مباحثه، تالار علمی فقاهت
منشأ حجیت اصول عقلائی ، غلبه یا تعبد؟ - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس سطح (اصولی) (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=18)
+---- انجمن: کفایه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=33)
+---- موضوع: منشأ حجیت اصول عقلائی ، غلبه یا تعبد؟ (/showthread.php?tid=1085)



منشأ حجیت اصول عقلائی ، غلبه یا تعبد؟ - میرزا رضا نائینی - 21-اسفند-1396

اصول عقلاییه از جمله اصولی است که در اصول فقه کاربرد زیادی دارد و در تعریف آن میتوان گفت :  اصل اعتباريافته از بناى عقلا مانند : اصول لفظى عقلايى كه عقلاى عالم آنها را در خطاب‏ها و گفته‏ها به كار مى‏برند، از جمله: اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت حقيقت و اصالت ظهور، اصالة عدم التقیه و اصالة تطابق مراد الجدی مع مراد الاستعمالی، اصالة البیان ، اصالة عدم القرینه و....، كه مدرك حجيت آنها بناى عقلا است اشاره نمود
.
هر یک از این اصول بیان و عملکرد متفاوتی با هم دارند البته بعضی به بعض دیگر رجوع میکنند در هر حال این که منشا این حجیت فهم عقلا و عمل آن ها در مواجهه با موارد مشکوک است بحثی وجود ندارد
 اما مشکل آن است که ملاک عمل عقلا به این روش در موارد هر اصلی چیست؟ بعضی در این باره قائل به تعبد عقلا و ایجاد اصل لا یتخلف دارند که در موارد شک به این روش خاص عمل کنند
 مثلًا از جمله مباحثى كه مرحوم آخوند به‏طور مكرّر مطرح كرده اين است كه آيا حجّيت اصالة الحقيقة از باب حجّيت اصالة الظهور است يا اينكه اصالة الحقيقة به‏عنوان يك اصل تعبّدى‏ عقلايى مطرح است؟

البته به نظر استاد اعلایی: نظریه قول به تعبدی بودن قول بعیدی است چون با لحاظ انتشار زمانی و مکانی عقلا در طول تاریخ نمی توان گفت یک بناء واحد و تعبد جمعی خاصی بر یک روش با آگاهی صورت گرفته باشد

اما استاد اعلایی در رابطه با منشا حجیت اصل عقلایی فرمودند :
منشا عمل عقلا در موارد مشکوک به این اصل ها مانند اصالة عدم القرینه غلبه عمل آن ها در موارد متعدد است
غلبه در اصطلاح عبارت است از مشاركت اغلب افراد كلّى در يك صفت یا در یک فعل و برخود ، به گونه‏اى كه انسان گمان كند اين صفت و فعل از آثار طبيعت اين اشخاص یا افعال است که ایجاب میکند شخصی اطمینان حاصل کند

وقتی در موارد و شرایط مختلف عقلا مثلا قرینه ای را که در کلام بود ذکر میکردند و کلمه مطلق را در صورت نبودن مراد مطلق نمی آوردند پس در موارد مشکوک اطمینان میکند که متکلم بر اساس سنت قبلی خود عمل می کند و این امر ارتکازی در کلام ظهوری می سازد و حجت میشود

پس در مجموع ایشان اطمینان را در اصول عقلایی مناط حجیت قرار می دهد و هرگاه که عقلا  احتمال مخالف را نادر بداند اصل را جاری میکند که این احتمال مخالف و ندرتش در موارد متفاوت با هم فرق دارند و باید بررسی شود تا اجرای اصل در نهایت باعث اطمینان شود 
استاد برای تائید کلام خود شواهدی از کلمات شهید صدر و امام آوردند.[1]

اما این که یک قاعده کلی باشد این گونه نیست و باید نسبت به اجرای هر یک از این اصول غلبه را در نوع آن مورد و نوع آن اصل بررسی کرد




[1]  فإنَّه يقال: قد عرفت‏ أنَّ مبنى أصالة الصحّة هو بناء العُقلاء فحينئذٍ لو قلنا بأنّها أمارة عُقلائيّة مبناها ترجيح الغلبة، و إلقاء احتمال الخلاف،  الاستصحاب ؛ النص ؛ ص373
فحال القيد هو حال المقيّد، و الدلالة دلالة تصورية محضة. و هذا لا ينافي القول بوجود دلالة تصديقية، لكن ليس منشؤها هو الوضع، بل إمارة حالية و هي إمارة الغلبة، و ذلك لأن الغالب في حال تكلم العاقل بكلام موضوع لمعنى أن يقصد تفهيم‏ ذلك المعنى، و هذه الغلبة العقلائية أمر ارتكازي في الأذهان العرفية و العقلائية، فتحسب من قبيل القرائن المتصلة التي توجب ظهورا في الكلام، كاشفا كشفا تصديقيا عن هذه الإرادة، و القرائن المتصلة سواء أكانت ارتكازية، أو لفظية، تشكّل ظهورا في اللفظ، و هذا الظهور دلالته تصديقية، و ليست تصورية، إلّا أن هذه الدلالة التصديقية، ليست وضعية، بل هي دلالة بعد الوضع، و مترتبة عليه.  بحوث في علم الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص189