مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,572
» آخرین کاربر: mahak
» موضوعات انجمن: 3,289
» ارسالهای انجمن: 10,077
آمار کامل
|
آخرین موضوعات |
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 13:45
» پاسخها: 1
» بازدید: 28
|
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: MichaelShush
دیروز, 11:03
» پاسخها: 12
» بازدید: 1,801
|
عدم شرطیت امتزاج در تطهیر...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
28-فروردين-1403, 17:15
» پاسخها: 0
» بازدید: 20
|
موضوعیت داشتن «عدم اتّهام...
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرینارسال: سید یزدی
27-فروردين-1403, 23:10
» پاسخها: 0
» بازدید: 38
|
کشف وثاقت روات با قطع نظر...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:24
» پاسخها: 0
» بازدید: 27
|
انفتاحی بودن مرحوم شیخ از...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:00
» پاسخها: 0
» بازدید: 19
|
تمسک به عموم تعلیل آیه نب...
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 13:06
» پاسخها: 1
» بازدید: 79
|
بررسی علامیّت تبادر برای ...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:40
» پاسخها: 0
» بازدید: 28
|
دخالت عنصری زائد بر افهام...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:39
» پاسخها: 0
» بازدید: 24
|
شرط محقق موضوع
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:18
» پاسخها: 2
» بازدید: 72
|
|
|
پذیرفتن دو داعی برای تحقق قربی شدن عمل از سوی مرحوم خویی |
ارسالشده توسط: خیشه - 27-بهمن-1397, 19:12 - انجمن: اصول استاد گنجی
- پاسخها (2)
|
|
مرحوم خویی در تنقیحدر باب وضوء گفته است که ما دو داعی داریم. یا محبوبیت است یا قصد امر است. البته باید دقت شود که لبّ محبوبیت نیز همان قصد امر خداوند است. پس در حقیقت به نظر مرحوم خویی برای عبادی شدن امتثال باید قصد امر شود ولی قصد امر دو گونه است یا خود امر را قصد میکند و یا محبوبیت عمل نزد شارع را قصد میکند.1- این که در روایت آمده است: ( قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.) موضوع روایت صحیحه عبّاد است روایت عبادت شدن را بیان نمیکند. منظور روایت این است که عبادتی که سر میزند یکی از این سه داعی پشتوانه آن است. دلیل این مطلب نیز سیره عقلاء است که حاکم است به این که برای عبادت شدن امتثال، حسن فعلی و حسن فاعلی لازم است. حسن فاعلی هم یا به خاطر محبوبیت نزد خداوند است و یا قصد امر مولا است. به تعبیر خود مرحوم خویی، اضافه به ربّ شود. لذا نماز خواندن برای خلاصی از جهنم عبادت نیست. بلکه باطل است.مگر به صورت داعی بر داعی باشد
مثلا این که نماز خوانده میشود تا مریض شفا داده شود به این معنا است که نماز را به خاطر خدا بخواند و داعی او شفا پیدا کردن مریض است. پس داعی اول، امر خدا است و داعی دوم، شفا پیدا کردن مریض است.
|
|
|
بررسی مطالبه وجه در مقابل عرض |
ارسالشده توسط: 82036 - 27-بهمن-1397, 13:24 - انجمن: سوالات علمی (فقهی)
- پاسخها (11)
|
|
مطالبه وجه در مقابل عرض
غیبت کننده از غیبت شونده حلیت مطالبه می نماید.
آیا غیبت شونده می تواند مطالبه وجه نماید و حلیت را مشروط به مال کند؟
آیا این مطالبه شرعی بوده و دعای غیبت کننده برای وی، تاثیری در حلیت ندارد؟
|
|
|
برهان شهید صدر بر عدم طرف معارضه واقع شدن عام فوقان |
ارسالشده توسط: سید رضا حسنی - 27-بهمن-1397, 00:33 - انجمن: اصول استاد شهیدی
- پاسخها (1)
|
|
برهان شهید صدر بر عدم طرف معارضه واقع شدن عام فوقانی
اینکه عام فوقانی بعد از تعارض خاصین مرجع است یا خیر مورد بحث است. شهید صدر برهان آورده است که محال است عام فوقانی طرف معارضه باشد ؛ زیرا اکرم کل عالم با آن اکرم العالم الفاسق متوافقین است و با آن لاتکرم العالم االفاسق هم رابطه ی قرینه و ذو القرینه دارد و با هم تهافت ندارند. حجیت یک دلیل مشروط به عدم خاص مخالف معتبر است؛ لذا تمانعی بین عام و خاص مخالف معتبر نیست. بعد از این خاص ها عام می شود حجت بلامعارض؛ در مانحن فیه هم همین است.
|
|
|
عدم جریان اصول لفظی در فرض معلوم بودن مراد تفهیمی |
ارسالشده توسط: محمود رفاهی فرد - 24-بهمن-1397, 20:40 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
جلسه 97/10/10و قبل وبعدش
روش طبیعی عقلا در کشف مراد متکلم، تمسک به کلام او با استفاده از اصول لفظیه است. به بیان دیگر(؟)، غرض طبیعی از تکلم، افهام مراد تفهیمی است و برای حصول این جهت به نکته ی انسداد نوعی باب علم به مراد متکلم، عقلاء اصول لفظی را حجت می دانند.
در غیر این جهت، اصول لفظیه حجت نیست.
(مثلا در بحث این که آیا می توان از مستعمل فیه، موضوع له را کشف کرد، معمولا گفته می شود که استعمال اعم از مجاز است و لذا نمی توان به صرف استعمال، معنای حقیقی را کشف کرد. ممکن است گفته شود اصاله الحقیقه جاری می شود و لازمه ی اصاله الحقیقه این است که این معنای مستعمل فیه همان موضوع له باشد و لوازم اصاله الحقیقه هم حجت است چرا که اماره است. جواب این است که اصاله الحقیقه برای کشف مستعمل فیه برای رسیدن به مراد تفهیمی است نه برای کشف موضوع له که غرض طبیعی از تکلم نیست)
همین طور اگر در جایی مراد تفهیمی معلوم بود اما مستعمل فیه معلوم نبود در این جا هم نمی توان به اصاله الحقیقه تمسک کرد. مثلا کسی می گوید آفتاب زد و ما می دانیم که این جمله را کنایه از این گفته که قراری که داشتی دیر شده است. اما نمی دانیم آیا آفتاب زد را در معنای حقیقی به کار برده است یا به مجاز مشارفه در معنای نزدیک است آفتاب بزند به کار برده. در اینجا اصاله الحقیقه جاری نمی شود.
به همین نکته هم هست که در دوران بین تخصیص و تخصص، اصاله العموم جاری نمی شود.
یکی از ثمرات این بحث در بحث زوجیت معتده ی رجعیه ظاهر می شود. مرحوم آقای خوئی استناد کردند به تعبیری که در روایات آمده که هنگامی که مطلقه، عده اش تمام می شود بینونت حاصل می شود. فارغ از این که معنای حقیقی بینونت، آیا انتفاء زوجیت است یا نه و با فرض پذیرش این که معنای حقیقی بینونت، انتفاء زوجیت است، باز هم نمی توان به اصاله الحقیقه تمسک کرد و نتیجه گرفت که انتفاء زوجیت با اتمام عده حصل می شود و بنا بر این، معتده ی رجعیه، زوجه حقیقی است. چرا که مراد تفهیمی از این تعابیر روشن است (نفی احکام دوران عده و .. ؟) و ما نمی دانیم که آیا با استعمالی حقیقی این معنی افهام شده یا مجازا گفته شده است که انتفاء زوجیت حاصل می شود.
(امیدوارم درست نقل کرده باشم)
|
|
|
عدم کفر منکر ضروری فقه |
ارسالشده توسط: مهدی خسروبیگی - 24-بهمن-1397, 00:38 - انجمن: فقه استاد قائینی
- بدونپاسخ
|
|
ما یک ضروری دین داریم که انکار ضروری دین از هر کسی چه فقیه و چه غیر فقیه موجب کفر است چون بازگشت به انکار رسالت می کند
مانند حرمت شرب خمر بله اگر کسی تازه مسلمان شده باشد و از این حکم ادعای بی اطلاعی کند از او پذیرفته می شود در صورتی که امکان شبهه از جانب او ممکن باشد.ویک ضروری فقه داریم یعنی مساله ای که اگر فقیه در آن ورود کند حتما به حکم آن می رسد مثل اثبات قتل بوسیله قسامه که این مساله ضروری دین نیست که اگر کسی آن را انکار کند کافر شود چون خیلی از مسلمین حتی اسم آن راهم نشنیده اند بله اگر فقیهی آن را انکار کند این هم بازگشت به انکار رسالت می کند.چون باعلم به اینکه این حکم از جانب خدا آمده مخالفت می کند
1397/11/23
|
|
|
دیدگاه آیه الله زنجانی در مورد وثاقت ابراهیم بن هاشم |
ارسالشده توسط: مومن - 23-بهمن-1397, 23:22 - انجمن: بررسی راویان
- بدونپاسخ
|
|
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
?در کتب رجالی سابق مانند رجال نجاشی و کشّی و شیخ طوسی، نسبت به ابراهیم بن هاشم (پدر علی بن ابراهیم) توثیق صریحی وارد نشده است. اما سید بن طاووس در فلاح السائل فرمودهاند: اصحاب بر وثاقت ابراهیم بن هاشم اتفاق دارند . این سوال مطرح میشود که ایشان به چه دلیلی چنین ادعایی (آن هم اتفاق اصحاب) را مطرح کردهاند؟ ممکن است گفته شود سید بن طاووس کتابخانه بسیار مهم و معظمی داشته که بسیاری از کتابهای قرن سوم و چهارم و پنجم در آنجا وجود داشته است. این احتمال وجود دارد که در یکی از آن کتابها ابراهیم بن هاشم توثیق شده باشد. لکن با این بیان نمیتوان اشکال را پاسخ داد. اگر سید بن طاووس به توثیق ابراهیم بن هاشم اکتفاء میکرد این پاسخ صحیح بود، اما اینکه ایشان میفرماید «همه اصحاب بر وثاقت ایشان اتفاق دارند» با این احتمال سازگار نیست و ما یقین داریم که چنین اتفاقی در کار نبوده است.
?در جواب از این سوال میتوان گفت ظاهرا قرائن و خصوصیاتی که در شرح حال ابراهیم بن هاشم ذکر گردیده، با وثاقت او ملازمه دارد.
?به دست آوردن توثیق اشخاص منحصر در تعابیر ارباب فنّ نیست. اگر ما به دست آوردن توثیق اشخاص را در بیان رجالیون منحصر بدانیم، لازم میآید که وثاقت برخی افراد که قطعا ثقه هستند، زیر سوال برود.
✳️مثلا در رابطه با شیخ صدوق توثیق صریحی در کلمات اهل رجال وجود ندارد و حال آنکه ما و قدماء در وثاقت ایشان تردیدی نداریم. از اینکه علماء (با وجود اختلاف مسالکشان) هیچیک از روایات ابراهیم بن هاشم را به سبب نقل ایشان ردّ نکردهاند، استفاده میشود که آنها ابراهیم بن هاشم را ثقه میدانستهاند.
?در این مسئله شواهد دیگری، مانند تعبیر «اوّل من نشر احادیث الکوفیین بقم ابراهیم بن هاشم» نیز وجود دارد. خصوصا که با مراجعه به شرح حال قمّیها (مانند احمد بن محمد بن عیسی) این نکته به دست میآید که آنها در رابطه با روات، مشکلپسند بودهاند و اینکه شخصی بتواند برای اولین بار احادیث کوفیها را در قم نشر بدهد، نشانه مورد اعتماد بودن اوست.
?البته آقای خویی شواهد دیگری را در این مسئله بیان کردهاند که از نظر ما ناتمام است.
|
|
|
جایگاه مراد تفهیمی و حکایی میان مراد استعمالی و جدی |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 23-بهمن-1397, 11:04 - انجمن: مطالب علمی (اصولی)
- پاسخها (1)
|
|
معمولا مراد متکلم در حین تکلم را به مراد استعمالی و جدی تقسیم می کنند و حال آن که به نظر می رسد این تقسیم بندی کاملی نیست و بایددو قسم در این بین اضافه شود که در برخی مباحث فوائدی هم دارد : 1-مراد استعمالی-2-مراد تفهیمی-3-مراد حکایی-4-مراد جدی
1-مراد استعمالی : مراد استعمالی همان معنای مستعمل فیه است که اگر مطابق موضوع له باشد استمعال حقیقی و اگر مطابق نباشد مجاری میشود و همچنین اگر متعدد باشد بحث استمعمال لفظ در اکثر از معنا مطرح می شود ؛ پس برخی مباحث همون حقیقت و مجاز یا استعمال لفظ در اکثر از معنا مربوط به مستعمل فیه یا همان مراد استعمالی است .
2-مراد تفهیمی : مراد تفهیمی همان ظهور کلام و آنچیزی است که به مخاطب افهام میشود اعم از این که مطابق مستعمل فیه باشد ومجاز باشد یا نباشد ؛ لازم به ذکر است یک کلام می تواند بیش از یک مراد تفهیمی داشته باشد بدون این که مستعمل فیه یا مراد استعمالی اش متعدد باشد و این مصداق بحث استعمال لفظ در اکثر از معنا نخواهد شد مثلا اگر به شخصی گفتیم خورشید نزدیک طلوع کردن است مراد استعمالی اش همین است ولی مراد تفهیمی اش علاوه بر طلوع خورشیدقضا شدن نماز یا دیر شدن وقت قرار و ... می باشد و این مصداق استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست کما لا یخفی .
3-مراد حکایی : مراد حکایی آن چیزی است که متکلم قصد حکایت از آن را دارد ولو به مخاطب معنای دیگری را افهام کند که در اینصورت مصداق توریه میشود مثلا اگر طلبکار دم در بیاید و ببگوید پدرت خانه است و من با اشاره به جلوی در بگویم اینجا نیست و قصدم حکایت از همین جلوی در باشد مراد استعمالی با مراد حکایی تطابق دارد ولی به مخاطب معنایی افهام میشود که کلا پدرم خانه نیست (مراد تفهمیم) که این مصداق توریه است .
3- مراد جدی : مراد جدی همان اعتقاد گوینده به واقع است که در حین تکلم وجود دارد و ملاک صدق و کذب است تطابق مراد حکایی با مراد جدی است یعنی اگر قصد حکایت معنایی را داشتم که اعتقاد به مطابقت آن ندارم ، کلام من متصف به کذب میشود و من متصف به کاذب .
خلاصه این که در مباحثی مثل صدق و کذب و فرق آن با توریه و همچنین استعمال لفظ در اکثر از معنا و حقیقت و مجاز باید بین این مرادات تفکیک صورت گیرد تا مباحث بخوبی منقح شود .
لازم به ذکر است به نظر در کلمات بزرگان مراد استعمالی به معنای اعم از مراد تفهیمی بکار رفته است و شاید مراد جدی هم اعم از مراد حکایی باشد و بین این ها تفکیک نشده است .
|
|
|
عینیت امر و نهی در مقام تحریک |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 23-بهمن-1397, 10:45 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
- پاسخها (2)
|
|
استاد در تاریخ23/11/97 فرمودند :
روح و جوهرۀ امر و نهی ، همان تحریک است و با لحاظ این مطلب معلوم میشود هر گاه به شئی امر می شود در واقع به ضدش نهی هم تعلق می گیرد و این امر و نهی حقیقت و جوهره اش یک تحریک است مثلا وقتی تحریک به صلات می کند در واقع همین تحریک زجر از ترک الصلات است و تحریک مستقلی نیست .
البته در نحوۀ بیان و اعتبار امر و نهی می تواند فرق داشته باشد ولی جوهره اش یک تحریک است .
|
|
|
|