مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,570
» آخرین کاربر: alicpu
» موضوعات انجمن: 3,276
» ارسالهای انجمن: 10,049

آمار کامل

آخرین موضوعات
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: Tabitha
دیروز, 10:41
» پاسخ‌ها: 3
» بازدید: 635
حقیقت هیأت تامه و ناقصه
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 00:06
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 14
تحلیل مختار از علقۀ وضعیه...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 00:04
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 11
اصل عقلائی عدم انتقال مال
انجمن: فقه استاد شهیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
8-فروردين-1403, 18:14
» پاسخ‌ها: 4
» بازدید: 99
فوریت در اجازه ی عقد فضول...
انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
8-فروردين-1403, 18:04
» پاسخ‌ها: 6
» بازدید: 181
یکی دیگر از مواردی که جمل...
انجمن: فقه استاد مفیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
3-فروردين-1403, 23:00
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 126
عدم شمول ادله برائت نسبت ...
انجمن: اصول استاد احمدی شاهرودی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
3-فروردين-1403, 22:30
» پاسخ‌ها: 3
» بازدید: 129
تفکیک مراد تفهیمی، از مرا...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
3-فروردين-1403, 22:19
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 89
ناکارآمدی مسلک قرن اکید ب...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
3-فروردين-1403, 14:05
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 39
مروری بر دیدگاه اصول‌دانا...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
3-فروردين-1403, 14:02
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 40

 
  تفصیل مرحوم نائینی در مورد امر به شیئ و اقتضای نهی از ضد خاص
ارسال‌شده توسط: خیشه - 18-خرداد-1399, 07:42 - انجمن: اصول استاد گنجی - پاسخ‌ها (1)

مرحوم نائینی فرموده است: اگر ضدان به این صورت باشد که ثالثی نداشته باشند مانند حرکت و سکون و یا عدم و ملکه باشند، امر به شیئ اقتضای نهی از ضد هست. و اگر ضدان، ثالث داشته باشند امر به شیئ اقتضای نهی از ضد خاص نمیکند. دلیل ایشان دلالت عرفی است. یعنی اگر چه عقلا امر به حرکت عین نهی از سکون نیست ولی در نظر عرف وقتی امر به حرکت میشود عین نهی از سکون است.
استاد این بیان را نپذیرفتند و فرموند عرفا امر به چیزی ابراز دو اعتبار نیست. در ارتکاز ما مطلب از این قرار است که یک خطاب متکلف دو خطاب نیست امر به حرکت متکفل نهی از سکون نیست.
جلسه 109 تاریخ 25 فروردین ماه 99

چاپ این بخش

  اشتباه مرحوم قهپایی در تشخیص تصحیف ذبیان به محمد
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 17-خرداد-1399, 16:42 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

شیخ طوسی در فهرست درترجمه ی محمد بن حكيم الساباطي فرموده: و له إخوة: محمد و مرازم و حديد بنو حكيم. مرحوم قهپایی در مجمع الرجال ذیل کلام شیخ طوسی چنین استظهار کرده است که «محمد» غلط است و جای آن «ذبیان» می باشد. شخصی به نام ذبیان بن حکیم وجود دارد که در رجال نجاشی در ترجمه‌ی اسباط بن سالم نام او آمده است: قال: حدثنا ذبيان بن حكيم أبو عمرو الأزدي.
 استاد سه ایراد به کلامشان وارد می دانند وفرمودند اولا به نظر می رسد ذبیان بن حُکیم، ازدی نباشد. ذبیان بن حکیم در بعضی عبارات با وصف «اودی» آمده است. در باب تصحیفات قانونی هست که اصل و متعارف، تبدیل نامانوس به مانوس است، «ازد» برخلاف «اود» قبیله‌ی معروفی است به همین دلیل «اود» که نامانوس است به «ازد» که مانوس است، تصحیف شده است. با جستجو در جامع الاحادیث، نتایج مربوط به اودی 526 و نتایج مربوط به ازدی 4240 مرتبه می باشد ( هشت برابر).علاوه بر اینکه احمد بن یحیی ( برادر زاده‌ی ذبیان بن حکیم) هم در غالب موارد و در منابع معتبرتر، اودی آمده است.
ثانیا حتی اگر ذبیان بن حکیم، ازدی باشد، باز نمی توان گفت برادر مرازم و حدید می باشد، آن ها مدائنی ساباطی هستند و ذبیان بن حکیم ربطی به مدائن و ساباط ندارد.
ثالثا ذبیان و محمد هیچ تشابه لفظی و کتابتی ندارند و همین امر چنین تصحیفی را مستبعد می سازد. دو احتمال دیگر وجود دارد که به دلیل شباهت کتابتی به لفظ محمد قوی تر از نظر مرحوم قهپایی می باشد یکی اینکه اصل عبارت حفص بوده که دررجال برقی فرموده حفص اخو مرازم ودیگر اینکه جریر باشد که دررجال شیخ فرموده جرير بن حكيم الأزدي‏ المدائني، أخو مرازم.98/11/27

چاپ این بخش

  فرق مدرسه حدیثی کوفه و بصره
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 17-خرداد-1399, 12:28 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (1)

آیت الله سید احمد مددی حفظه الله می فرماید:در کوفه روات زیاد بودند؛ مثلاً حسن بن علی بن وشاء می‌ گوید: فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد : من در مسجد کوفه به 900 شیخ را دیدم که همه می‌گفتند : حدثنی جعفر بن محمد.
وقتی در کوفه این عدد سنگین هست ، خواه ناخواه احادیث با هم مقارنه می‌شود ، مباحثه می‌شود که چه کسی این را نقل کرده است ، معارضاتش بررسی می‌شود و نقادی می‌شود .
ازاین‌ رو حدیث کوفه یک خوبی دارد و یک بدی ؛
بدی‌اش این است که بیشترین تعارض در حدیث کوفه است ؛ چون کوفی‌ها زیاد بودند ، تعارض هم زیاد بود اما حدیث بصره تعارض کم دارد.
 و خوبی‌ حدیث کوفه این است که نقی‌ تر است؛ چون کاملا نقادی و تصحیح و تنقیح شده است، اما حدیث بصره چون کم بودند چنین نیست.

چاپ این بخش

  رابطه رزق با تجارت و اقتصاد با توجه به روایت
ارسال‌شده توسط: خیشه - 17-خرداد-1399, 10:53 - انجمن: فقه آیت الله سید احمد مددی - پاسخ‌ها (3)

در روایتی معروف که اسانید متعددى دارد و شاید بعضی از اسانید آن قابل اعتماد باشد آمده است:  «تسعة أعشار الرزق في التجارةـ یا: «تسعة أعشار البرکة في التجارة» كه متن اول مشهورتر است ـ و انصافاً‌ روایت بسیار شیرینی است؛ چرا که غیر از جهات بحث جواز و عدم جواز، متعرض ارزش تجارت و داد و ستد در اقتصاد هم شده است. کلمۀ «رزق» در این جا یا ممکن است به همان معنایی باشد که الآن به ذهن ما می‌رسد ـ یعنی رزقی که انسان به دست می‌آورد و مصرف زندگی اوست ـ، که در این صورت معنای روایت آن خواهد بود که: نود درصد این رزق از راه تجارت و داد و ستد است، نه از راه تولید خود شخص. احتمال دوم آن است که کلمۀ رزق کنایه از خود اقتصاد باشد؛ یعنی: اقتصاد هرچه مهم و هر گونه اقتصادی باشد ـ چه اقتصاد جامعه‌های کشاورزی، و چه جامعه‌های زراعتی - بالاخره باید در آن داد و ستد باشد، وگرنه رشد نمی‌کند، حتی در زمان ما که اقتصاد بیشتر جنبه‌های صنعتی و تولیدی یافته است، حتی اگر به دنبال همین اقتصاد تولیدی داد و ستد نباشد، رشد نمی‌کند.

چاپ این بخش

  معانی مختلف حروف جر از نگاه آیت الله شبیری دام ظله :
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 16-خرداد-1399, 20:59 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

استاد شبیری در جلسه ۶۲ مورخ 18\10\98 به نقل از والد معظمشان فرمودند : یکی از شواهد بر اینکه معانی مختلف حروف جر از باب اشتراک لفظی نیستند اینست که در زبانهای دیگر غیر از عربی نیز همین تعدد با لفظ واحد وجود دارد مثلا حرف من در عربی معادل حرف از در فارسی است و منطقی نیست بگوییم این لفظ واحد در هر زبان برای این معانی متعدد وضع شده باشد.

چاپ این بخش

  اشاره ای به دو گرایش لغوی
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 16-خرداد-1399, 20:53 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

: استادشبیری در جلسه ۶۲ مورخ 18\10\98 فرمودند : یک گرایش در بین لغویین گرایشی است که در کتاب التحقیق فی معانی قرآن الکریم مرحوم مصطفوی به چشم میخورد ، ایشان معتقد است که مشترک لفظی نداریم و تمام ریشه های مختلف یک واژه معنای واحد دارند ؛ در سمت مقابل امثال معجم مقاییس اللغه ابن فارس است که لزوما معانی مختلف را به یک معنا بر نمی گرداند و به دنبال معنای جامعی برای واژه ها نمی گردد .

چاپ این بخش

  محمد بن جعفر ابتدای اسناد کافی
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 14-خرداد-1399, 10:12 - انجمن: بررسی راویان - بدون‌پاسخ

استاد سید محمد جواد شبیری فرمودند:مرحوم کلینی دو استاد به نام محمد بن جعفر دارد: یکی محمد بن جعفر اسدی رازی که از وکلای ناحیه‌ی مقدسه هم بوده است. در موارد بسیاری با تعبیر محمد بن ابی عبدالله از او یاد می کند. دیگری محمد بن جعفر رزاز.98/11/27

چاپ این بخش

  نسبت ولایت فقیه با مردم سالاری و استبداد
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 13-خرداد-1399, 14:00 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - پاسخ‌ها (2)

حجت الاسلام خسروپناه می فرماید:اگر کسی قوانین باب پسندش نباشد نمی تواند بگوید این حکومت استبدادی است. اگر این باشد پس همه حکومت ها استبدادی هستند. هیچ حکومتی نیست که از «آزادی از» سخن بگوید ولی «آزادی در» نداشته باشد. اما در قوانین باید دید چقدر به حقوق مردم توجه شده است. «آزادی در» مجموع ای از حق و تکلیف هاست. اینکه برخی اشکال می کنند جمهوری اسلامی نظام تکلیف مدار است، حرف غلطی است. همه نظام های حقوقی دنیا هم حق مدارند و هم تکلیف مدار و حکومتی که یکی را داشته باشد اصلا قابل تصور نیست. 

تفصیل این مطلب در این لینک موجود است

چاپ این بخش

  معنای العقود تابعة للقصود
ارسال‌شده توسط: خیشه - 13-خرداد-1399, 08:35 - انجمن: فقه آیت الله سید احمد مددی - پاسخ‌ها (2)

استاد سید احمد مددی فرمودند: مرادشان از العقود تابعة للقصود این است که هر عقدی مقصد و محتوایی دارد؛ مثلاً لفظ «بیع» در زبان عربی به معنای داد و ستد و محتوای آن نقل عین است؛ یعنی: وقتی بخواهند عینی را جا‌به‌جا کنند لفظ «بیع» را به کار می‌برند، اما اگر بخواهند منافع را جا‌به‌جا کنند، اسم آن را اجاره می‌گذارند و لفظ بیع را به کار نمی‌برند، و اساساً در این جا نمی‌توان گفت: «بعتك سُکنی هذه الدار»؛ چون لفظ بیع در لغت عرب و در اصطلاح برای نقل عین است، نه برای نقل منافع. البته اجاره دو نوع است: اجارۀ اعیان ـ مثل این که شخص خانه‌ای را اجاره دهد ـ و اجارۀ اشخاص ـ مثل این که کارگری بیاید کار کند و هر روز مزد معینی بگیرد ـ، و هر دو نوعِ آن نقل منافع‌اند. در نکاح نیز مقصود از آن علقۀ زوجیّت است. حال اگر کسی قصدش نکاح و ایجاد علقۀ زوجیّت بود، امّا لفظ اجاره را به کار برد و گفت: «آجرتُك نفسي ـ مثلاً ـ بکذا»، یا مرادش نکاح موقت یا دائم بود و به جای لفظ «زوّجتُ» از مادّۀ «بعتُ» استفاده کرد و گفت: «بعتُك نفسي بکذا»، این عقد منعقد نمی‌شود.

خلاصه آن‌که «العقود تابعة للقصود» یعنی هر عقدی اثر خاصّ خود را دارد و برای حصول آن اثر باید از آن عقد استفاده کرد، نه از عقد دیگر. اگر هدف ایجاد علقۀ زوجیت است، نباید «بعتُ» را به کار برد؛ چون «بعتُ» برای نقل عین است، نه برای علقۀ زوجیت. علقۀ زوجیت با لفظ «زوّجتُ» حاصل می‌شود که در زبان عربی برای آن وضع شده. حالا اگر گفت: «بعتُک نفسي» و قصدش زوجیت بود، درست نیست؛ چون «بعتُ» در لغت عرب برای خرید و فروش است و زن حره نمی‌تواند خودش را بفروشد.البته «ما قصد لم یقع وما وقع لم یقصد» یک قاعدۀ کلی و بحث دیگری است و ربطی به آنچه گفتیم ندارد.

چاپ این بخش

  محدوده طواف
ارسال‌شده توسط: 3621560963 - 12-خرداد-1399, 05:59 - انجمن: سوالات علمی (فقهی) - بدون‌پاسخ

مقتضای اصل عملی در محدوده طواف چیست؟

چاپ این بخش