مباحثه، تالار علمی فقاهت
شواهد تشریفاتی بودن طرق شیخ طوسی به کتب اصحاب - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=29)
+--- انجمن: قواعد رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=30)
+--- موضوع: شواهد تشریفاتی بودن طرق شیخ طوسی به کتب اصحاب (/showthread.php?tid=2220)



شواهد تشریفاتی بودن طرق شیخ طوسی به کتب اصحاب - عرفان عزیزی - 26-آذر-1399

استاد شهیدی پیرامون روایت شیخ طوسی از کتاب عیاشی فرمودند: خود شیخ طوسی می گوید که از کتاب عیاشی نقل می کند و این کتاب را به عیاشی نسبت می دهد که أصالة الحس می گوید شاید قرائن حسیه بوده است که شیخ طوسی مطمئن شده است این کتاب، کتاب عیاشی است دیگر نیازی به بررسی طریق شیخ به عیاشی نیست لذا اشکال آیت الله سیستانی که به این طریق مطرح شده است وارد نیست.علاوه بر اینکه دوشاهد دیگر می توان ذکر کرد یکی کلام صدوق: صدوق در کتاب کمال الدین می گوید: «وَ أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِيمَا أَجَازَهُ لِي مِمَّا صَحَّ عِنْدِي مِنْ حَدِيثِهِ وَ صَحَّ عِنْدِي هَذَا الْحَدِيثُ- در ابتدا می گوید «أخبرنی ابومحمد» که انسان فکر می کند ابومحمد، این حدیث را برای شیخ صدوق خوانده است؛ ولی در ادامه می فرماید: «فیما أجازه لی مما صح عندی من حدیثه» یعنی به من اجازه داد که هر حدیثی که برای من ثابت شود که ابومحمد راوی آن است ولو برای من نخوانده باشد- می توانم از او نقل کنم. و در ادامه شیخ صدوق می گوید برای من ثابت شده است که این حدیث برای ابومحمد است.

پس «أخبرنی» به این معنا نیست که خود این راوی، حدیث را برای من خوانده است. و این مطلب به نحو مناوله که کتاب خود را به شاگرد بدهد- نبوده است زیرا در اینجا تعبیر می کند که به من گفت اجازه دادم آنچه «ما صحّ لک أی ثبت لک أنّه حدیثی» را نقل کنی. و به نحو قضیه حقیقیه است.
خود علامه در بحار نیز وقتی اجازه می دهد می گوید: «أجزت له أن یروی عنی ما صح لی روایته» یعنی هر چه برای من صحیح است که آن را نقل کنم، اجازه دادم که این شخص نیز نقل کند. این عبارت نشان می دهد که این گونه نبوده است که تک تک أحادیث را استاد به شاگرد بیان کرده باشد یا نسخه کتابی را به او داده باشد.
شاهد دوم عبارت شیخ طوسی در فهرست پیرامون یونس بن عبد الرحمن می باشد.ایشان راجع به کتب یونس ابتدا تعبیر به «قیل انها مثل کتب الحسین بن سعید و زیاده» می کند یعنی همه کتب را من ندیده ام، ولی در ادامه تعبیر «أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته جماعة ...» بیان می کند که جمیع کتب و روایات یونس بن عبدالرحمن را ابن بابویه یعنی صدوق از ابن ولید از ابراهیم بن هاشم از اسماعیل بن مرار و صالح بن سندی از یونس بن عبدالرحمن، نقل کرده است؛ بعدش بلافاصله می گوید «قال أبو جعفر بن بابويه سمعت ابن الوليد رحمه الله يقول كتب يونس بن عبد الرحمن التي هي بالروايات كلها صحيحة يعتمد عليها إلا ما ينفرد به محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس و لم يروه غيره فإنه لا يتعمد عليه و لا يفتي به» یعنی کتبی که راوی منحصر آن «محمد بن عیسی بن عبید عن یونس» است مورد اعتماد من نیست.
می گوییم طبق سند أول، شیخ طوسی فرمود که جمیع کتب و روایات یونس بن عبدالرحمن را صدوق از ابن ولید از ابراهیم بن هاشم از اسماعیل بن مرار و صالح بن سندی از یونس بن عبدالرحمن، نقل کرده است؛ با توجّه به وجود این نقل، آیا موضوعی برای «ما تفرّد به محمد بن عیسی عن یونس» باقی می ماند؟! اگر به همه کتب و روایات یونس سند دیگری وجود دارد که در آن محمد بن عیسی بن عبید وجود ندارد دیگر «ما تفرّد به محمد بن عیسی عن یونس» نخواهیم داشت و نمی توان گفت روایتی که تنها محمد بن عیسی از یونس نقل کرده است و شخص دیگری نقل نکرده است مورد اعتماد نیست.جلسه ی 48سال 99