مباحثه، تالار علمی فقاهت
تلازم وکالت از امام با وثاقت - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=51)
+---- موضوع: تلازم وکالت از امام با وثاقت (/showthread.php?tid=2056)

صفحات 1 2


تلازم وکالت از امام با وثاقت - عرفان عزیزی - 24-خرداد-1399

مرحوم آقای خویی وکالت را ملازم با وثاقت نمی داند؛ اما به نظر ما وکالت و وثاقت ملازم هم می باشند؛ زیرا وکیل که واسطه‌ی بین امام و مردم است باید ثقه و ظاهر الصلاح باشد.98/11/28


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - علاوی - 24-خرداد-1399

در صورتیکه وکیل بعد از دریافت وجه، قبضی صادر کند که وجه را دریافت کرده است و سپس اطلاع یافتن امام معصوم (ع) از این قیض و وجه هم بعدها متناسب با شرایط آن عصر قابل استعلام بوده باشد (به دلیل تعداد کم شیعیان یا علم امامت)
چه نیازی به ثقه و ظاهر الصلاح بودن است؟
واسطه های بین امام و مردم بسیارند (غلامان امام، قضات و حکام منسوب از امیرالمؤمنین(ع)، فرماندهان نظامی منسوب امام حسن(ع)...) که ثقه و ظاهرالصلاح نبودن بسیاری از آنان مسلم است


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - عرفان عزیزی - 25-خرداد-1399

منظور از وکیل کسی نیست که فقط وجوهات دریافت می کند بله این یکی از شئون است اگر بخواهیم تشبیه کنیم وکیل چیزی شبیه مسئول دفتر الان است.علاوه بر وجوهات سوالاتی که مردم از ائمه داشتند ودسترسیشان به امام سخت بوده از طریق وکلا انتقال و پاسخ داده می شده است اگر آنها ثقه نباشند مردم چگونه به  پاسخی که آنها می آوردند اعتماد کنند؟
یا مثلا او خبر بدهد که امام فرموده فلان مبلغ برای فلان مصرف هزینه کنید اینها چگونه اعتماد کنند؟لذا وکیل فرق دارد با فرمانده ی نظامی و کار گزار حکومتی.شدت و کثرت ارتباطش با امام معصوم بیشتر است


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - مهدی خسروبیگی - 25-خرداد-1399

(24-خرداد-1399, 20:10)علاوی نوشته: در صورتیکه وکیل بعد از دریافت وجه، قبضی صادر کند که وجه را دریافت کرده است و سپس اطلاع یافتن امام معصوم (ع) از این قیض و وجه هم بعدها متناسب با شرایط آن عصر قابل استعلام بوده باشد (به دلیل تعداد کم شیعیان یا علم امامت)
چه نیازی به ثقه و ظاهر الصلاح بودن است؟
واسطه های بین امام و مردم بسیارند (غلامان امام، قضات و حکام منسوب از امیرالمؤمنین(ع)، فرماندهان نظامی منسوب امام حسن(ع)...) که ثقه و ظاهرالصلاح نبودن بسیاری از آنان مسلم است
به نظر مي رسد «وثاقت» لازم در وکيل، اعم از وثاقت مالي باشد. اگر امام کسي را به عنوان نماينده و وکيل خود، عازم منطقه اي کرده و از او به انه ثقتي و اءميني تعبير نمود، نمي تواند تنها ناظر به وثاقت مالي او باشد. حتي اگر وظايف وکلا را منحصر در دريافت و توزيع وجوه شرعي نيز بدانيم، باز نمي توان پذيرفت که امام عليه السلام کسي را که از نظر شرعي، ديني و عرف مردم، فردي فاسق است را به خاطر دارا بودن وثاقت در دريافت و ارسال اموال به عنوان نماينده و وکيل فراگير خود در يک منطقه معرفي نمايد. بله، اگر کسي در يک مورد جزئي و خاص به وکالت منصوب شده باشد نمي توان در چنين مواردي الزاما وکالت را ملازم وثاقت يا عدالت وي دانست.

در مواردي، امامان عليهم السلام به عنوان رهبران «سازمان وکالت»، وثاقت وکلاي خود را به شيعيان اعلان مي کردند تا جايگاه آنان براي شيعيان مشخص، و شيعيان با اطمينان به آنان مراجعه کنند. در يک مورد، امام عسکري عليه السلام «احمد بن اسحاق»، «علي بن جعفر همداني»، «ايوب بن نوح» و «ابراهيم بن محمد همداني» را توثيق نمود. و در مورد ديگر وثاقت «عثمان بن سعيد» و جايگاه والاي او را به تعداد زيادي از سران شيعه که حاضر در جلسه بودند اعلان فرمود.  .

معمولا در مواردي که امامان عليهم السلام وکيلي را به منطقه اي اعزام مي کردند، همراه با نامه اي که به شيعيان منطقه مي نوشتند، اطمينان و اعتماد خود نسبت به وکيل اعزامي را نيز اعلام مي کردند. به عنوان نمونه، مي توان به نامه امام عسکري عليه السلام به شيعيان «نيشابور» در معرفي «ابراهيم بن عبده»، وکيل اعزامي به آن منطقه، اشاره نمود.  .

در عصر «غيبت صغري» نيز وثاقت جانشين سفير، توسط سفير قبلي و به امر امام عليه السلام به شيعيان ابلاغ مي شد. به عنوان نمونه، مي توان به معرفي جايگاه رفيع «حسين بن روح» توسط «محمد بن عثمان عمري»، سفير دوم، به جمعي از سران شيعه اشاره کرد.  .


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - علاوی - 25-خرداد-1399

در منطقه ای دور افتاده با تعداد خیلی کمی شیعه امامی نیاز به نصب وکیل وجود دارد. چقدر احتمال دارد بتوانیم فرد ثقه ظاهرالصلاحی در آن منطقه پیدا کنیم؟ تقریباً صفر
مثال زدن از شهرهایی با تعداد خیلی زیادی شیعه امامی (مثل قم) یا مناطق نزدیک به محل زندگی شیعیان (مثل عراق) معیار ما نباید باشد.
قاعدتاً بسیاری از شیعیان از به دلیل نگرانی از حکومت وقت به مناطق خیلی دورافتاده هجرت کرده و در روستاهای خیلی کم جمعیت ساکن بوده اند.

خصوصاً وکیل مالی قاعدتاً فرد در تقیه و پنهانی نباید باشد ولی محدثان و علما بیشتر در معرض تعقیب و دستگیری حکومت وقت بوده و در تقیه و مخفی بوده اند که با وظایف وکیل مالی سازگاری ندارد.


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - حسین بن علی - 29-خرداد-1399

استاد شهیدی نیز مکرر می فرمودند که مگر می شود کسی علنا به امام دروغ می بندد و حتی ظاهر الصلاح هم نبوده ولی وکیل امام شود و مردم اموال را به او تحویل دهند؟؟
بحث در ضبط فرد نیست بحث در وثاقت و صدق او در روایات است.


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - علاوی - 29-خرداد-1399

(29-خرداد-1399, 19:57)حسین بن علی نوشته: استاد شهیدی نیز مکرر می فرمودند که مگر می شود کسی علنا به امام دروغ می بندد و حتی ظاهر الصلاح هم نبوده ولی وکیل امام شود و مردم اموال را به او تحویل دهند؟؟

در مورد مسافرت های فرزندان امامان معصوم (ع) مثل اسماعیل یا زید یا محمد حنفیه و بسیاری دیگر از فرزندان امامان معصوم(ع) گزارش داریم و از طرفی این فرزندان امام همگی متهم به همان عناوینی هستند که استاد شهیدی نام برده اند
حال به نظر شما عرفاً مردم به این فرزندان امام که به منطقه آنها مسافرت کرده بودند وجوه مالی را تحویل نمی دادند؟ آنهم کسانی که مثل اسماعیل که هم به همین عناوینی متهم است که استاد شهیدی نام برده و هم شخصی است که مسافرت تجاری برای تجارت با اموال شخصی خود امام معصوم و به وکالت از امام معصوم داشته است (یعنی معتمد مالی امام معصوم برای تجارت با اموال شخصی امام است)

نکته دیگر اینکه درک استاد شهیدی از کلمه ظاهرالصلاح بودن در آن زمان چیست؟ نظام مالی و تجارت در گذشته که نظام بانکی وجود نداشته است بر مبنای اعتماد متقابل بوده است نه بر اساس ظاهرالصلاح بودن، یعنی تاجری در خراسان به صرافی در بغداد نامه می نوشته است که فلان مبلغ به آورنده این نامه پرداخت شود زیرا آورنده نامه وکیل من در تجارت است یعنی بر اساس اعتمادی بوده است که صراف بغدادی به تاجر خراسانی داشته است. چون اصلا بانکی وجود نداشته است. و این مساله اصلا ربطی به ظاهرالصلاح بودن نداشته است. به همین ترتیب اگر تاجر خراسانی به هر دلیل متهم به خیانت شود اعتبارش در بازار از بین می رفته است و دیگر اصلا تجارت نمی توانسته بکند لذا تجار تلاش می کردند متهم به خیانت نشوند. نه اینکه برای ظاهرالصلاح شدن تلاش بکنند.
استاد بزرگوار گویا اصلاً درکی از از نظام پرداخت پول در گذشته ندارند. این گونه نبوده است که تاجر خراسانی برای هر تجارتی درون کیسه نماینده اش طلا بگذارد و او را راهی بغداد کند بلکه صرفا نامه ای به وکیل خود می داده است که من فلانی هستم و آورنده این نامه وکیل من است به او فلان مبلغ پرداخت کنید. خدشه دار شدن این اعتماد تمام اعتبار تاجر را نابود می کرده است.
لذا مردم به کسی اعتماد می کردند که در بازار معتبر بوده است نه اینکه ظاهر الصلاح مذهبی بوده باشد و مثلا نماز اول وقتش ترک نشود.


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - غلام عباس - 1-تير-1399

سلام
آیت الله خویی به سبب وجود وکلایی فاسق در بین وکلای ائمه به عدم تلازم وکالت و وثاقت حکم داده اند اما به نظر می رسد در این جا خلطی رخ داده است. بین وکالت و وثاقت تلازم برقرار است اما بین وثاقت و انسان تلازم برقرار نیست. انسانی که ثقه است و وکیل امام ممکن است در برهه ای از زندگی اش از وثاقت خارج شود اما نکته این است که از زمانی که از وثاقت خارج می شود  از وکالت امام نیز می افتد.


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - علاوی - 2-تير-1399

(1-تير-1399, 19:23)غلام عباس نوشته: سلام
آیت الله خویی به سبب وجود وکلایی فاسق در بین وکلای ائمه به عدم تلازم وکالت و وثاقت حکم داده اند

دلیل ادعای شما برای این نسبت به آیت الله خویی چیست؟ و از کجا به این نتیجه رسیده اید که به این سببی که نقل کرده اید آِت الله خویی چنین حکمی داده اند؟


RE: تلازم وکالت از امام با وثاقت - غلام عباس - 2-تير-1399

عبارات آیت الله رو دقت بفرمایید
که به عنوان دلیلی بر نقد این توثیق عام بیان فرموده اند:
هذا و قد ذكر الشيخ في كتاب الغيبة عدة من المذمومين من وكلاء الأئمة ع، فإذا كانت الوكالة تلزمها العدالة، فكيف يمكن انفكاكها عنها في مورد؟ و بعبارة أخرى: إذا ثبت في مورد أن وكيل الإمام ع لم يكن عادلا كشف ذلك عن عدم الملازمة، و إلا فكيف يمكن تخلف اللازم عن الملزوم.( معجم الرجال 1/75-76)

(2-تير-1399, 04:52)علاوی نوشته:
(1-تير-1399, 19:23)غلام عباس نوشته: سلام
آیت الله خویی به سبب وجود وکلایی فاسق در بین وکلای ائمه به عدم تلازم وکالت و وثاقت حکم داده اند

دلیل ادعای شما برای این نسبت به آیت الله خویی چیست؟ و از کجا به این نتیجه رسیده اید که به این سببی که نقل کرده اید آِت الله خویی چنین حکمی داده اند؟