مباحثه، تالار علمی فقاهت
اشکال: اطلاق گیری از روایت قرعه در مورد غنم موطوئه - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: اشکال: اطلاق گیری از روایت قرعه در مورد غنم موطوئه (/showthread.php?tid=1027)



اطلاق گیری از روایت قرعه در مورد غنم موطوئه - vahidabed - 22-بهمن-1396

بسم الله الرحمن الرحیم
 
جناب استاد در مورد روایت غنم موطوئه, با توجه به روایت نقل شده در تهذیب و وسائل, به تبع استادشان مرحوم آیۀ الله تبریزی رحمه الله, قائل شدند که در قرعه ی نسبت به گوسفندی که نعوذ بالله به واسطه ی انسانی وطء شده و حال در میان گله فرار کرده و قابل تشخیص نیست, وظیفه متوجه ناظر است اعم از اینکه ناظر, مالک گوسفندان باشد یا نباشد و اعم از اینکه گله دارای یک مالک باشد یا چند مالک و این مطلب را در نسبت سنجی میان ادله ی قرعه و استصحاب دخیل کردند. ابتدا نقل روایت مورد استشهاد استاد و بعد کلمات ایشان در متن جزوه :
 
نقل روایت توسط  استاد از وسائل:
 
صحيحة محمد بن عيسى (بن عبيد اليقطيني الذي كان من اصحاب الامام الجواد والهادي والعسكري عليهم السلام) عن الرجل (عليه السلام) أنه سئل عن رجل نظر إلى راع نزا على شاة قال إن عرفها ذبحها و أحرقها و إن لم يعرفها قسمها نصفين أبدا حتى يقع السهم بها، فتذبح و تحرق و قد نجت سائرها[1].
 

[1] - وسائل الشيعة ج‌24 ص 169
 
 
اما اطلاق گیری در جهت امکان تعدد مالک برای این گله:
 
"اقول: اطلاق الرواية شامل لكل من فرض كون قطيع الغنم لشخص واحد، او لاشخاص مختلفين..."
 
و اطلاق گیری در جهت اینکه تکلیف قرعه متوجه شخص ناظر است اعم از اینکه مالک باشد یا نباشد:
 
" ويمكن أن يقال -كما ذكره شيخنا الاستاذ "قده"- ان مقتضى توجيه التكليف الى الناظر الى راع نزا على شاة وجوب التصدي لذبحها ممّن أحرز ذلك، بلا فرق بين مالكها و غيره حتّى الواطئ[1]."
 

[1] - أسس الحدود و التعزيرات؛ ص: 448
 
اما به نظر این اطلاق گیریها ناشی از عدم نظر به نقل هایی است که در آن سوال سائل به طور کامل ذکر شده است و مشخص میشود که سوال در مورد صاحب گله است و لذا هیچ کدام از اطلاق گیریهای فوق صحیح نمیباشد:
 
 وَ عَنْ رَجُلٍ أَتَى إِلَى قَطِيعِ غَنَمٍ فَرَأَى الرَّاعِيَ يَنْزُو عَلَى شَاةٍ مِنْهَا فَلَمَّا بَصُرَ بِصَاحِبِهَا خَلَّى سَبِيلَهَا فَدَخَلَتْ بَيْنَ الْغَنَمِ كَيْفَ تُذْبَحُ وَ هَلْ يَجُوزُ أَكْلُهَا أَمْ لَا(تحف العقول,ص477)
 
 
"وَ أَخْبِرْنِي عَنْ رَجُلٍ أَتَى قَطِيعَ غَنَمٍ فَرَأَى الرَّاعِيَ يَنْزُو عَلَى شَاةٍ مِنْهَا فَلَمَّا بَصُرَ بِصَاحِبِهَا خَلَّى سَبِيلَهَا فَانْسَابَتْ‏ «7» بَيْنَ الْغَنَمِ لَا يَعْرِفُ الرَّاعِي أَيَّهَا كَانَتْ وَ لَا يَعْرِفُ صَاحِبُهَا أَيَّهَا يَذْبَح‏"(اختصاص,ص92)
 
 
تامل در سوالها نشان میدهد که سوال از وظیفه ی صاحب گله است و هیچ اطلاقی در سوال نیست تا از پاسخ حضرت اطلاق گیری نماییم.
 
ان قلت: این روایات به جهت کتب تحف العقول و اختصاص, ضعیف محسوب میشوند چرا که یا مرسل هستند یا مثلا کتاب اختصاص انتسابش به شیخ مفید معلوم نیست, پس نقل معتبر را باید اخذ کرد و در نقل معتبر که در تهذیب آمده است این خصوصیات در سوال راوی نیست.
 
قلت:
 اولا به نظر میرسد که در اینجا عقلا در فرض اطمینان به صدور (یا حجیت) روایت تهذیب, اطمینان به صدور (یا حجیت) سوال سائل در دو مصدر مذکور(تحف العقول و اختصاص) با وجوه مشترکش پیدا میکنند.
 
ثانیا در اینگونه موارد هر چند اطمینان به صدور (یا حجیت) سوال مذکور در دو نقل اخیر حاصل نشود, عقلا به اطلاق موجود در روایت تهذیب اخذ نمیکنند و در آن مردد میشوند و در واقع اینجا اصالۀ الظهور و حجیت اطلاق, کارآمد نیست.
به خصوص که اینجا قرعه زدن و ذبح گوسفند بر خلاف نظر مالک و بدون قبول او, تصرف در مال غیر بوده و مستلزم اموری همچون قذف راعی توسط ناظراست, که هیچ یک از این دو محذور در مورد مالک نیست چرا که لازم نیست او به کسی در مورد وطء راعی چیزی بگوید و این مطلب در مورد ناظر در عالم خارج تقریبا ممکن نیست.
 
اگر گفته شود که با پذیرش دو نقل مذکور در مورد سوال سائل عملا در نقل ثقه خدشه کرده ایم و این در حالی است که اصل آن است که ثقه در نقل خود برای فهم مخاطب از چیزی فروگذار نکرده باشد,
 
گفته خواهد شد که در نقلهای به مضمون به دو جهت (یا حتی بیشتر) برخی قیود مرتبط ذکر نمیشود و این بر ممارس و متتبع در روایات پوشیده نیست
 
1. ناقل در فضایی واقع است که خود بدون قید, همان مطلب مقید را میفهمیده است و از ذکر قید به همین جهت غفلت کرده است. هر چند در اینجا بگوییم که اصل عقلایی نفی این مطلب است اما حتی با پذیرش این اصل عقلایی در جایی که شواهد بر خلاف باشد(هر چند اطمینان به خلاف نیاورد) به نظر میرسد چنین اصلی دیگر برقرار نیست.
یعنی گاه به جهت غفلتهای عام عقلا میگوییم اصل آن است که در این مورد عقلا میگویند غفلتی نشده است, گاه آنچه احتمال غفلت میآورد این غفلتهای عام نیست بلکه شواهدی در خصوص مورد است.
 
در ما نحن فیه نیز به نظر میرسد عدم ذکر سوال با قیودش همین مطلب است یعنی ناقل خود به روشنی از ناظر, مالک در میافته و از ذکر قیود خودداری کرده است.
 
2.ناقل قید را در جواب حضرت دخیل نمیپندارد و لذا نقل نمیکند. این مطلب هم به کرات در روایات به چشم میخورد و میتواند جهت دیگری در ما نحن فیه باشد که البته بعید به نظر میرسد که شخص مثل استاد اینطور فهمیده باشد که فرقی نمیکند ناظر مالک باشد یا نباشد و قید صاحب گله را به این خاطر حذف نموده باشد.


RE: اطلاق گیری از روایت قرعه در مورد غنم موطوئه - مسعود عطار منش - 23-بهمن-1396

در تکمیل فرمایش دوست عزیز می توان انصراف را مطرح کرد چون وقتی سائل از حالت مذکور سئوال می کند و این که وظیفۀ ناظر چیست اولین شخصی که به ذهن می اید اینست که ناظر همان مالک باشد چون عرفاً وظیفۀ رسیدگی به امور گوسفدان حتی امثال ذبح و احراق اولا متوجه مالک است و شمولش نسبت به دیگران قدری معونه دارد .