مباحثه، تالار علمی فقاهت
مولفه های دخیل در وثاقت راوی - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=29)
+--- انجمن: قواعد رجال (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=30)
+--- موضوع: مولفه های دخیل در وثاقت راوی (/showthread.php?tid=2477)



مولفه های دخیل در وثاقت راوی - محمود رفاهی فرد - 9-اسفند-1400

یکی از مباحث مهم و اثر گذار، تبیین مفهوم وثاقت و ضعف و مولفه های دخیل در هر یک است؛ به این معنی که وقتی در مصادر رجالی، یک راوی متصف به وثاقت یا ضعف می شود، چه اطلاعاتی درباره ی شخص راوی و روایات وی فهمیده می شود؟
در مورد وثاقت، دلالت آن بر راستگویی راوی، مسلّم است. 
همچنین با توجه به این که وثاقت به معنای معتمد و مورد اطمینان بودن است، دلالت آن بر ضبط نیز فهمیده می شود (با این توضیح که معتمد و مورد اطمینان بودن در هر موردی به تبع توقعاتی است که در آن مورد وجود دارد. مثلا وقتی گفته می شود فلان پزشک، مورد اطمینان است فهمیده می شود که در امور مربوط به طبابت، مورد اطمینان است. به همین قیاس وقتی گفته می شود فلان راوی مورد اطمینان است، فهمیده می شود که در امور مربوط به روایتگری مورد اطمینان است؛ و واضح است که ضبط راوی در اطمینان بر روایات او دخالت دارد و لذا وقتی گفته شود راوی، مورد اطمینان است ضبط او نیز فهمیده می شود. این توضیح را در دروس آیۀ الله شبیری دیدم)
علاوه بر این دو، دلالت وثاقت بر امور دیگری نیز ادعا شده است که خواهد آمد...


RE: مولفه های دخیل در وثاقت راوی - محمود رفاهی فرد - 13-اسفند-1400

علاوه بر راستگویی و ضبط، صحت مذهب نیز به عنوان یکی از مولفه های دخیل در وثاقت مطرح شده است. وجوه متعددی برای اثبات این ادعا مطرح شده اما شاید دو وجه از باقی وجوه قابل توجه تر باشد. یکی توجه به استعمالات این کلمه (نظیر استعمالات کتاب عده ی شیخ طوسی که در قبال افراد فاسد المذهب، افراد موثوق بهم به کار رفته است) و دیگری استناد به معنای لغوی ثقه؛ با این توضیح که چنانکه گذشت، وقتی در مورد راوی، وصف وثاقت به کار می رود مراد این است که از جهت روایتگری قابل اعتماد و مورد اطمینان است. حال وقتی در کتابهای رجالی، کسی توثیق می شود طبعا مراد این نیست که احادیث آن راوی تنها طبق مبنای صاحب آن کتاب رجالی قابل اعتماد است؛ بلکه مراد این است که طبق مبانی متعارف در این که چه خبری قابل اعتماد است می توان بر احادیث آن راوی اعتماد کرد. 
بنا بر این، با توجه به این که صحت مذهب فی الجمله در میان قدماء در اعتماد بر روایات راوی دخالت داشته است، از اطلاق کلمه ی ثقه در مصادر رجالی، صحت مذهب فهمیده می شود. بررسی این وجوه مجال دیگری می طلبد...


RE: مولفه های دخیل در وثاقت راوی - عرفان عزیزی - 14-اسفند-1400

(13-اسفند-1400, 18:13)محمود رفاهی فرد نوشته: علاوه بر راستگویی و ضبط، صحت مذهب نیز به عنوان یکی از مولفه های دخیل در وثاقت مطرح شده است. وجوه متعددی برای اثبات این ادعا مطرح شده اما شاید دو وجه از باقی وجوه قابل توجه تر باشد. یکی توجه به استعمالات این کلمه (نظیر استعمالات کتاب عده ی شیخ طوسی که در قبال افراد فاسد المذهب، افراد موثوق بهم به کار رفته است) و دیگری استناد به معنای لغوی ثقه؛ با این توضیح که چنانکه گذشت، وقتی در مورد راوی، وصف وثاقت به کار می رود مراد این است که از جهت روایتگری قابل اعتماد و مورد اطمینان است. حال وقتی در کتابهای رجالی، کسی توثیق می شود طبعا مراد این نیست که احادیث آن راوی تنها طبق مبنای صاحب آن کتاب رجالی قابل اعتماد است؛ بلکه مراد این است که طبق مبانی متعارف در این که چه خبری قابل اعتماد است می توان بر احادیث آن راوی اعتماد کرد. 
بنا بر این، با توجه به این که صحت مذهب فی الجمله در میان قدماء در اعتماد بر روایات راوی دخالت داشته است، از اطلاق کلمه ی ثقه در مصادر رجالی، صحت مذهب فهمیده می شود. بررسی این وجوه مجال دیگری می طلبد...

استاد شبیری تعبیر می کردند از اطلاق وثاقت صحت مذهب فهمیده می شودچون می دانیم فی الجمله (در متعارضین )صحت مذهب اثر دارد.سوال بنده این است که به صرف اینکه صحت مذهب در متعارضین اثر گذار است دلیل نمی شود که مقام بیان برای گوینده شکل بگیرد که در تمام موارد که کلمه ی ثقه را به کار می برد مرادش صحت مذهب باشد و اصاله البیان هم که تمام نیست


RE: مولفه های دخیل در وثاقت راوی - محمود رفاهی فرد - 15-اسفند-1400

بنده هم قبول دارم که اگر تنها اثر صحت مذهب، ترجیح در مقام تعارض باشد کافی به نظر نمی رسد تا اطلاق ثقه را ناظر به این جهت هم بدانیم. اما فارغ از بحث تعارض، مبنای مطرحی در میان قدماء این بوده که حجیت حدیث فی نفسه مشروط به صحت مذهب راوی است فی الجمله (چنانکه خود استاد شبیری به همین قائل اند). شاید از این جهت تمسک به اطلاق ثقه موجه تر باشد. البته بنده نیز با این تقریب چندان همدل نیستم...


RE: مولفه های دخیل در وثاقت راوی - محمود رفاهی فرد - 24-اسفند-1400

علاوه بر ویژگی هایی که گفته شد، ادعا شده است که ثقه به نحو مطلق بر عدالت رفتاری نیز دلالت دارد. وجوهی برای اثبات این امر بیان شده است؛ یکی از این وجوه، مبتنی بر دو مقدمه است:

1-   اصلی ترین علت تضعیف راویان، غلو بوده است.
2-   جریان غلو، دو ویژگی اساسی داشته است: یک ویژگی اعتقادی (اثبات الوهیت برای مخلوقین) و یک ویژگی رفتاری (اباحی گری)
 بر همین اساس است که وقتی راوی ای، اهل مراعات شریعت است، از غالی خواندن او (و به تبع، تضعیف او) خودداری می کرده اند:
و قد حدّثني الحسن بن محمّد بن بندار، القمّيّ رحمه اللّه قال: سمعت مشايخي‏ يقولون: إنّ محمّد بن أورمة لمّا طعن عليه بالغلوّ (اتّفقت) الأشاعرة ليقتلوه، فوجدوه يصلّي الليل من أوّله إلى آخره، ليالي عديدة، فتوقّفوا عن‏ اعتقادهم‏.
از این امر، نتیجه گرفته شده که "چنین می نماید که پایبندی عملی راوی به آموزه های فقهی نیز یکی از ویژگی هایی است که در بایسته سازی حکم به وثاقت راوی، نقش آفرینی کرده است"
اما به نظر می رسد که مقدمات ذکر شده برای چنین نیجه گیری ای کافی نیست. این که پایبندی راوی به شریعت، مانع تضعیف او شود، اثبات نمی کند که تنها راویانی که پایبند به شریعت بوده اند توثیق شده اند. اگر فرض کنیم که ثقه، تنها دلالت بر صدق و ضبط دارد، باز هم می توان دو مقدمه ای که گذشت را پذیرفت. به تعبیر دیگر، تقابل وثاقت و ضعف، می تواند تنها در حیث صادق (و ضابط) بودن و صادق نبودن باشد و این منافاتی با این ندارد که راویانی که تضعیف شده اند، علاوه بر نداشتن صدق گفتاری، نوعا فاقد سائر جهات عدالت رفتاری نیز باشند. به علاوه، ویژگی غلات، شریعت گریزی و اباحه گری بوده است. اگر استدلال مذکور درست باشد، صرفا می توان نتیجه گرفت که راویان توثیق شده، شریعت گریز و اباحه گرا نبوده اند و این امر، مساوق عدالت نیست. چه بسیار افرادی که حلال و حرام الهی را قبول دارند و چنین نیست که ارتکاب محرمات را به طور کلی مباح بدانند اما در عمل، از معاصی اجتناب نمی کنند و عدالت ندارند.