبية الموجودة في الخارج، و أما محتوياتها و موادها الأصلية فهي باقية على حالها دون زيادة حرف و لا نقيصة حرف، لوجودها في المجاميع القديمة التي جمعت فيها مواد تلك الأصول قبل تأريخ إحراق المكتبة بسنين كثيرة، حيث ألف جمع من أعاظم العلماء كتباً متنوعة، و استخرجوا جميع ما في كتبهم من تلك الأصول و غيرها مما كان في المكتبات الأخرى، و تلك الكتب التي ألفت عن تلك الأصول موجودة بعينها حتى هذا اليوم، و اكثر أولئك استفادة من تلك المكتبة و غيرها شيخ الطائفة الطوسي- رحمة اللَّه عليه- لأنها كانت تحت يده و في تصرفه، و هو زعيم الشيعة و مقدمهم يومذاك، فلم يدع كتاباً فيها إلا و عمد الى مراجعته و استخراج ما يخص مواضيعه منه.
و هناك مكتبة أخرى كانت في متناول يده، و هي مكتبة أستاذه السيد المرتضى الذي صحبه ثمان و عشرين سنة، و كانت تشتمل على ثمانين ألف كتاب‏
التبيان في تفسير القرآن، المقدمة، ص: 15
سوى ما أهدي منها الى الرؤساء كما صرح به كل من ترجم له، و ذلك أحد وجوه تلقيبه بالثمانيني.
نعم كان شيخ الطائفة متمكناً من هاتين الخزانتين العظيمتين، و كأن اللَّه ألهمه الأخذ بحظه منهما قبل فوات الفرصة، فقد اغتنمها أجزل اللَّه أجره، و غربل كوم الكتب فأخذ منها حاجته و ظفر فيها بضالته المنشودة، و ألف كتابيه الجليلين (التهذيب) و (الاستبصار) اللذين هما من الكتب الأربعة، و المجاميع الحديثية التي عليها مدار استنباط الأحكام الشرعية عند الفقهاء الاثني عشرية منذ عصر مؤلفه حتى اليوم، و ألف أيضاً غيرهما من مهام الأسفار قبل ان يحدث شي‏ء مما ذكرنا، و كذا غيره من الحجج فقد أجهدوا نفوسهم و تفننوا في حفظ تراث آل محمد عليه و عليهم السلام، فكان لهم بحمد اللّه ما أرادوا.
و هكذا استقى شيخ الطائفة مادة مؤلفاته من تصانيف القدماء، و كتب في كافة العلوم من الفقه و أصوله، و الكلام و التفسير، و الحديث و الرجال، و الأدعية و العبادات، و غيرها، و كانت و لم تزل مؤلفاته في كل علم من العلوم مآخذ علوم الدين بأنوارها يستضيئون و منها يقتبسون و عليها يعتمدون.

چاپ این بخش