مباحثه، تالار علمی فقاهت
نقد کلام اقای صدر در ردّ نفی ادعائی در حدیث رفع - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: نقد کلام اقای صدر در ردّ نفی ادعائی در حدیث رفع (/showthread.php?tid=219)



نقد کلام اقای صدر در ردّ نفی ادعائی در حدیث رفع - فقیه - 7-ارديبهشت-1392


اقای صدر اشکال کرده اند که نفی ادعائی در مالایطیقون ممکن نیست چون نفی ادعائی در جایی است که در خارج حقیقة وجود داشته باشد ولی در مالایطیق وجود ندارد.
استاد احمدی از این کلام جواب داده اند که لو سلمنا صحة این کلام، ولی این مختص موضوع است،‌ اما در متعلق وتنزیل ان بمنزله عدم، عکس ان صحیح است ونباید در خارج موجود باشد،‌چون خارج ظرف سقوط است ونه ظرف ثبوت، اگر متعلق درخارج موجود باشد دیگر نهی وامر نسبت به ان بی معناست، اینجا نفی، نفی متعلق است. مثلا اگر بگوید التیمم وضوء وتیمم وجود داشته باشد، امر به تیمم لغو خواهد بود. اینجا هم طبیعت تیمم را نازل منزله وضوء میکند نه تیمم خارجی را. وثانیا اصلا هم لازم هم نیست در خارج موجود باشد تا تنزیل درست باشد،‌ اگر شخصی بگوید بچه شما را تنزیل کردم بمنزله شیخ انصاری، اینجا ولو هنوز بچه ای نباشد باز تنزیل درست است،‌ بله این تنزیل درجایی که به هیچ وجه امکان بوجود امدنش نباشد لغو است،‌ولی اگر برای بعضی ممکن است لغو هم نخواهد بود.
اما نسبت به موضوع،‌ اگر "مالایطیق" دو مصداق دارد مالایطیق عقلی ومالایطیق عرفی اینکه نسبت به مالایطیق عقلی تنزیل ممکن نباشد معنایش این نخواهد بود که معنا تغییر کند بلکه نتیجه اش انحصار این معنا به یک مصداق خواهد شد،‌وهمین کلام را خود ایشان در قرینه سیاق در مااضطروا الیه فرموده که مصداقش منحصر در یک فرد میشود بخلاف مالایعلمون که دو مصداق پیدا میکند.

وایضا به کلام ایشان نقض میشودشما در اضطرار به ترک صلاة چه میگوئید؟ اگر بگوئید ترکش را تنزیل کرده بمنزله لاترک،‌ ترک که موضوع حکم نیست،‌شارع صلاة را واجب کرده،‌ترک که موضوع نیست، پس در اینجا باید بگوید صلاتی را که نسبت به این مضطر هست لاصلاة حساب کردم واین یعنی اینکه وجوب به ان تعلق نگرفته.
مثلا اگر شک در وقت کردیم،‌اینجا استصحاب بقاء وقت میکنیم، اینجا اگر یک دلیلی بگوید صلاة تو صلاة در وقت نیست، این معنایش این است که وجوب ندارد.
در مضطر هم وقتی میگوید صلاة تو صلاة نیست، کدام صلاة را تنزیل به منزله عدم کرده ودلالت بر عدم وجوب ان میکند، با اینکه این صلاتی نیاورده ، جواب این است که طبیعی صلاة را.