مباحثه، تالار علمی فقاهت
عدم جریان اصول لفظی در فرض معلوم بودن مراد تفهیمی - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=51)
+---- موضوع: عدم جریان اصول لفظی در فرض معلوم بودن مراد تفهیمی (/showthread.php?tid=1332)



عدم جریان اصول لفظی در فرض معلوم بودن مراد تفهیمی - محمود رفاهی فرد - 24-بهمن-1397

جلسه   97/10/10و قبل وبعدش
روش طبیعی عقلا در کشف مراد متکلم، تمسک به کلام او با استفاده از اصول لفظیه است. به بیان دیگر(؟)، غرض طبیعی از تکلم، افهام مراد تفهیمی است و برای حصول این جهت به نکته ی انسداد نوعی باب علم به مراد متکلم، عقلاء اصول لفظی را حجت می دانند.
در غیر این جهت، اصول لفظیه حجت نیست.
(مثلا در بحث این که آیا می توان از مستعمل فیه، موضوع له را کشف کرد، معمولا گفته می شود که استعمال اعم از مجاز است و لذا نمی توان به صرف استعمال، معنای حقیقی را کشف کرد. ممکن است گفته شود اصاله الحقیقه جاری می شود و لازمه ی اصاله الحقیقه این است که این معنای مستعمل فیه همان موضوع له باشد و لوازم اصاله الحقیقه هم حجت است چرا که اماره است. جواب این است که اصاله الحقیقه برای کشف مستعمل فیه برای رسیدن به مراد تفهیمی است نه برای کشف موضوع له که غرض طبیعی از تکلم نیست)
همین طور اگر در جایی مراد تفهیمی معلوم بود اما مستعمل فیه معلوم نبود در این جا هم نمی توان به اصاله الحقیقه تمسک کرد. مثلا کسی می گوید آفتاب زد و ما می دانیم که این جمله را کنایه از این گفته که قراری که داشتی دیر شده است. اما نمی دانیم آیا آفتاب زد را در معنای حقیقی به کار برده است یا به مجاز مشارفه در معنای نزدیک است آفتاب بزند به کار برده. در اینجا اصاله الحقیقه جاری نمی شود.
به همین نکته هم هست که در دوران بین تخصیص و تخصص، اصاله العموم جاری نمی شود.
یکی از ثمرات این بحث در بحث زوجیت معتده ی رجعیه ظاهر می شود. مرحوم آقای خوئی استناد کردند به تعبیری که در روایات آمده که هنگامی که مطلقه، عده اش تمام می شود بینونت حاصل می شود. فارغ از این که معنای حقیقی بینونت، آیا انتفاء زوجیت است یا نه و با فرض پذیرش این که معنای حقیقی بینونت، انتفاء زوجیت است، باز هم نمی توان به اصاله الحقیقه تمسک کرد و نتیجه گرفت که انتفاء زوجیت با اتمام عده حصل می شود و بنا بر این، معتده ی رجعیه، زوجه حقیقی است. چرا که مراد تفهیمی از این تعابیر روشن است (نفی احکام دوران عده و .. ؟) و ما نمی دانیم که آیا با استعمالی حقیقی این معنی افهام شده یا مجازا گفته شده است که انتفاء زوجیت حاصل می شود.
(امیدوارم درست نقل کرده باشم)