مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,572
» آخرین کاربر: mahak
» موضوعات انجمن: 3,289
» ارسالهای انجمن: 10,077

آمار کامل

آخرین موضوعات
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 13:45
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 31
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: MichaelShush
دیروز, 11:03
» پاسخ‌ها: 12
» بازدید: 1,985
عدم شرطیت امتزاج در تطهیر...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
28-فروردين-1403, 17:15
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 20
موضوعیت داشتن «عدم اتّهام...
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: سید یزدی
27-فروردين-1403, 23:10
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 38
کشف وثاقت روات با قطع نظر...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:24
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 27
انفتاحی بودن مرحوم شیخ از...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
27-فروردين-1403, 20:00
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 20
تمسک به عموم تعلیل آیه نب...
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 13:06
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 79
بررسی علامیّت تبادر برای ...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:40
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 28
دخالت عنصری زائد بر افهام...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:39
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 25
شرط محقق موضوع
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
26-فروردين-1403, 12:18
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 72

 
  توضیح انقلاب نسبت و فرق آن با شاهد جمع
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-بهمن-1397, 12:44 - انجمن: اصول استاد شهیدی - پاسخ‌ها (1)

توضیح انقلاب نسبت و فرق آن با شاهد جمع:

انقلاب نسبت این است که یک خطاب بگوید یجب اکرام العالم، خطاب دیگر لایجب اکرام العالم، خطاب سوم بیاید و یکی از این دو خطاب را تخصیص بزند. قائلین به انقلاب نسبت می گویند جمع بین دو خطاب بین مقدار حجیت آن ها ست. خلاصه مدعای آن ها این است که جمع عرفی تابع نسبت سنجی در مقدار حجیت دو خطاب است نه تابع نسبت سنجی بین دلالت استعمالیه دو خطاب؛ دلالت استعمالیه که هنوز عوض نمی شود. ولی دلالت استعمالیه ای که حجت نیست اصلا صلاحیت تعارض ندارد. مقدار حجیت را باید نگاه کرد.
نکته: گاهی مخصص لفظی منفصل نیامده است بلکه علم خارجی است که مثل خطاب لفظی منفصل است.
علم به صدور و جهت وجود دارد. و علم به اینکه عالم فاسق قدر متیقن از لایجب اکرام العالم است. علم تفصیلی تشکیل می دهد. یا مثلا اجماع داشته باشیم نیز همین حکم را دارد. هذا هو معنی انقلاب النسبۀ
کبرای انقلاب نسبت این است. نقل شده است که برخی فرق گذاشته اند و گفته اند انقلاب نسبت را در جایی که دلیل لفظی منفصل باشد می پذیریم. مثل کتاب اضواء و آراء
اما شاهد جمع معنایش این است که ما هم نسبت به خطاب یجب اکرام العالم مخصص داریم هم لایجب اکرام العالم. به طوری که با این دو مخصص دیگر تعارض بین دو خطاب رفع می شود.
به نظر ما نه کبرای انقلاب نسبت عرفی است و نه شاهد جمع ولو اینکه شاهد جمع مورد اجماع است. به عنوان جمع عرفی آن ها را قبول نداریم. ثمره جایی ظاهر می شود که مطالبی است که از شاهد جمع نمی توان فهمید، ولی یک مطالبی هست که از شاهد جمع نمی فهمیم ولی از همان خطابین متباینین می توان فهمید. مثل اینکه مولا بگوید احب و اکره نسبت به دو خطاب؛ بعد از این شاهد جمع ها بود که یجب اکرام اعالم را بر عالم عادل حمل کردیم. ما این را قبول نداریم. می گوییم عرف شاهد جمع را به عنوان خودش احترام می کند. اما اینکه جمع عرفی اند شاهدی ندارد.

چاپ این بخش

Sad دوران بین قتل و نجات مومن
ارسال‌شده توسط: مومن - 11-بهمن-1397, 12:35 - انجمن: سوالات علمی (فقهی) - پاسخ‌ها (5)

فرزند یکی از دوستان مبتلا به بیماری شده اند که عمل کردن او احتمال 60 در صد موجب قتل فرزند می شود ولی عمل نکردن نیز باعث می شود این کودک تا چند ماه بیشتر زنده نماند.
به نظر دوستان آیا حرمت قتل در این مورد مقدم است یا وجوب حفظ نفس؟؟؟

چاپ این بخش

  قول به مجوزیت مطلق عذر عرفی برای ترک حضور در نماز جمعه
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-بهمن-1397, 12:27 - انجمن: فقه استاد گنجی - بدون‌پاسخ

در روایات نماز جمعه استثنائاتی از وجوب ذکر شده است . سوال این است که ایا می توان از موارد مذکور در روایات تعدی کرد یا خیر؟
کلام شیخ طوسی: مجوز بودن مطلق عذر برای ترک جمعه
 لزومی ندارد که ما بر ظاهر این روایات اقتصار کنیم. برخی روایات 5 استثناء و برخی 9 استثناء ذکر کرده اند.  و می توان از آن به هر جایی که یک عذر مقبول عندالعقلاء دارد تعدی کرد.
مختار استاد: قبول کلام شیخ
به نظر ما کلام شیخ مقبول است. ما که وجوب تعیینی نماز جمعه را قبول نکردیم ولی اگر گفتیم واجب تعیینی است؛ می گوییم نماز جمعه از واجبات تعیینی می باشد که وجوب آن به اندک عذری ساقط می شود. آنچه ملاک است، عذر عقلایی است. این مسئله یک مشکله ای را حل می کند و آن اینکه چطور پیامبر اکرم تا دو فرسخ را دعوت می کند که بیایید، چطور جا می شود که بیایند؟ جواب این است که هر عذر عقلایی برای نیامدن به نماز جمعه کافی است
شواهد رفع وجوب مع العذر
1. استثنائات زیادی که در روایات وارد شده است مصداق هستند برای اینکه در جایی که عذری ندارد نماز جمعه بر او واجب است.
2. اختلاف تعداد استثناء ها در روایات دلیل بر این است که آنچه ملاک است عذر عرفی است
3. روایاتی که در باب باران آمدن آمده بود که اگر باران بیاید، نماز جمعه واجب نیست می توان الغاء خصوصیت به هر عذری کرد.

چاپ این بخش

  ریختن پول به حساب بانکی، اثر شرعی ندارد
ارسال‌شده توسط: مومن - 11-بهمن-1397, 12:24 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

استاد شهیدی در درس خارج فقه 10 بهمن فرمودند
آقاس سیستانی قرار دادن پول در حساب بانکی را دارای اثر تملک و قبض نمی دانند و لذا با قرار داشتن پول در حساب خمس واجب نمی شود و...
 
وجه این فتوا این است که حسابهای بانکی حقیقتی ندارند و صرفا نوشته ای هستند مانند قبضی که در دفتر نوشته می شود پس تا آن را از بانک نگیرد، اعتبار شرعی ندارد و ملک و قبض محسوب نمی شود بنابر این خمس آن و... نیز واجب نخواهد بود و هبه نیز با واریز به حساب صورت نمی گیرد وآثار مهم شرعی دیگر که بر این فتوا مترتب خواهد
 

چاپ این بخش

  ملاک محاسبه دو فرسخ برای استثناء از وجوب نماز جمعه
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-بهمن-1397, 12:23 - انجمن: فقه استاد گنجی - بدون‌پاسخ

یک دسته از کسانی که از وجوب نماز جمعه استثناء شده اند کسانی هستند که با فاصله ی دو فرسخ از نماز جمعه واقع شده اند. بحث در این است که ملاک این دو فرسخ بودن چیست؟ ایا خود شخص است یا خانه ی او یا روستای او؟
ملاک محاسبه دو فرسخ

بحثی که در اینجا مانده است همان بحثی است که در فرسخ بود. این مسافت فرسخین را چگونه محاسبه کنیم؟ آیا بین بلدین ملاک است که باید دو فرسخ فاصله باشد؟ یا بین مسجد جامع ها و یا بین اشخاص ملاک است؟ ملاک در این مسافت چیست؟!! در روایت فقط فرموده است که هر کسی سر دو فرسخ است چنین حکمی دارد، مراد از دو فرسخ چیست؟
جمود بر روایات اینگونه اقتضاء می کند که خود شخص را معیار قرار دهیم. آن طرف هم نماز جمعه را مطرح کرد. فرمود نماز جمعه بر کسی که بر راس فرسخین است واجب است. ظاهر روایات این است که بین خود شخص و نماز جمعه  این مقدار مسافت فاصله باشد. این مطلب یک لازمه ای دارد که اگر بتوان آن لازمه را حل کرد، به ظاهر روایات اخذ می کنیم؛ در غیر اینصورت باید جمود بر لفظ را کنار بگذاریم. آن لازمه این است که کسی که در خانه اش نشسته است و بین او و نماز جمعه دو فرسخ است، مثلا اگر صبح رفت نان بخرد، یک مقدار جلو تر رفت و از دو فرسخ کم شد، باید بگوییم که چون از دو فرسخ کم شده است باید به نماز جمعه برود در حالی که این مطلب گفتنی نیست. یا مثال دیگر اینکه الان فاصله ی بین شخص تا نماز جمعه 50 متر کمتر از دو فرسخ است، حال اگر به مسجد محله اش که آن طرف تر است رفت، بگوییم که دیگر دو فرسخ محقق شده است و نماز جمعه بر او واجب نیست. یا حتی در خانه هم این مشکل متصور است. خانه ها بزرگ بوده است.اگر آخر خانه اش نشسته باشد دو فرسخ محقق است و واجب نیست ولی اگر صدر خانه اش نشسته باشد واجب است!!! این مطالب گفتنی نیست. البته برخی از مثال ها واضح است و جای بحثی ندارد مثل اینکه کسی صبح به صحرا رفته است و در زمین کشاورزی اش نشسته است، می توان گفت که دو فرسخ محقق است و نماز بر او واجب نیست. یا بالعکس کسی که آمده است به مهمانی، چند مدتی آنجا مانده است و آنجا نیز فاصله اش کمتر از دو فرسخ است، شکی نیست که نماز بر او واجب است. لکن در مثال هایی که مشکل آفرین است و گفتنی نیست، می دانیم که مذاق شارع این نیست که شخص این طرف خانه اش باشد نماز جمعه بر او واجب باشد و آن طرف خانه اش باشد نماز جمعه واجب نباشد. این مطالب گفتنی نیست لذا نمی توان جمود بر الفاظ روایات داشت. نمی توان به آن سعه ای که ظاهر لفظ اقتضاء می کند اکتفاء کرد. این یک امر عرفی است. کسی که در خانه اش است و می رود در باز کند عرفا می گویند فاصله ی شما با نماز جمعه دو فرسخ نمی شود و بر شما واجب است نماز جمعه بخوانید ولو اینکه بخواهد حدود صد متر آن طرف تر برای نان خریدن برود. خلاصه اینکه نمی شود به لفظ این روایات تعبد داشت. ما نظرمان این است که ظاهر روایت ولو نماز جمعه در یک طرف و در طرف دیگر شخص مکلف است ولی این مسافت عرفی است. عرفا می گویند که مردمی که در این روستا هستند دو فرسخ تا نماز جمعه فاصله دارند ولو اینکه این شخص وقتی زمینش می آید و بر می گردد نسبت به نماز جمعه،فاصله اش کم و زیاد می شود. ولی می گویند آنچه مهم است جایگاه محل قرار وی می باشد نه اینکه شخص هر جا رفت مسافت نیز به نسبت به آن تغییر کند. جایگاه و منزل او مهم است. ما نمی گوییم بلد حساب می شوید، ما می گوییم اشخاص  را حساب می کنیم ولی اینقدر دقت در الفاظ روایت را مجاز نمی دانیم و می گوییم یک امر عرفی است. همینکه این مردم عرفا اینمقدار فاصله داشته باشند می گوییم که کافی است. 
این بیانات زمانی که بیان می شد از مخاطب ایشان عرف بوده است. فقهای صدر اول هم همین گونه عرفی معنا می کرده اند.

تاریخ درس: دهم بهمن ماه 97

چاپ این بخش

  وجوب نماز جمعه بر کسانی که از وجوب آن استثناء شده بودند بعد از حضور
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-بهمن-1397, 12:20 - انجمن: فقه استاد گنجی - بدون‌پاسخ

بحث در این است که کسانی که درروایات از وجوب نماز جمعه استثناء شده بودند، مانند مسافر و زنان، اگر در نماز جمعه شرکت کنند، نماز آنان مجزی است یا خیر؟ بعد از قبول قول به إجزاء نماز آنان، نوبت به این بحث می رسد که آیا نماز بر آنان علاوه بر مجزی بودن، واجب نیز هست یا خیر؟ یعنی با وجود اینکه نماز جمعه بر آنان واجب نیست، آیا بعد از حضور در نماز، بر آنان واجب می شود یا خیر؟
بیاناتی راجع به قول به وجوب شده است که بدان نمی پردازیم. آنچه برای ما مهم است و راهی است که به نظر ما می توان با این راه وجوب را ثابت دانست به بیان ذیل است:
راهی برای قول به وجوب بعد از حضور

 در ذهن ما این است که مقتضای روایاتی که می گوید در هفته سی و پنج نماز است و یکی از ان ها نماز جمعه است، (یعنی جمعه نیز جزء فرائض یومیه است) روایت دیگری می گوید که مسافر اگر جمعه را خواند فلان مقدار اجر دارد، به ذهن می رسد که این نمازی که مسافر خوانده است همان فریضه را انجام داده است. اینکه مسافر عمل مستحبی را انجام داده باشد که مسقط وجوب بوده باشد، خلاف فهم عرفی است. اگر به عرف گفته شود که سی و پنج نماز  یومیه بر شما واجب است، یکی از آن ها نماز جمعه است، البته بر مسافر واجب نیست ولی اگرمسافر اتیان کرد، اجر دارد، به ذهن عرفی اینگونه می رسد که پس معلوم می شود آن روایتی که می گفت واجب نیست یعنی حضور واجب نیست و تعیین ندارد، اما اصل وجوب را می توان فهمید. استظهار ما همین است و در ذهن ما این است که آنچه مسافر می آورد همین نماز یومیه واجب است.  البته دقت شود که ما واجب تعیینی نمی دانیم حتی در حضر (در فرض حضور در نماز جمعه)، ولی اگر کسی به جا آورد، واجب تخییری را به جا آورده است و اینگونه نیست که صرفا یک عمل مستحبی را به جا آورده باشد. بنابراین نظر ما این است که مسافر و زن اگر در نماز جمعه شرکت کنند، نماز بر آن ها واجب تخییری خواهد بود.
لکن فرقی که از روایات در مورد مسافر و زن فهمیده می شود این است که در مورد زن، فرد انقص را به جا آورده است و در مسافر فرد اکمل را به جا آورده است ولی به هر حال هر دو نماز یومیه را خوانده اند. ارتکاز نمی پسندد که بگوییم نماز یومیه او ساقط شده است و صرفا یک نماز مستحبی به جا آورده شده باشد. فرق ما با صاحب جواهر این است که ایشان می گوید اگر حاضر شدند واجب تعیینی می شود، ما می گوییم در اصل وجوب تعیینی اشکال داریم لذا وجوب تعیینی در نظر ما گفتنی نیست. واجب است شرکت کنند به صورت تخییری، لکن اصل وجوب را ثابت می دانیم بر خلاف  کسانی که آن نماز را در حق آنان مستحب می دانند. شاید بتوان روایت حفص را نیز همینطور معنا کرد. حضرت فرموده است وقتی که این ها مسافر و زن هستند و نماز جمعه نرفتند رخصت دارند ولی وقتی آنجا رفتند، فرض اول بر آن ها لازم می شود؛ نه به معنای فرض اولی که تعیینی باشد بلکه بدین معناست که عملشان واجب است. ما می گوییم واجب تخییری است که می تواند ترک کند و می تواند انجام دهد، ولی وقتی انجام داد عمل واجب را انجام داده است.
تاریخ درس: دهم بهمن ماه سال 97

چاپ این بخش

  حکومت قاعده احسان بر ادله ضمان
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 11-بهمن-1397, 10:14 - انجمن: اصول استاد قائینی - بدون‌پاسخ

مفاد قاعده  احسان این است: کسی که محسن است ضامن نیست و اگر آن احسان تبعاتی داشته باشد که اگر احسان نبود ضامن بود مثل تلف، ضامن آنها نیست. مراد از محسن در آیه‌ی شریفه « و ما علی المحسنین من سبیل » فقط احسان به دیگران نیست. محسن دو معنا دارد یک معنای متعدی یعنی احسان به دیگران و یک معنای لازم، محسن یعنی گناه کار نیست و مورد آیه هم که جهاد است همین احسان به معنای دوم است. هر چند نسبت قاعده‌ی احسان با تبعات افعال عموم و خصوص من وجه باشد ولی قاعده‌ی احسان به خاطر حکومت بر ادله‌ی تلف مقدم است. در روایت آمده است: «عنه عن ابراهيم عن النوفلي عن السكوني عن جعفر عن ابيه عليه‌السلام ان رجلا شرد له بعيران فاخذهما رجل فقرنهما في حبل فاختنق احدهما و مات فرفع ذلك إلى علي عليه‌السلام فلم يضمنه وقال : انما اراد الاصلاح» لسانش حکومت بر قاعده‌ی ضمان است به این بیان که خود «لم یضمنه» می گوید ضمانی بوده و برداشته شده است. در نتیجه اگر جایی مصداق احسان بود و اتلافی پیش آمد ضامن نیست.


 

چاپ این بخش

  فرق بین متعلق و موضوع از منظر مرحوم نائینی و مرحوم خویی
ارسال‌شده توسط: خیشه - 10-بهمن-1397, 19:31 - انجمن: اصول استاد گنجی - پاسخ‌ها (3)

مرحوم نائینی بین متعلق و موضوع این گونه فرق گذاری میکند که ضابطه متعلق این است که به سوی او بعث و زجر میشود. مثلا در وجوب اکرام علماء، اکرام متعلق است چون بعث به سوی اکرام شده است. اما نسبت به موضوع، بعث و زجر صورت نگرفته است. در این مثال علماء موضوع است. بنا بر این مطالب، متعلق باید مقدور باشد چون بعث و زچر به مقدور صورت میگیرد. لذا اگر چیزی غیر مقدور بود در ناحیه موضوع اخذ شده است. ثمره این بحث در واجب معلق و امکان اخذ قصد امر ظاهر میشود.
مرحوم خویی میفرماید: ضابطه قیودی که در ناحیه موضوع اخذ میشوند این است که یا غیر مقدور باشند مانند شرطیت دلوک شمس برای وجوب نماز. و یا تناسب حکم و موضوع اقتضاء میکند که در ناحیه موضوع اخذ شوند. و لو این که مقدور باشد. مثل وجوب وفای به عقود. عقود و لو این که اختیاری است ولی چون بحث امضا نسبت به عقود مطرح میشود فرض وجودش شده است.
چلسه 85 درس خارج اصول استاد گنجی. 11/10

چاپ این بخش

  مفاد معاطات استیلاء است.
ارسال‌شده توسط: خیشه - 10-بهمن-1397, 19:18 - انجمن: فقه آیت الله سید احمد مددی - پاسخ‌ها (2)

استاد سید احمد مددی در ضمن مطرح کردن مبانی مختلف در بحث معاطات فرمودند: تا قبل از محقق ثانی معظم فقهاء قائل بودند که معاطات مفید اباحه بوده است. از زمان محقق ثانی بحث ملیکت به وجود آمد. بعد از شیخ انصاری مبنای جدیدی در معاطات به وجود آمد و ان عبارت است از این که درمعاطات اصلا انشاء وجود ندارد نه انشاأ اباحه و نه انشاء ملکیت. بلکه معاطات یک نوع استیلا است. مثلا کسی که از نانوایی نان میخرد پول را در صندق میگذارد و نانوا بر ان استیلا پیدا میکند و طرف مقابل نیز از استیلا ممانعت نمیکند. لذا بر خلاف مبنای اباحه و ملکیت اصلا انشا و اعتباری وجود ندارد.
سوال: اگر عملیات عرف درمعاطات تحلیل شود این مبنا استفاده میشود یا نه؟

چاپ این بخش

  جعل حجیت برای فرد مردد
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 8-بهمن-1397, 18:58 - انجمن: اصول استاد قائینی - پاسخ‌ها (1)

در مقتضای اصل اولی در متعارضین مرحوم آخوند فرمودند که نسبت به مدلول مطابقی اصل، تساقط است ولی مدلول  التزامی که نفی ثالث می کند حجت است. مرحوم اصفهانی در اشکال به مرحوم آخوند می فرماید که هم مدلول مطابقی و هم التزامی از حجیت ساقط است به دلیل اینکه اگر قرار باشد نفی ثالث شود طبق نظر آخوند باید با احدهمای مردد باشد و احدهمای مردد حقیقتی ندارد تا صفات حقیقی مانند علم و یا اعتباری مانند حجیت به آن تعلق بگیرد.
استاد قائینی حفظه الله می فرمایند ما نیز معترفیم که فرد مردد واقع و حقیقتی ندارد اما جعل حجیت برای فرد مردد محذوری ندارد. ادعای ما وفاقا با مرحوم آخوند در تعلیقه در واجب تخییری، این است که اولا برخی صفات حقیقی مثل علم به واقع مردد تعلق می‌گیرد و به همان بیان تعلق اعتبار به آن هم محذوری ندارد. خود مرحوم اصفهانی هم در بحث علم اجمالی در مواردی که معلوم به اجمال فرد مردد است، فرمودند علم به «جامعی که از بین اطراف خارج نیست» تعلق می‌گیرد پس ایشان خودشان هم در آنجا تعلق علم به فرد مردد را (با این تحلیل) تصویر کرده‌اند و همان تحلیل در این جا هم قابل تصویر است.  همین که شارع می‌تواند بگوید ممکن است واقعیتی در بین وجود داشته باشد برای اینکه بگوید احتیاط واجب است یا برای مکلف احتیاط ممکن باشد کافی است و این اثر تعلق حجیت به فرد مردد است.
 

چاپ این بخش