مباحثه، تالار علمی فقاهت
دچار اشکال شدن ترتب احکام شبهه مفهومیه در محدوده خاکستری الفاظ - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: دچار اشکال شدن ترتب احکام شبهه مفهومیه در محدوده خاکستری الفاظ (/showthread.php?tid=1556)



دچار اشکال شدن ترتب احکام شبهه مفهومیه در محدوده خاکستری الفاظ - مهدی منصوری - 25-آبان-1398

استاد شهیدی در بحث حقیقت وضع به وجود محدوده خاکستری در مورد الفاظ اشاره کردند که در آن برای الفاظ محدوده مشخصی تعیین نمی شود و لذا در بخشی از افراد علقه وضعی دچار اشکال می شود و با ایجاد اشکال در علقه وضعی، احکام شبهات مفهومیه مثل جریان برائت نیز دچار اشکال می شود. 

توضیح محدوده خاکستری الفاظ و همچنین علت اشکال در جریان احکام شبهات مفهومیه در ذیل ارائه می گردد.

در مورد مفاهیم مشکک مثل کوچک و بزرگ، جوان و پیر مرز مشخص وجود نداشته و دارای محدوده خاکستری است؛ یعنی این گونه نیست که قابل گفتن باشد که فلان شخص تا روز و ساعت فلان جوان بوده و بعد از آن جوان نیست بلکه مراحلی وجود دارد که جوان بودن یا نبودن او مشکوک است. البته مشکوک بودن به جهت عدم اطلاع از سن فرد نیست بلکه مشکل این است که نسبت به برخی سنین روشن نیست که جوان یا پیر گفته می شود. در مورد کوچک و بزرگ نیز همین گونه است و لذا اگر ظرف هایی وجود داشته باشد که از چند سانت شروع شده و به ترتیب بزرگ تر شوند تا به یک متر هم برسد، در این صورت در میان این ظروف، ظرف هایی وجود خواهد داشت که نمی توان به صورت قطعی یکی را کوچک و ظرف بعدی را بزرگ نامید بلکه محدوده ای خواهد بود که عرف کوچک یا بزرگ بودن را مشخص نمی کند. در محدوده مشکوک با توجه به اینکه نوع مردم متوجه نمی شوند، قرن أکید، هوهویت تصوری و مقبولیت ابراز معنا توسط لفظ دچار اشکال است. 

مثال فقهی این مطلب این گونه است که اگر چند ظرف آب وجود داشته باشد که از آب اول شروع شده و در هر کدام مقداری نمک ریخته شود که مقدار نمک مربوط به هر ظرف بیشتر از ظرف قبلی باشد، ظرف پایانی در نهایت به حدی  نمک خواهد داشت که قابل خوردن نیست. در این فرض قطعاً ظرف پایانی آب نمک بوده و در مورد آن آب به صورت مطلق صدق نمی کند. ظرف اول نیز قطعا آب مطلق است، اما اگر از ظرف ابتدایی به سمت ظرف پایانی حرکت شود، در وسط ظرف هایی وجود خواهد بود که نمی توان به صورت قطعی یکی از آنها را آب مطلق دانسته و ظرفی که بلافاصله بعد آن قرار دارد، آب نمک دانسته شود. عرف عام نیز در تعیین مصداق آب مطلق از آب نمک در ظرف هایی میانی دچار اشکال خواهد شد. در اینجا اشکال این است که شبهه مفهومیه از وضع نشأت می گیرد و الا اگر نامگذاری به آب یا آب نمک صورت نمی گرفت، شبهه مفهومیه ایجاد نمی شد بلکه روشن بود که از آب اول شروع شده و در هر کدام مقداری بیشتر از ظرف قبلی نمک ریخته شده است، اما شبهه مفهومیه از وضع لفظ آب یا آب نمک ناشی می شود. حال وقتی عرف عام نمی پذیرد که ظرف های میانی به صورت قطعی به آب مطلق یا آب نمک نامیده شود، وضع به معنای علقه وضعی وجود نخواهد داشت. و وقتی علقه وضعی بین لفظ و معنای آن وجود نداشته باشد، اجرای احکام شبهه مفهومیه مانند برائت در این محدوده با مشکل مواجه خواهد بود.