درس خارج اصول جلسۀ 62 مورخ 16 دی 1402
سابقاً این نکته را متذکر شدیم که طبق مسلک قرن اکید، تفکیک بین «وضع عام، موضوعله عام» و «وضع عام، موضوعله خاص» دشوار است. سابقاً برای پدیدۀ «وضع عام، موضوعله خاص» به دو مثال متداول اشاره نمودیم:
1.مثال اول یک مثال فرضی است مبنی بر اینکه مثلاً رئیس بیمارستان در روز عید مبعث میگوید: «وضعتُ اسم «محمّد» للمولودین الیوم فی هذا المستشفی».
2.مثال دیگر، وضع حروف است.
همانطور که گذشت بین این دو مثال تفاوت جوهری وجود دارد. در مثال اول، معنای کلّی متصوّر حین الوضع، صرفاً در مرحلۀ حدوث وضع وجود دارد اما پس از اتمام وضع و تحقق علقۀ وضعیه، آن معنای کلّی به فراموشی سپرده میشود در نتیجه علقۀ وضعیه بین لفظ «محمّد» و تکتک نوزادان برقرار میشود همانند آنکه تکتک نوزادان را مورد اشاره قرار داده و بگوییم «وضعتُ اسم «محمّد» له»؛ «وضعتُ لفظ «محمّد» له» و هکذا. در این گونه از وضع، با استفاده از عنوان مشیر «المولودین الیوم فی هذا المستشفی» که یک عنوان کلّی است به تکتک نوزادان اشاره نموده و اسم «محمّد» را برایشان وضع میکنیم. این عنوان مشیر صرفاً در هنگام احداث وضع حضور داشته و در ادامه به فراموشی سپرده میشود. البته چنانکه گفته شد این مثال، یک مثال فرضی است.
اما در مثال دوم یعنی وضع حروف، معنای کلّیی که در هنگام وضع حضور دارد، در ادامه نیز باقی میماند؛ یعنی آن معنای کلّی صرفاً در مرحلۀ حدوث وضع حضور ندارد بلکه در نتیجۀ وضع و علقۀ وضعیه نیز حضور دارد.
نکتۀ عمده همین است که آن معنای کلّی در مثال اول باقی نمیماند یعنی تنها در مرحلۀ حدوث الوضع حضور داشته و در مرحلۀ تحقق علقۀ وضعیه که نتیجۀ وضع است دیگر به فراموشی سپرده میشود بر خلاف مثال دوم که معنای کلّی کماکان حضور دارد.
اگر همچون مرحوم شهید صدر، علقۀ وضعیه را قرن اکید دانسته و آن را از قبیل مدالیل تصوریه قلمداد کنیم، با این اشکال روبرو خواهیم بود که چگونه میتوان گفت علقۀ وضعیه بین لفظ و جزئیات است در حالی که معنای کلّی نیز کماکان در این میان حضور دارد؛ یعنی چگونه میتوان گفت با وجود اینکه معنای کلّی هنوز حضور دارد اما علقۀ وضعیه تنها بین لفظ و جزئیات برقرار است؟ چگونه میتوان ادعا نمود با وجود معنای کلّی، لفظ تنها با جزئیات قرن اکید پیدا میکند؟!
بر همین اساس گفتیم طبق این مسلک، اساساً تفکیک بین «وضع عام، موضوعله عام» و «وضع عام، موضوعله خاص» برای ما قابل تصویر نیست. این اشکالی است که طبق مسلک قرن اکید، در تحلیل مسأله وجود دارد.
|