عدم جریان اصاله الفهم در راوی - نسخه قابل چاپ +- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir) +-- انجمن: بخش رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=29) +--- انجمن: قواعد رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=30) +--- موضوع: عدم جریان اصاله الفهم در راوی (/showthread.php?tid=2115) |
عدم جریان اصاله الفهم در راوی - مهدی خسروبیگی - 18-شهريور-1399 استاد مددی حفظه الله تعالی می فرماید : در «وثاقت» لازم است که اولاً متعمد بر کذب نباشد و ثانیاً ضبطش خوب باشد و فراموش نکند، و ثالثاً در مقام «فهم» خوب تلقّی و القاء کند. بر عامل اول، رجالیون شهادت میدهند. بر عامل دوم، قاعدهی اصالة الضبط را جاری میکنند به خاطر غلبه؛ اکثر مردم اینطوری هستند که چیزی را که عنحسٍّ درک کردند، بهسادگی فراموش نمیکنند. ولی عامل سوم، غلبه ندارد؛ بسیاری افراد وقتی میخواهند مطلبی را تعریف کنند، خرابش میکنند؛ برای ما کثیراً مّا پیش آمده که طلبه یا غیرطلبه وقتی مطلبی را برایش میگوییم، در همان مجلس که میخواهد به ما بگوید، درست نمیگوید؛ مثلاً گفتهایم: «لازم است» میگوید: «شما گفتهاید واجب است» بنابراین ما در محسوسات معمولی که مثلاً زید تصادف کرد، اصالة الضبط را قبول داریم؛ منشأش هم غلبه است. ولی در نقل الفاظ، در تلقی و اداء معانی، ما اصالة الضبط را قبول نداریم. قدما به این عامل سوم توجه نداشتهاند، ما هم قبلاً فکرمیکردیم وقتی نجاشی میگوید: «صالحٌ»، یعنی تمام ویژگیهای ثقه را دارد. ولی بعداً متوجه شدیم این کلام، به این معنی است که تعمد بر کذب ندارد، ولی به این معنی نیست که تلقی و القاءش هم خوب است؛ اکثر افراد، یا تلقیشان اشتباه است، یا اگر تلقیشان درست باشد، در مقام «القاء» از الفاظ مناسب استفاده نمیکنند.
غالب اصحاب ائمه، افراد عادی بودهاند و مثل زراره دقیق نبودهاند. بنابراین الفاظ به کار رفته در روایات، با توجه به قرائن یا با توجه به تکرار مثل «لاتنقض الیقین بالشک» باید به نحوی باشد که به یک اطمینان نوعی برسیم. لذا وقتی راوی میگوید «حضرت فرمود: نماز ظهر باید قبل از عصر باشد»، ما نمیتوانیم فتوی بدهیم: «اگر کسی اول نمازعصر را بخواند سپس نمازظهر را بخواند، نماز ظهرش باطل است.»؛ چون ممکن است حضرت فرمودهباشند: «نماز عصر باید بعد از نمازظهر باشد». و یا مثلاً فقهای فعلی فتوی به وجوب ستر قدمین و بالاتر از مچ را میدهند درحالیکه با توجه به لباسهای آن زمان، پوشاندن این قسمتها مشکل بودهاست، نمیگویم: «پس پوشاندن این قسمتها واجب نیست»، منظورم این است که: کنار الفاظ روایات، باید این قرائن را درنظربگیریم.
RE: عدم جریان اصاله الفهم در راوی - مسعود عطار منش - 19-شهريور-1399 اگر گفتیم خبر ثقه تعبدا به دلیل روایات حجت دانسته شده آیا نمیتوان گفت چنین شخصی که هم صدقش و هم ضبطش (ولو به اصاله ضبط) محرز است عرفا شخص مورد اعتماد یا همان ثقه اطلاق میشود ولو در ناحیه اداء چنین باشد که استاد میفرمایند. RE: عدم جریان اصاله الفهم در راوی - محمود رفاهی فرد - 21-شهريور-1399 با قطع نظر از این که آقای مددی، حجیت تعبدیه را قبول ندارند، شاید بتوان اصل فرمایش ایشان را به نحوی تقریر کرد که حتی بنا بر حجیت تعبدیه هم جاری شود. به این بیان که دلیل حجیت تعبدیه می گوید که آن چه ثقه به آن اخبار کرده، مطابق واقع است. از آن جا که نقل به معنی و عدم تحفظ به جزئیات و دقائق الفاظ، متعارف است، در مواجهه با ثقه ای که می گوید قال الامام علیه السلام کذا اصلا احراز نمی کنیم که ما اخبر به الثقه آیا این کلام با دقائق و جزئیاتش بوده یا اصل مفاد و مضمون. مثال هایی هم که زده اند از قبیل همین مواردی است که در نقل به معنا متعارف است و اصلا خطا محسوب نمی شود در مقام نقل معنی. RE: عدم جریان اصاله الفهم در راوی - مسعود عطار منش - 21-شهريور-1399 فرمایش آقای رفاهی متین است و لکن به نظر اخص از مدعای استاد مددی است چون فرمایش آقای رفاهی ننها در مواردیست که راوی درصدد نقل به معنا باشد و لکن اجمالا می توان گفت گاها نقل به لفظ می گردند مثل این که در مقام نقل تعابیر شبیه به هم را به نحو تردیدی (فلان او فلان) نشان از دقتشان در مقام نقل است اگر چه احتمال خطا باز هم موجود است. . RE: عدم جریان اصاله الفهم در راوی - عرفان عزیزی - 22-شهريور-1399 (21-شهريور-1399, 12:13)محمود رفاهی فرد نوشته: با قطع نظر از این که آقای مددی، حجیت تعبدیه را قبول ندارند، شاید بتوان اصل فرمایش ایشان را به نحوی تقریر کرد که حتی بنا بر حجیت تعبدیه هم جاری شود. به این بیان که دلیل حجیت تعبدیه می گوید که آن چه ثقه به آن اخبار کرده، مطابق واقع است. از آن جا که نقل به معنی و عدم تحفظ به جزئیات و دقائق الفاظ، متعارف است، در مواجهه با ثقه ای که می گوید قال الامام علیه السلام کذا اصلا احراز نمی کنیم که ما اخبر به الثقه آیا این کلام با دقائق و جزئیاتش بوده یا اصل مفاد و مضمون. مثال هایی هم که زده اند از قبیل همین مواردی است که در نقل به معنا متعارف است و اصلا خطا محسوب نمی شود در مقام نقل معنی. طبق مبنای حجیت تعبدیه قبول قول ثقه لازم است مطلقا چه اطمینان حاصل بشود چه نشود از طرفی نقل به معنا هم که جایز بوده لذا به نظر می رسد طبق این مبنا اشکال ایشان وارد نباشد نهایتا می توان گفت نمی دانیم این ثقه نقل به لفظ کرد یا نقل به معنا اما قول او طبق مبنای حجیت تعبدیه مطلقا حجیت دارد |