مباحثه، تالار علمی فقاهت
تقسیم حروف به سه قسم در کلام استاد شهیدی - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: تقسیم حروف به سه قسم در کلام استاد شهیدی (/showthread.php?tid=1619)



تقسیم حروف به سه قسم در کلام استاد شهیدی - مهدی منصوری - 12-آذر-1398

استاد شهیدی در بیان اقسام حروف فرموده اند: به نظر ما حروف دارای سه قسم است که عبارتند از:
1-   حروف دال بر نسبت های اولی: نسبت اولی نسبت خارجی بین دو طرف است که می توان به نسبت ابتدائیه و نسبت ظرفیه مثال زد ولو اینکه تعبیر «ابتدأت السیر من البصره» یا «ابتداء سیری کان من البصره» به کار برده شود؛ چون «من» دال بر نسبت ابتدائیه است که در مقام تصور، بین مفهوم ابتدا و مفهوم بصره نسبت ابتدائیه بر قرار کرده است. حروف جر برای این قسم وضع شده است.
موضوع له این قسم به لحاظ آنچه متصور در ذهن مستعمل است، مفهوم غیرمستقل است که به نظر مشهور مثل محقق عراقی از سنخ وجود نسبت است، اما به نظر ما در رتبه سابق بر وجود و در عالم تقرر مفهومی هم معنای «من» جایگاه دارد، اما مفهوم غیر مستقلی است که متقوم به دو مفهوم اسمی دیگر است و بین آنها ربط ایجاد می‌کند. در تحقق ربط تفاوتی نمی کند که این مفهوم غیر مستقل در ذهن هر فرد محقق شده و یا اینکه اساسا در خارج محقق شده باشد؛ چون ریختن آب در کوزه موجب تحقق کون رابط بین آب و کوزه می شود. در صورتی هم که «ماءٌ فی الکوز» تصور شود، مفهوم آب، کوزه و وجود رابط بین آنها تحقق پیدا می کند.
بنابراین قسم اول حروف دال بر نسبت های اولی است که محکی آنها نسبت خارجی است که متقوم به طرفین است. البته لازم به ذکر است که خارج خصوص خارج تکوینی نیست بلکه شامل نفس الامر و عالم واقع که اوسع از عالم وجود تکوینی است، می شود و لذا می توان در مورد محال بودن اجتماع نقیضین، از تعبیر «الامتناع ثابت للاجتماع النقیضین» استفاده کرد. عدم عنقاء هم واقعیتی است ولو اینکه وجود نداشته باشد. بنابراین خارج اعم از خارج تکوینی و خارج واقعی خواهد بود.
در مورد استعمال تذکر این نکته لازم است که معیار نظر عرفی است. در نتیجه در مورد خداوند متعال نظر عرفی شده و تعبیر «العلم ثابتٌ لله تعالی» استفاده می شود ولو اینکه نظر دقی فلسفی اقتضاء عینیت صفات خداوند با ذات خداوند داشته و حکم به عدم وجود نسبت بین آنها کند. بنابراین در مورد خداوند متعال نیز ذهن ابداء نسبت کرده و علم را به خداوند متعال نسبت می دهد.
2-  حروف دال بر خصوصیت: قسم دوم از حروف، حروفی است که دلالت بر خصوصیت ولو در معنای واحد می‌کنند. برای این قسم می توان به لام تعریف اعم از عهد ذکری، ذهنی و حضوری اشاره کرد. به عنوان مثال وقتی تعبیر «الرجل» به کار برده شده و در مورد او عهد ذکری، ذهنی یا حضوری وجود داشته باشد، دلالت بر خصوصیت معنا می کند؛ یعنی موضوع له حرف لام، مفهوم تعریف نیست بلکه موضوع له واقع تعریف در این مفهوم است. در نتیجه مفهوم غیرمستقل است که متقوم به یک مفهوم واحد است.
3-  حروف انشائی: قسم سوم حروف، حروف انشائی است که می توان از آنها تعبیر به حروف ایجادی کرد.
در مورد این قسم ممکن است اشکال شود به عنوان مثال در مورد «لیت»، ایجاد تمنی موضوع له آن نیست بلکه اثر استعمال آن است.
در پاسخ به این اشکال می گوئیم: موضوع له «لیت» صورت واقع ابراز تمنی است و لذا اگر حتی اگر از موج هوا نیز تعبیر «لیت زیدا قائم» شنیده شود، مفهوم کلی تمنی در ذهن حاضر نمی شود یا در صورتی از موج هوا «آه» شنیده شود، مفهوم کلی ناله کردن به ذهن نمی آید، اما صورتی از ایجاد و ابراز مصداق تمنی و ناله کردن به ذهن می آید. در نتیجه به نظر ما «لیت» برای ایجاد و ابراز تمنی وضع شده است و معنای تصور شده از آن، صورت مفهوم تمنی نیست، بلکه صورت واقع تمنی است؛ چون واضع می تواند الفاظی را برای ایجاد یک طبیعی وضع کند و به همین جهت در مورد یای نداء هم ممکن است که واضع «یا» را برای ایجاد نداء وضع کند که اگر موج هوا نیز موجب ایجاد «یا» شود، صورت ایجاد نداء فهمیده می شود.
این محصل کلام ما در معنای حرفی است که نتیجه آن وجود سه قسم در حروف است و  لزومی هم به تصویر جامع بین سه قسم نیست.

درس خارج اصول- 98.09.06