مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,575
» آخرین کاربر: mz@mz
» موضوعات انجمن: 3,296
» ارسالهای انجمن: 10,096

آمار کامل

آخرین موضوعات
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
7 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 10
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: MichaelShush
11 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 25
» بازدید: 5,162
قوام شرطیت ترتیب به ذُکری...
انجمن: فقه استاد محمدجواد فاضل
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 07:35
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 26
سبک و اعتبار بعضی از کتب ...
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرین‌ارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:43
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 22
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:41
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 67
عدم تساوی اطلاق ذاتی و اط...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
1-ارديبهشت-1403, 17:13
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 17
تاریخچه تالیف کتب حدیثی
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مهدی کاظمی
1-ارديبهشت-1403, 15:47
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 58
علامیّت استحسان طبع دائمی...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:55
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 15
روش شناخت استعمال بلا تعو...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: مسعود عطار منش
1-ارديبهشت-1403, 13:54
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 15
عدم شرطیت امتزاج در تطهیر...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
28-فروردين-1403, 17:15
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 27

 
  مفهوم داشتن شرط در خطاب طلبی تبلیغی
ارسال‌شده توسط: مخبریان - 5-بهمن-1400, 16:01 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی - پاسخ‌ها (5)

تفصیل نظر استاد در مفهوم شرط این است که:

توضیح دو ادعای اول در ادامه و توضیح باقی مدعاها را در صفحات مستقل بیان خواهد شد.

چاپ این بخش

  استظهار جالب سید یزدی (ره) از اخوک دینک فاحتط لدینک
ارسال‌شده توسط: 105767 - 4-بهمن-1400, 18:52 - انجمن: مطالب علمی (اصولی) - بدون‌پاسخ

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکَاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ زَکَرِیَّا بْنُ
یَحْیَى الْکَنْجِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى )عَلَیْهِمَا
السَّلَامُ( یَقُولُ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ )صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ( قَالَ لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ فِیمَا قَالَ: »یَا کُمَیْلُ، أَخُوکَ دِینُکَ، فَاحْتَطْ لِدِینِکَ بِمَا شِئْتَ.«

سید یزدی رضوان الله تعالی علیه به کلام م شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه اشکال کرده است و میفرماید:

ظاهر کلام شیخ رضوان الله تعالی علیه این است که در این روایت به دین توصیه شده است، اما این خلاف ظاهر است و ظاهر این حدیث توصیه به برادر است، و برادر را به منزله دین قرار داده است نه اینکه دین را به منزله برادر قرار داده باشد.

و اینکه گفته شود خبر مقدم و مبتدا مؤخر شده است و اخوک خبر مقدم و دینک مبتدای مؤخر است و درنتیجه معنای روایت حصر أخ در دین شده است به این معنا که تنها برادر ما دین ماست، خلاف ظاهر است و اصل بر عدم تقدیم خبر و تأخیر مبتداست و قرینه ای بر این خلاف ظاهر وجود ندارد.

ممکن است گفته شود ذیل حدیث قرینه بر تقدیم خبر و تأخیر مبتداست، زیرا در ذیل امر به احتیاط در مورد دین شده است و اگر توصیه به برادر مراد بود باید امر به احتیاط در مورد برادر میشد نه دین.
در جواب میگوییم: این معنا با عبارت »فاحتط لدینک« نیز منافات ندارد، زیرا این نظیر این است که گفته شود: »زید اسد فاحفظ نفسک من األسد« که مراد حفظ از زید است نه اسد.

چاپ این بخش

  اشکالات روشی در مطالعات تاریخ حدیث 2
ارسال‌شده توسط: محمود رفاهی فرد - 4-بهمن-1400, 14:32 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (3)

فریب کثرت و قلت شواهد را خوردن
گاهی تعداد قابل توجهی از نقل هایی که یک عملکرد حدیثی را گزارش می کند بیان می شود و از تعدد این گزارشها نتیجه گرفته می شود که آن عملکرد، متعارف و گسترده بوده است. مثلا از این که در مورد تعدادی از صحابه، گزارش هایی دال بر کتابت حدیث نقل شده، نتیجه گرفته می شود که کتابت حدیث در آن دوره، متعارف بوده است. از سوی دیگر، گاهی از کم بودن گزارش ها، نتیجه گرفته می شود که عملکرد مورد نظر در آن برهه، غیر متعارف بوده است.
هر دو استنتاج ناتمام است. گاهی، در مورد روایان متعددی وصف خاصی بیان می شود اما آن وصف، به عنوان خصیصه ی آنها بیان شده و این امر، نه تنها شاهد متعارف بودن آن پدیده نیست بلکه اتفاقا نشانگر متعارف نبودن آن است که اتصاف راوی ای به آن، نیاز به بیان داشته است.
گویا تصور شده که تاریخ هم مانند علوم تجربی است که با تعدد شواهد، می توان حکمی کلی صادر کرد در حالی که در تاریخ، ما صرفا با گزارشهایی از پدیده مواجهیم و لذا، این که گزارش در چه زمینه و مقامی صادر شده در استناد به آن و تعمیم یک عملکرد به نوع افراد دخالت جدی دارد.

چاپ این بخش

  نحوه تشخیص تبدیل حروف به یکدیگر
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 4-بهمن-1400, 13:27 - انجمن: موضوعات مناسب برای تحقیق و پژوهش - بدون‌پاسخ

گاهی برخی از حروف در یک زبان یا در انتقال از یک زبان به زبان دیگر به همدیگر تبدیل می شوند
مثلا ماء به معنای آب در اصل ماه بوده و هاء به همزه تبدیل می شود یا هاء غیر ملفوظ در کلماتی مانند ساده و تازه در اصل گاف بوده که به هاء تبدیل شده است.
شاهد بر این مطلب مواردی است که این کلمات با یاء نسبت یا به صورت جمع و تصغیر و یا در زبان دیگر، بکار می رود.
مثلا ماهی در زبان فارسی در واقع همان ماه بهمراه یاء نسبت است به معنای آبزی و همینطور جمعش میاه است و مصغرش مویه است.
یا مثلا ساده و تازه وقتی با یاء نسبت بکار می روند می شود سادگی و تازگی.
یا مثلا برنامه در عربی برنامج بکار می رود چون در اصل برنامگ بوده و در زبان عربی که بکار رفته گاف به جیم تبدیل شده است.
در س اصول استاد شبیری مورخ 2بهمن1400

چاپ این بخش

  مخل نبودن عدم توثیق مشایخ صدوق به اعتبار روایت
ارسال‌شده توسط: رضا اسکندری - 4-بهمن-1400, 09:24 - انجمن: فقه استاد قائینی - پاسخ‌ها (1)

مرحوم صدوق مشایخ متعددی دارد که در مورد آنها توثیق صریح وارد نشده است. از نظر حضرت استاد عدم ورود توثیق نسبت به مشایخ مرحوم صدوق به اعتبار روایت خللی وارد نمی‌کند. توضیح مطلب:
مرحوم صدوق در مقدمه من لایحضره الفقیه گفته است:
«وَ لَمْ أَقْصِدْ فِيهِ قَصْد الْمُصَنِّفِينَ فِي إِيرَادِ جَمِيعِ مَا رَوَوْهُ بَلْ قَصَدْتُ إِلَى إِيرَادِ مَا أُفْتِي بِهِ وَ أَحْكُمُ بِصِحَّتِهِ‏ وَ أَعْتَقِدُ فِيهِ أَنَّهُ حُجَّةٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ رَبِّي تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ وَ تَعَالَتْ قُدْرَتُهُ وَ جَمِيعُ مَا فِيهِ مُسْتَخْرَجٌ مِنْ كُتُبٍ مَشْهُورَةٍ عَلَيْهَا الْمُعَوَّلُ وَ إِلَيْهَا الْمَرْجِع‏»
بر اساس این مقدمه می‌توان گفت در روایتی که مرحوم صدوق نقل کرده است دو حالت قابل تصور است:
اول: روایت را از کتاب شیخ و استاد خودش نقل کرده است.
دوم: روایت را از کتاب یکی دیگر از وسائط بعدی نقل کرده و استاد او فقط در طریق کتاب واقع شده است.
هر کدام از این دو حالت که باشد روایت از جهت استاد مرحوم صدوق مشکلی نخواهد داشت. اگر روایت را از کتاب شیخ و استاد خودش نقل کرده باشد همین عبارت مرحوم صدوق در مقدمه اثبات می کند کتاب او معتمد و علیها المعول و الیها المرجع بوده و این توثیق مولف است و اگر روایت را از کتاب یکی دیگر از وسائط بعدی نقل کرده باشد، عدم وثاقت او به اعتبار روایت خللی وارد نمی کند چرا که در کتب معروف و مشهور به طریق نیازی نیست و بر اساس مقدمه مرحوم صدوق همه کتبی که منبع او بوده‌اند کتب معروف و مشهور بوده‌اند که نیازمند به طریق نیستند.
بر این اساس اگر چه نمی‌توان وثاقت مشایخ مرحوم صدوق را اثبات کرد (چون در یک احتمال وثاقت استاد او اثبات نمی‌شود) اما از ناحیه استاد مرحوم صدوق خللی به اعتبار روایت وارد نمی شود.

چاپ این بخش

  معنای عدم سماع حریز از امام صادق
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 4-بهمن-1400, 09:09 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (4)

برخی از اساتید راجع به این عبارت کشی محمد بن مسعود، قال: حدثني محمد بن نصير، قال: حدثني محمد ابن عيسى، عن يونس، قال، لم يسمع حريز بن عبد اللّه من أبي عبد اللّه عليه السّلام الا حديثا أو حديثين‏،(کشی ج۲ص۶۸۰)فرمودند معنای کلام کشی این است که حزیر مستقیم سماع نکرده است نه اینکه روایت از امام صادق یک یا دو حدیث داشته باشد. لم یسمع مساوی لم یرو نیست

چاپ این بخش

  تفاوت تقیه جهتی و تقیه دلالی
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 2-بهمن-1400, 13:16 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

استاد شبیری در درس فقه مورخ 2 بهمن 1400 فرمودند:
ما دو نوع تقیه داریم:
1. نوع اول تقیه اینست که خود امام علیه السلام تقیه کردند یعنی جهت صدور کلامشان تقیه ای بوده است و حمل بر تقیه در این فرض تصرف در جهت صدور کلام محسوب می شود.
2. نوع دوم تقیه اینست که حضرت در مقام بیان حکم ظرف تقیه است یعنی نه اینکه حضرت خودش تقیه کند بلکه حکم ظرف تقیه را بیان می کند و می خواهد بگوید در ظرف تقیه وظیفه مکلفین چیست. حمل بر تقیه در این فرض یک جمع دلالی بوده و به معنای تصرف در دلالت است نه تصرف در جهت صدور و به عبارت دیگر ظهور اولیه دلیل نسبت به ظرف اضطرار و اختیار و تقیه و غیر تقیه اطلاق دارد و این اطلاق دلالی با حمل بر تقیه، مصداق حمل مطلق بر مقید می شود.
شرط تقیه دلالی اینست که تقیه در مورد آن دلیل فرد نادر نباشد چون در اینصورت می شود حمل مطلق بر فرد نادر. گ

چاپ این بخش

  جمله شرطیه بعد از فاء تفریع قابل تمسک نیست
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 1-بهمن-1400, 21:55 - انجمن: فقه استاد شهیدی - پاسخ‌ها (5)

مرحوم آیت الله تبریزی می فرمود اگر جمله شرطیه فاء داشته باشد، از فاء به بعد، هیچ کاره و طفیلی است؛ لذا می فرمود اصل بر جمله اول است و این مطلب ثمراتی دارد
مثلا:
مرحوم میلانی و شهید صدر به مفهوم ذیل روایتی استدلال می کنند می گویند آب قلیل با متنجس خالی از عین نجس، نجس نمی شود. مثلا وقتی دست شما خون آمد و با دستمال پاک کردید و به لیوان آب زدید، آن آب نجس نمی شود.

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْهُمْ ع قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ يَدَكَ فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ تَغْسِلَهَا فَلَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ أَصَابَهَا قَذَرُ بَوْلٍ أَوْ جَنَابَةٍ
فَإِنْ دَخَلْتَ يَدَكَ فِي الْإِنَاءِ وَ فِيهَا شَيْ‏ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَأَهْرِقْ ذَلِكَ الْمَاءَ»

شهید صدر می فرمایند ذیل حدیث می فرماید: اگر دستت را داخل در آب کردی و در دستت چیزی از بول یا منی بود، آن وقت این آب نجس است.
بنابر این مفهوم ذیل روایت این است که اگر دست را داخل در آب کنید ولی چیزی از بول یا منی در دست شما نباشد، اشکالی ندارد و آب نجس نمی شود.
مرحوم تبریزی در پاسخ فرموده اند که این فاء تفریع بر جمله قبلی است و مفهوم ندارد کأنّ که امام فرموده اند «اصابه مطلقا» چه اینکه قذارت بول در دست باشد چه اینکه با دستمال کاغذی پاک کرده باشید

چاپ این بخش

  اشکالات روشی در مطالعات تاریخ حدیث1
ارسال‌شده توسط: محمود رفاهی فرد - 1-بهمن-1400, 17:58 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (3)

همان طور که حدیث، در سرتاسر علوم اسلامی تاثیر دارد، آشنایی با تاریخ حدیث نیز می تواند در همین گستره اثر گذار باشد. نحوه ی اعتبارسنجی احادیث، شناخت تصحیفات و تحریفات، چگونگی تعامل با نقل های متفاوت یک حدیث، چگونگی تعامل با نقل های متعدد یک متن واحد و ...  همگی در گرو شناخت و تلقی ما از تاریخ حدیث است.
گرچه پزوهش های متعددی در این زمینه انجام شده اما روش شناسی این شاخه از تاریخ نگاری، جندان منقح و مدون نشده و در این پژوهش ها مکررا با خطاهای روشی مواجه می شویم. در ادامه به برخی از این خطاها اشاره می شود.
خلط بین داده های هنجاری و داده های توصیفی
این خطا در سطوح مختلفی رخ می دهد. بهترین حالت آن، استناد به هنجارهای مورد قبول محدثین برای کشف عملکرد خارجی آن ها است. مثلا از این که نقل از نسخ وجاده ای را ناهنجار می شمرده اند نتیجه گرفته شود که در عمل هم از آن اجتناب می شده است.
صورت دیگر، استناد به هنجارهای مطرح در علم درایه است که به نمونه ی آن در اینجا (http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2415) اشاره شد. 
صورت سوم، استناد به هنجارهای مورد قبول دین و اولیای آن است؛ مثل این که از این که ائمه علیهم السلام ترغیب به کتابت کرده اند نتیجه بگیریم که خارجا هم کتابت متعارف بوده است.
و صورت آخر که بدترین صورت این خلط است، این است که از هنجارهایی که نزد خودمان مقبول است برای توصیف عملکرد محدثین متقدم استفاده کنیم؛ مثل این که چون ما تحدیث از کتاب را برتر از تحدیث از حفظ می دانیم نتیجه بگیریم که محدثینی که کتاب داشته اند طبعا ار کتابشان تحدیث می کرده اند و نه از حفظ.
البته با توجه به نکاتی می توان از امور هنجاری، قرائنی برای توصیف عملکرد خارجی به دست آورد و البته گاهی این نکات، ما را به نتیجه ای متفاوت رهنمون می کند...

چاپ این بخش

  تشکیک در صدق سفر
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 1-بهمن-1400, 15:25 - انجمن: فقه استاد مفیدی - پاسخ‌ها (2)

استاد معتقدند سفر امری تشکیکی است و خفاء‌ اذان و جدران طریق برای کشف از یک مقدار خاص مسافت نیست بلکه طریق به احساس عدم توطن و وقوف در وطن است؛ در واقع این دو امر نشان می دهند که مکلف به مرحله ی قوی از سفر رسیده است که دیگر احساس مدنیت و حضور در شهر را ندارد.یکی از شواهد این معنا روایت اسحاق بن عمار است عَنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنْ قَوْمٍ خَرَجُوا فِي سَفَرٍ لَهُمْ فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ فِيهِ التَّقْصِيرُ قَصَّرُوا فَلَمَّا أَنْ صَارُوا عَلَى فَرْسَخَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ أَوْ أَرْبَعَةِ فَرَاسِخَ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ رَجُلٌ لَا يَسْتَقِيمُ لَهُمُ السَّفَرُ إِلَّا بِمَجِيئِهِ إِلَيْهِمْ فَأَقَامُوا عَلَى ذَلِكَ أَيَّاماً لَا يَدْرُونَ هَلْ يَمْضُونَ فِي سَفَرِهِمْ أَوْ يَنْصَرِفُونَ فَهَلْ يَنْبَغِي لَهُمْ أَنْ يُتِمُّوا الصَّلَاةَ أَمْ يُقِيمُوا عَلَى تَقْصِيرِهِمْ فَقَالَ إِنْ كَانُوا بَلَغُوا مَسِيرَةَ أَرْبَعَةِ فَرَاسِخَ فَلْيُقِيمُوا عَلَى تَقْصِيرِهِمْ أَقَامُوا أَمِ انْصَرَفُوا وَ إِنْ كَانُوا سَارُوا أَقَلَّ مِنْ أَرْبَعَةِ فَرَاسِخَ فَلْيُتِمُّوا الصَّلَاةَ مَا أَقَامُوا فَإِذَا مَضَوْا فَلْيُقَصِّرُوا ثُمَّ قَالَ وَ هَلْ تَدْرِي كَيْفَ صَارَ هَكَذَا قُلْتُ لَا أَدْرِي قَالَ لِأَنَّ التَّقْصِيرَ فِي بَرِيدَيْنِ وَ لَا يَكُونُ التَّقْصِيرُ فِي أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَإِذَا كَانُوا قَدْ سَارُوا بَرِيداً وَ أَرَادُوا أَنْ يَنْصَرِفُوا بَرِيداً كَانُوا قَدْ سَارُوا سَفَرَ التَّقْصِيرِ وَ إِنْ كَانُوا سَارُوا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ إِلَّا إِتْمَامُ الصَّلَاةِ قُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ بَلَغُوا الْمَوْضِعَ الَّذِي لَا يَسْمَعُونَ فِيهِ أَذَانَ مِصْرِهِمُ الَّذِي خَرَجُوا مِنْهُ قَالَ بَلَى إِنَّمَا قَصَّرُوا فِي‏ ذَلِكَ‏ الْمَوْضِعِ‏ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَشُكُّوا فِي مَسِيرِهِمْ وَ إِنَّ السَّيْرَ سَيَجِدُّ بِهِمفَلَمَّا جَاءَتِ الْعِلَّةُ فِي مُقَامِهِمْ دُونَ الْبَرِيدِ صَارُوا هَكَذَا[1]

حضرت می‌فرمایند وقتی به جایی رسیدند که اذان را نمی شنوند، الآن کانه می‌گویند من حالا جدا مسافر هستم. مقصود ما از مشکک بودن سفر نگاه فیزیکی به سفر نیست بلکه بما له واقعیه اجتماعیه قابل تشکیک است. به عنوان مثال راننده وضعیتی دارد  که ولو مسافر است، اما احساس مسافر را ندارد. پس معلوم می‌شود مسافر به‌عنوان یک مقوله اجتماعی نه فیزیکی، در ذهن عرف قابل تشکیک است.
۱۴۰۰/۹/۱۶


[1] محاسن ج۲ص۲۱۲

چاپ این بخش