مباحثه، تالار علمی فقاهت
ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب (/showthread.php?tid=1059)



ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب - سید محمد صادق رضوی - 11-اسفند-1396

از جمله اشکالات مرحوم صاحب کفایه بر ترتب اینست که در صورت ترک هردو واجب، مکلف مستحق دو عقاب خواهد بود. برای تصویر بهتر و وجدانی تر شدن بطلان این لازم باید به این مثال توجه کرد که مثلا در آن واحد هزار مؤمن در حال غرق شدن باشند. آیا گفتنی است که در این صورت مکلف عاصی مستحق هزار عقاب خواهد بود؟!
جوابی که خود استاد پسندیدند این بود که اصولا معلوم نیست هر جا تعدد تکلیف باشد عقاب هم متعدد شودت. و به عنوان نقض دو مورد ذکر کردند:
١. در صورتی که مکلفی تنها قادر بر یک روز روزه گرفتن از تمام ماه رمضان باشد (به این صورت که مثلا دکتر تشخیص داده بیش از یک روز روزه برای وی مضر است) و تفاوتی میان هر یک از روزهای اول تا سیم نباشد. در اینجا فقهاء حکم کرده اند که باید همان روز اول را روزه بگیرد، زیرا خطاب صوم به محض تجمیع شرائط فعلی میشود. حال اگر روز اول را نگرفت، باز در روز دوم خطاب فعلیست و باید مبادرت به روزه کند. وهکذا... پس اگر تا روز سیم روزه نگرفت سی تکلیف را عصیان کرده و مستحق سی عقاب می شود. در حالیکه سی عقاب برای مکلفی که فقط قدرت بر یک روز داشته خلاف وجدان است.
٢. در تکالیف ثانویه و اضطراریه مانند تیمم و نماز نشسته اگر مکلف در اول وقت داخل موضوع اختیاری بود و تکلیف را انجام نداد سپس داخل موضوع اضطراری شد و باز هم انجام نداد در این هنگام هر دو تکلیف اختیاری و اضطراری را عصیان کرده اما التزام به دو عقاب داشتن خلاف وجدان است.
در نتیجه آن چه مستلزم عقابست تفویت اختیاری غرض شارع است که در این مثال ها یک غرض بیشتر تفویت نشده است.

نقد:
اما مثال اول: چه بعدی دارد این مکلف مستحق سی عقاب باشد؟ مگر کفاره ی هر سی روز بر عهده ی او نمی آید؟ اگر کفاره که جریمه دنیویست واجب شده هیچ بعدی ندارد جریمه اخروی هم وجود داشته باشد.
اما مثال دوم: مشخصست که در اینگونه موارد اصل تکلیف واحد است، این که شارع در صورت اضطرار از بعضی قیود تکلیف صرف نظر کند موجب این نمی شود که تکلیف جدیدی غیر از تکلیف سابق به عهده ی مکلف بیاید.
مثال نقض: در روایات متعدده وارد شده که هرکس سنت باطلی بنا نهاد تا قیامت هر کس به آن سنت عمل کند بر عقابش افزوده خواهد شد. در حالی که بنا بر قاعده ایشان تفویت اختیاری غرض شارع تنها در حال حیات بدعتگزار صورت گرفته است.
وجه اشکال این قاعده در اینجا خلاصه می شود که اصل تکلیف باید الزامی باشد که استحقاق عقاب هم در پی داشته باشد؛ اساسا امری که استحقاق عقاب در پی آن نباشد چگونه می توان بر آن نام تکلیف نهاد؟



RE: ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب - محمد 68 - 11-اسفند-1396

در مثال اول چه دلیلی میگوید که کفاره سی روز بر عهده فرد ثابت میباشد که با قیاس کفاره به عقاب، عقاب را محتمل میدانید؟

در مثال نقض که میفرمایید فقط در حال حیات بدعتگزار، تفویت اختیاری غرض شارع اتفاق می افتد، به چه ملاکی است؟ یعنی چگونه قبل از حیات و بعد از حیات را معیار قرار داده اید؟ چون در حال حیات هم فقط ابتدای تحقق سنت تحت اختیار اوست و بعد از سنت شدن، حتی در زمان حیاتش تحت اختیار او نیست.

نکته پایانی هم اینکه به نظر میرسد استحقاق عقاب مقوم حکم نیست بلکه مرحله شدید حکم است.


RE: ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب - سید محمد صادق رضوی - 11-اسفند-1396

(11-اسفند-1396, 23:01)محمد 68 نوشته: در مثال اول چه دلیلی میگوید که کفاره سی روز بر عهده فرد ثابت میباشد که با قیاس کفاره به عقاب، عقاب را محتمل میدانید؟

نیاز به دلیل خاص ندارد؛ افطار عمدی روزه کفاره دارد.
(11-اسفند-1396, 23:01)محمد 68 نوشته: بعد از سنت شدن، حتی در زمان حیاتش تحت اختیار او نیست.

در جزئیات مثال مناقشه نفرمایید بنده صورت متیقن را تصویر کردم.

(11-اسفند-1396, 23:01)محمد 68 نوشته: به نظر میرسد استحقاق عقاب مقوم حکم نیست بلکه مرحله شدید حکم است.
مقصود حکم الزامی است. استحقاق عقاب لازمه الزام است نه مقوم آن.


RE: ملازمه بین تعدد تکلیف و تعدد عقاب - مسعود عطار منش - 12-اسفند-1396

آنچه بدوا به ذهن قاصر بنده می رسد عبارت از این است که :
ضابطۀ عقلائی برای عقوبت این است  که  هتک مولا در آن چیزی که بدان اهتمام دارد توسط عبد صورت گیرد .
در غرق شدن هزار نفر اگر اهم و مهم را به درستی تصویر کنیم و فرصت این باشد که یکی پس از دیگری عصیان شود و امر دیگری فعلی شود و آن هم عصیان شود و هکذا هتک مولا در تمامی این هزار مومن صورت گرفته است و اگر خوب مساله را تصویر کنیم خلاف وجدان به نظر نمی رسد .
اگر میبینیم در جایی که تزاحم صورت میگیرد و اهم و مهمی نیست دو عقاب معنا ندارد به دلیل این است که هر دو امر عصیان نشده و در واقع دو هتک اتفاق نیافتاده فلذا عقابش واحد است ولی در بحث ترتب دو هتک اتفاق می افتد و این مصحح دو عقاب خواهد بود .
در مورد ملازمۀبین تکلیف و عقاب نیز باید گفت اگر چه عقل می تواند بین این دو تفکیک کند و لکن چون ضمانت اجرایی ندارد  عرفا ملازمه با عقاب دارد چون در مورد نوع مردم داعی اصلی بر انجام تکالیف همین ثواب و عقاب است نه محبت و عشق و ... .