مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,576
» آخرین کاربر: rohollahkh2496
» موضوعات انجمن: 3,297
» ارسالهای انجمن: 10,099
آمار کامل
|
آخرین موضوعات |
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: BryanTIT
دیروز, 14:31
» پاسخها: 27
» بازدید: 5,762
|
عدم امکان تغییر جنسیت از ...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرینارسال: خیشه
دیروز, 07:37
» پاسخها: 0
» بازدید: 21
|
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
4-ارديبهشت-1403, 18:07
» پاسخها: 0
» بازدید: 23
|
قوام شرطیت ترتیب به ذُکری...
انجمن: فقه استاد محمدجواد فاضل
آخرینارسال: خیشه
4-ارديبهشت-1403, 07:35
» پاسخها: 0
» بازدید: 45
|
سبک و اعتبار بعضی از کتب ...
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرینارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:43
» پاسخها: 0
» بازدید: 34
|
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:41
» پاسخها: 2
» بازدید: 73
|
عدم تساوی اطلاق ذاتی و اط...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
1-ارديبهشت-1403, 17:13
» پاسخها: 0
» بازدید: 24
|
تاریخچه تالیف کتب حدیثی
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مهدی کاظمی
1-ارديبهشت-1403, 15:47
» پاسخها: 0
» بازدید: 67
|
علامیّت استحسان طبع دائمی...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:55
» پاسخها: 0
» بازدید: 22
|
روش شناخت استعمال بلا تعو...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:54
» پاسخها: 0
» بازدید: 22
|
|
|
بررسی جریان اصالت عدم خطای زاید در موارد علم به تحقق خطا در خبر کلی |
ارسالشده توسط: سید رضا حسنی - 5-دي-1397, 17:44 - انجمن: اصول استاد شهیدی
- پاسخها (1)
|
|
اگر به عنوان مثال شخصی خبر از عدالت همه طلبه های مدرسه ای بدهد و علم وجود داشته باشد که این شخص خوشبین بوده و در خبر اشتباه کرده است. حال اگر مجددا همان شخص خبر از عدالت طلبه ای که از طلاب همان مدرسه است، بدهد، مورد بحث واقع شده است که آیا در مورد این شخص اصالت عدم خطای زاید جاری خواهد شد و یا اینکه همانند دلالت التزامیه خواهد بود که اصل عدم خطای زاید جاری نخواهد شد؟
جناب شهید صدر بر خلاف کتاب بحوث، در کتاب رجال خود به نام «مشایخ الثقات» که نوشته آقای عرفانیان است، گفته اند: خبر ثقه که «هذا الشخص عادل» حجت نخواهد بود؛ چون ممکن است که اشتباه جدیدی نباشد بلکه تکرار همان اشتباه سابق باشد که تصور بر عدالت طلاب مدرسه داشته است. ایشان از این کلام در رجال کمک گرفته و گفته اند: اگر ابن ابی عمیر تعبیر به «عن رجل» داشته باشد، در مورد او می دانیم که از ثقه نقل می کند، اما یقین وجود دارد که در مورد علی بن حمزه بطائنی و وهب بن وهب اشتباه کرده است، اما اینکه تعبیر «عن رجل» به کار می برد، شاید اشتباه جدیدی نباشد، بلکه تکرار همان اشتباه قبلی باشد.
به نظر استاد شهیدی کلام شهید صدر صحیح نیست؛ چون عقلاء حکم می کنند که به هر حال ابن ابی عمیر خبر مستقلی داده است و تعبیر «عن رجل» را به کار برده است و ظاهر آن این است که ثقه بوده است؛ چون التزام او بر این بوده است که صرفا از ثقه نقل کند و به صرف اینکه در توثیق برخی از ضعاف اشتباه کرده است، موجب نخواهد شد که عقلا از حجیت خبر ثقه بردارند.
|
|
|
قاعده ای در استفاده ی وجوب یا استحباب اعمال در روایات |
ارسالشده توسط: سید رضا حسنی - 5-دي-1397, 17:30 - انجمن: فقه استاد گنجی
- پاسخها (1)
|
|
قاعده ای در استفاده ی وجوب یا استحباب
در بحث صلاه میت که روایات مختلف بود استاد گنجی بیان فرمودند که اگر در برخی روایات جمله ای آمده است که اشهد کذا و کذا می گوید، نمی توانیم حمل بر وجوب کنیم زیرا مستحبات را هم در ضمن واجبات بیان کرده بود ولی اگر یك نکته ای در همه ی روایات آمده است ظاهرش این است که لازم است و از واجبات است. در بحث محتوای نماز جمعه نیز حمد خدا در چهار روایت موجود است و می توان گفت ذکر آن در خطبه ها لازم است.
به عبارت دیگر در برخی از عبادات که دارای اعمال بسیاری هستند مانند نماز میت، یا خطبه نماز جمعه، از کجا بدانیم که کدام فعل واجب و کدام مستحب است با وجود این که در روایات خصوصیات فراوان و مختلفی ذکر شده است؟
در جواب گفته می شود اگر یک نکته ای در همه ی روایات آمده باشد، به عنوان مثل حمد گفتن در خطبه ها در تمام پنج روایتی که در مورد محتوای خطبه ها نقل شده، آمده است؛ لذا وجوب از آن فهمیده می شود بر خلاف برخی از ویژگی ها که فقط در یک یا دو روایت مطرح شده است.
|
|
|
عدم دلیل بر تعبدی بودن غالب عبادات |
ارسالشده توسط: سید رضا حسنی - 5-دي-1397, 17:20 - انجمن: فقه استاد گنجی
- پاسخها (1)
|
|
استاد گنجی:
غالب عبادات مانند روزه و زکات و خمس و .....هیچ دلیلی بر تعبدی بودن و اینکه باید برای رضای خدا و نیت امر به جا آورده شوند، ندارند. تنها دلیلی که بر تعبدی و قربی بودن این عبادات وجود دارد، ارتکاز متشرعه و تسالم است.
|
|
|
بررسی کلام علامه طباطبایی در بحث اعتباری بودن اوامر توسط استاد سید احمد مددی |
ارسالشده توسط: خیشه - 5-دي-1397, 15:13 - انجمن: مطالب علمی (فقهی)
- بدونپاسخ
|
|
کیفیت اعتبار امر
مرحوم طباطبایی در مقاله ششم از کتاب اصول فلسفه به مناسبتی وارد تفسیر امر و نهی میشود. ایشان امر را به معنای توسعه وجود آمر و مامور را جزئی از وجود خود دیدن، تفسیر میکند. استاد سید احمد مددی فرمود از کلام ایشان دو نکته استفاده میشود. نکته اول این است که امر و نهی یک امر اعتباری است زیرا دیدن و اعتبار کردن به کار برده شده است پس امر و نهی تکوینی نیست. بر خلاف مختار مرحوم آغا ضیاء که ایشان احکام تکلیفی را تکوینی میداند زیرا در احکام تکلیفی یک اراده است و یک ابراز. و هر دو نیز تکوینی هستند.
نکته دوم: معنای ایشان از امر و نهی مبتنی بر تفسیر امر مولوی به رابطه عبد و مولی است. در این که امر مولوی بر چه پایه ای بنیان گذاری شده است اختلاف است. ممکن است گفته شد وقتی مولی نسبت به مامور امر دارد او را شعاع وجودی خود اعتبار میکند فلذا در این صورت اگر عبد امتثال نکرد به خاطر انجام ندادن فعل عقاب نمیشود بلکه به خاطر اهانت به مولی عقاب میشود اما اگر رابطه عبد و مولی در نظر گرفته نشود نظیر قوانینی که در بین الملل و یا پارلمان ها وضع میشود اگر شخصی مرتکب خلاف شود به خاطر خود فعل عقاب میشود نه اهانت به مولی. زیرا در این فرض مولی در نظر گرفته نشده است.
مقرر نیز عرض میکند که شاید بحث حرمت و عدم حرمت تجری بر این دو تفسیر پایه گذاری شود یعنی اگر رابطه عبد و مولی در نظر گرفته شود تجری حرام است چون اهانت به مولی رخ داده است و الا حرام نیست.
|
|
|
کیفیت اعتبار در اعمال نیابتی در واجبات و مستحبات( نظر استاد سید احمد مددی) |
ارسالشده توسط: خیشه - 5-دي-1397, 15:10 - انجمن: مطالب علمی (فقهی)
- بدونپاسخ
|
|
عبادات نائب در فقه به منزله انجام دادن منوب عنه است. حال سوال این است که تنزیل در چه ناحیه ای صورت گرفته است؟ احتمال دارد تنزیل بدن باشد یعنی بدن نائب به منزله بدن منوب عنه قرار داده شده است. احتمال دارد تنزیل در عمل باشد یعنی مثل این که منوب عنه عمل را انجام داده است و واجب از عهده منوب عنه ساقط شده است و احتمال دارد تنزیل در ثواب باشد یعنی منوب عنه عمل را انجام نداده است بلکه ثواب عمل به او داده میشود فلذا هنوز واجباتی که انجام نداده است هنوز بر عهده منوب عنه است و به خاطر انجام ندادن عقاب میشود.
به نظر استاد سید احمد مددی در واجبات تنزیل در ناحیه عمل است ولی در مستحبات تنزیل در ناحیه ثواب است. زیرا اساسا تنزیل و اعتبار زمانی انجام میشود که نکته ای داشته باشد تا لغو نشود حال در واجبات هدف و نکته فراغ ذمه منوب عنه است و زمانی اعتبار فایده دارد که فراغ ذمه منوب عنه حاصل شود و این فراغ ذمه منحصر به تنزیل درناحیه عمل است اما در مستحبات هدف فراغ ذمه نیست بلکه ایصال ثواب است فلذا زمانی هدف از تنزیل در مستحبات فایده دارد که نتزیل در ناحیه ثواب باشد اگر چه تنزیل در ناحیه عمل نیز فایده دارد ولی نیاز نیست و چیزی که نیاز است رسیدن به ثواب است که با تنزیل ثواب محقق میشود.
اما تنزیل بدن از روایات استفاده نمیشود زیرا چون بدن احکام خاص خود را دارد مثلا بدن زن با بدن مرد هر کدام آثار خاص خود را دارد فلذا تنزیل از این ناحیه صورت نگرفته است.
|
|
|
حکومت |
ارسالشده توسط: مهدی خسروبیگی - 4-دي-1397, 08:55 - انجمن: اصول استاد قائینی
- پاسخها (2)
|
|
مرحوم شیخ در بیان ضابطهی حکومت می فرماید: « و ضابط الحكومة: أن يكون أحد الدليلين بمدلوله اللفظيّ متعرّضا لحال الدليل الآخر و رافعا للحكم الثابت بالدليل الآخر عن بعض أفراد موضوعه، فيكون مبيّنا لمقدار مدلوله، مسوقا لبيان حاله، متفرّعا عليه. و ميزان ذلك: أن يكون بحيث لو فرض عدم ورود ذلك الدليل لكان هذا الدليل لغوا خاليا عن المورد.» حال آیا برای فرار از لغویت باید دلیل محکوم قبل از دلیل حاکم صادر شده باشد؟ حضرت استاد قائینی (دام ظله ) می فرماید به نظر ما لازم نیست دلیل محکوم قبل از دلیل حاکم صادر شده باشد و حتی وجود دلیل محکوم هم لازم نیست بلکه آنچه مهم است فرض دلیل محکوم است و ممکن است دلیل حاکم خودش متکفل بیان دلیل محکوم هم باشد لازم نیست حتما یک دلیل دیگری در عالم خارج سابق یا لاحق وجود داشته باشد.( ما از خود لا شک لکثیر الشک می فهمیم للشک حکم یا از لا ربا بین الوالد و الولد می فهمیم ربا حمکی داردکافی است برای دفع لغویت خود لسان دلیل حاکم از حیث کشفش وجود دلیل محکوم را البته نه وجود خارجی )
|
|
|
تحلیل اصاله البیان یا اصل در مقام بیان بودن |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 4-دي-1397, 08:49 - انجمن: مطالب علمی (اصولی)
- بدونپاسخ
|
|
نکتۀ اول : ما در ظواهر به دنبال احتجاج بر متکلم هستیم یعنی قوام حجیت ظهور به قدرت بر اجتجاج به آن است بنابراین در تحلیل اصاله البیان که برای تنقیح ظهور است باید گفت این اصل بازگشت به ظهور حال متکلم دارد و الا اگر متکلم چنین ظهور حالی نداشته باشد نمی توان به کلامش بر وی احتجاج نمود چون به محض احتجاج او پاسخ می دهد من که در مقام بیان از این جهت نبودم و چنین ظهور حالی هم نداشتم ، و عدم قدرت بر اجتجاج معنایش عم حجیت است زیرا قوام حجیت به قدرت احتجاج است .
نکتۀ دوم :کلام واحد دارای جهات عدیده است که متکلم به تناسب مقام از ههۀ جهات یا از برخی جهات در مقام بیان است ولی آنچه به عنوان یک اصل عام و تقریبا کلی می توان مطرح اصل در مقام بیان بودن ولو من جهه واحده است یعنی متکلم قرار نیست با این کلام از هیچ جهت در مقام بیان نباشد کما لا یخفی و این بازگشت به ظاهر حال هر متکلمی دارد که قرار نیست اجمال گویی مطلق کند ولی از جهات دیگر غیر از آن جهت واحده نمی توان اصاله البیان را جاری دانست الا با احراز ظهور حال متکلم .
نکتۀ سوم : امور متعددی هستند که در تعیین ظهور حال متکلم تأثیر گذارند که شاید قابل شمارش نباشند و لکن می توان در عناوین کلی به تعدادی از آنها اشاره نمود :
1-اصل تشریع : اگر متکلم در مقام اصل تشریع است و ظهور حالی نسبت به جزئیات تشریع خود ندارد نمی توان اصاله البیان را از یک کلام می تواند دارای جهات عدیده ای باشد که متکلم در مورد برخی از آن جهات در مقام بیان باشد و در مورد برخی دیگر نباشد ؛ به نظر می رسد معمول عمومات و اطلاقات قرانی از همین قبیل باشد
2-سئوال سائل : اگر سئوال سائل منحصر در جهت خاصی است احراز مقام بیان نسبت به جهات دیگر نیاز به قرینه ای دیگر دارد مثلا اگر سائل در مقام پرسش از اصل وجوب یا استحباب است و مجیب می گوید فلان چیز واجب است نمی توان گفت مجیب از جهات دیگر یعنی جزئیات و شرایط وجوب هم در مقام بیان بوده است الا با قرائن دیگر.
3-فضای صدور : اگر فضای صدور حدیث بگونه ای است که مثلا بحث از حصه خاصی از فلان شیء است نمی توان به اطلاق تمسک نمود و از آن حصه تجاوز کرد الا به قرینه ای که ظهور حال متکلم را روشن کند ، مثلا در روایات گفته شده است که جد با اخوه ابی این گونه ارث می برد و برخی از فقها به اطلاق جد تمسک کرده ند و آن را اعم از جد مادری و پدری دانسته اند در حالی که به مراجعه به فقه عامه به نظر می رسد که فضای بحث در روایات آن زمان در مورد ارث جدابی بوده است نه اعم از ابی و امی و شاهدش هم فتوای مشهور است .
4- خصوصیات شخصیه سائل : گاهی سائل خصوصیات شخصیه ای دارد که چون امام علیه السلام صرفا در مقام بیان وظیفۀ ان شخص می باشد پاسخ امام علیه السلام را منحصر در ان جهت نموده و برای اشخاص دیگر قابل احتچاج نخواهد بود البته در جایی احتمال عقلائی وجود چنین خصوصیتی برود ؛ مثلا آن طور که در خاطرم هست در برخی روایات شخصی در مورد کفاره برخی از محرمات سئوال نموده و حضرت در پاسخ فرموده اند فلان چیز را بعنوان کفاره بده این در حالیست که شخص سائل معسر بوده و دارایی کمی داشته است و همین سئوال را شخص دیگری پرسیده است و حضرت به گونه ای دیگر پاسخ داده اند زیرا او معسر نبوده است ؛ لازم به ذکر است هیچ یک از این قیود و خصوصیات شخصیه در سئوال سائل ذکر نشده است تا ذیل عنوان 2 قرار گیرد .
5-...
|
|
|
جایگاه و حقیقت اطلاق |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 4-دي-1397, 08:06 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
مرحوم نائینی شرط استفاده عموم در امثال اکرم کل عالم را جریان مقدمات حکمت در مدخول کل دانسته اند و لکن مختار این است که اساساً جایگاه اطلاق مفاد افرادی کلمات نیست بلکه مفاد ترکیبی آنهاست و اما توضیح ذلک :
قضیه مذکور از یک موضوع و محمول تشکیل می شود که هرکدام مفاد افرادی ای دارند ؛ برای تعیین مفاد افرادی هر یک از اجزاء کلام نیازی به جریان مقدمات حکمت نیست یعنی اگر از لفظ عالم عالم خاص اراده شده باشد یا بنحو مجاز در کلمه است که با اصاله الحقیقه دفع میشود یا بنحو مجاز در حذف و تقدیر است که با اصل عدم تقدیر رفع میشود یا از باب مجاز در اسناد است که آن هم با اصل دفع میشود بنابراین بدون نیاز به جریان مقدمات حکمت می توان مفاد افرادی کل عالم را تعیین کرد و لکن مع ذلک قضیه یک سور دارد که برخاسته از مفاد ترکیی کلام است یعنی آیا محمول بر تمام افراد موضوع بار شده است یا خیر و این سور یک وقت با امثال کل و ... بیان میشود و یک وقت با سکوت که در حقیقت همان اطلاق است ؛ بنابراین اطلاق برای بیان سور قضیه است یعنی ترتب محمول بر تمام افراد موضوع فلذا گفته شد که جایگاه اطلاق مفاد افرادی نیست بلکه مفاد ترکیبی است .
|
|
|
عدم جریان اصلاله الجد در موارد حضور من یتقی منه |
ارسالشده توسط: مومن - 3-دي-1397, 21:07 - انجمن: فقه استاد شهیدی
- بدونپاسخ
|
|
استاد شهیدی در درس خارج فقه مطرح فرمودند:
اگر امام در حضور حاکم و یا من یتقی منه جمله ای بگوید اصل عدم تقیه در آن جاری نمی شود، در جایی که من یتّقی منه حاضر باشد مثل این که امام علیه السلام در حضور خلیفه مطلبی را بیان کنند که ولو ندانم مطلب حضرت تقیّه ای بوده است أصل عقلایی جاری نمی شود که حضرت به داعی جدّ صحبت کرده است و ظهور در اراده جدّی منعقد نمی شود مثل «ذاک إلی الامام ان أفطرت أفطرنا و ان صمت صمنا» که امام صادق علیه السلام در حضور خلیفه عباسی این مطلب را بیان کردند.
اما اگر با قرائنی فهمیده شد جزئی از کلام تقیه ای بوده ولی در حضور من یتقی منه بودن احراز نشد، می توان به بقیه کلام حضرت که تقیه در آن محرز نیست تمسک نمود
به نظر می رسد اگر فرازی از کلام تقیه ای باشد نمی توان به آن کلام تمسک نمود، زیرا تقیه کردن ملازم با حضور من یتقی منه و یا هر علت دیگری است که تقیه را ایجاب کرده و با این وجود عقلاء اصاله الجد جاری نمی کنند.
|
|
|
نقد اصاله عدم نقل |
ارسالشده توسط: مومن - 3-دي-1397, 21:00 - انجمن: فقه استاد شهیدی
- بدونپاسخ
|
|
استاد شهیدی در درس خارج فقه مطرح فرمودند:
به تبع آقای سیستانی به این اصل اشکال می کنیم که أصل عقلایی به عنوان استصحاب قهقرایی یا استصحاب عدم نقل نداریم و عقلاء وثوق پیدا می کنند که معنا همین است که الآن می فهمند و احتمال نمی دهند که معنای جملات در زمان نوشتن وصیت نامه یا وقف نامه یا شعر، با معنای کنونی فرق می کرده است
ولی اگر عقلاء منشأ شکّی پیدا کنند دیگر برای ما محرز نیست که أصل جاری کنند.
|
|
|
|