مباحثه، تالار علمی فقاهت
تعارض در فرض عجز از جمع بین واجبات ضمنیه - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=14)
+---- موضوع: تعارض در فرض عجز از جمع بین واجبات ضمنیه (/showthread.php?tid=1471)



تعارض در فرض عجز از جمع بین واجبات ضمنیه - حسین بن علی - 22-خرداد-1398

مشهور گفته اند:
در جایی که واجب ارتباطی داریم و مکلف از جمع بین دو جزء یا دو شرط از این واجب ارتباطی عاجز است بین این دو جزء و یا این دو شرط عملاً تزاحم ایجاد می شود که از آن تعبیر به «التزاحم بین الواجبات الضمنیه» می کنند و لذا می گویند باید قواعد تزاحم اعمال شود مثلا در صورتی که فقط یک لباس از حریر دارد و بین وجوب ستر و مانعیت حریر نمی تواند جمع کند تزاحم می شود و چون أهمیت نماز در غیر حریر و نیز أهمیّت رکوع و سجود اختیاری ثابت نشده است عملاً تخییر ثابت می شود.
مناقشه استاد
هر چند که این مطلب را مشهور پذیرفته اند و مرحوم نائینی بر آن اصرار دارد و لکن به نظر ما همان طور که مرحوم خویی فرموده اند تزاحم تنها در واجبات استقلالیه است و در واجبات ضمنیه تزاحم معنا ندارد زیرا اگر بر تکلیف به مرکب ناقص دلیل نداشته باشیم در صورت عجز از جمع بین واجبات ضمنیه مقتضای قاعده این است که تکلیف ساقط است مثل صوم که اگر نتوانم در روزه ماه رمضان از دو مفطر اجتناب کنم و باید یکی را مرتکب شود مقتضای قاعده این است که تکلیف به صوم ساقط است زیرا یک تکلیف به مرکب تام داریم که قادر بر امتثال آن نیستیم و «لایکلف الله نفساً الا وسعها». و اگر دلیلی مثل «الصلاه لاتسقط بحال» بیان کرد که عجز از جمع بین دو جزء یا دو شرط در نماز موجب سقوط أمر به نماز تام می شود ولی به دنبال آن تکلیف ثانوی به نماز ناقص ثابت می شود که در این صورت تزاحمی وجود ندارد ولی اطلاق دلیل شرطیت این شرط بیان می کند که من شرط در این نماز ناقص هستم و اطلاق دلیل شرطیت شرط دیگر هم بیان می کند که من در این نماز ناقص شرط هستم و چون هر دو نمی توانند شرط باشند اطلاق دو دلیل با هم تعارض می کنند ولی دیگر تزاحمی وجود ندارد؛ مثل این که در نماز نمی توانیم هم وضو بگیریم و هم بدن را تطهیر کنیم و «الصلاه لاتسقط بحال» بیان می کند که نمی توانی نماز را رها کنی؛ اطلاق «طهر جسدک للصلاه» بیان می کند که در این نماز هم تطهیر جسد شرط است و لذا با اطلاق «توضّأ للصلاه» که می گوید در این حال وضو هم شرط است تعارض می کند زیرا امکان ندارد هر دو با هم شرط باشند و تزاحمی وجود ندارد زیرا تزاحم بین دو تکلیف است در حالی که تکلیف نفسی یک تکلیف بیشتر نیست و خطابات «طهر جسدک للصلاه و توضّأ للصلاه» ارشادی اند و تزاحم در آن معنا ندارد و لذا در واجبات ضمنیه تزاحم وجود ندارد.
بنابر این کلام مشهور صحیح نیست که بین دلیل «لاتصل فی الحریر» و دلیل «صل مع الساتر» یا «ارکع و اسجد فی الصلاه» تزاحم انداخته اند؛ بلکه تزاحمی وجود ندارد و وقتی قادر بر نماز تام نبودم نماز ناقص بر من واجب خواهد بود و دلیل مانعیّت لبس حریر با دلیل شرطیت ستر تعارض می کند زیرا قادر بر عمل به هر دو نیستم و بعد از تعارض و تساقط بین این دو دلیل شرطیّت نوبت به أصل عملی می رسد...