مباحثه، تالار علمی فقاهت
بررسی معنای «جواز» - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مطالب علمی (فقهی) (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=27)
+--- موضوع: بررسی معنای «جواز» (/showthread.php?tid=271)



بررسی معنای «جواز» - سید حسین منافی - 20-مهر-1392

این مادّه در روایات، دو نوع استعمال می شود:
1- جواز تکلیفی که در مقابل حرام تکلیفی استعمال می شود. پس با استحباب یا کراهت عمل، منافاتی ندارد، لذا فقهاء در موارد مختلف در مورد عمل مکروه از تعبیر «جواز» استفاده کرده اند. شیخ در خلاف می فرماید: «یجوز للمتیمّم أن یصلّی بالمتوضّئین علی کراهیّة فیه. » محقّق حلّی (ره) درشرایع می فرماید: «و امّا النّوافل فالأفضل استقبال القبلة بها و یجوز أن یصلّی علی الرّاحلة سفراً أو حضراً و الی غیر القبلة علی کراهیة متأکّدة فی الحَضَر. »
امام صادق (علیه السلام) بنابر روایت حسن صیقل فرمودند: «یجوز للجنب و الحائض أن یقرءا ما شاءا من القرآن إلّا سوَر العزائم الأربع. » ؛ زیرا قرائت قرآن مستحب است و در مورد آن از تعبیر «جواز» استفاده شده است. و در مقابل، واژه ی « لایجوز » دلالت بر حرمت می کند. ولی در موارد اندکی در مورد عمل مکروه به صورت مبالغه به کار رفته است، مثل آنچه شیخ صدوق (ره) به نحو مرسل از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمودند: «لایجوز للرّجل أن یصلّی و بین یدیه سیفٌ؛ لأنّ القبلة أمنٌ. » و موثّقه ی عمّار از امام صادق (علیه السلام): «سألتُه عن الرّجل یصلّی بین القبور. قال: لایجوز ذلک الّا أن یجعل بینه و بین القبور اذا صلّی عشرة أذرع مِن بین یدیه و عشرة أذرع مِن خلفه و عشرة أذرع عن یمینه و عشرة أذرع عن یساره ثمّ یصلّی إن شاء. » امّا استعمال دیگر این ماده، در حکم وضعی یعنی صحّت و نفوذ است. فیّومی در المصباح المنیر می نویسد: «جاز العقد و غیره: نفذ و مضی علی الصحّة. » که در مقابل، عدم جواز به معنای بطلان و عدم نفوذ است. جواز در روایات متعدّدی به این معنا استعمال شده است.
1- «صحیحه ی حلبی از أبی عبد الله (علیه السلام) فی الجاریة یزوّجها أبوها بغیر رضا منها. قال: لیس لها مع أبیها أمر اذا أنکحها جاز نکاحه و إن کانت کارهة. »
2- صحیحه ی محمّد بن مسلم از أبی جعفر(علیه السلام) فی رجلٍ أوصی بأکثر مِن الثّلث و أعتق مملوکه فی مرضه. فقال: إن کان أکثر مِن الثّلث ردّ الی الثّلث و جاز العتق. »
3- «عبد الرّحمن بن ابی عبد الله قال: قال ابو عبد الله (علیه السلام): اذا بلغ الغلام عشر سنین جازت وصیّته. » ؛ زیرا اگر پسر زیر ده سال وصیّت کند، قطعاً مرتکب عمل حرامی نشده است؛ زیرا وصیّت کردن از سوی شخص غیر واجد شرایط وصیّت، حرام نیست. علاوه بر اینکه پسر زیر ده سال غالباً بالغ نیست تا اینکه مرتکب معصیت شود. پس جواز در این روایت به معنای نفوذ و صحّت وصیّت می باشد.
4- عن الحلبی و محمّد بن مسلم عن ابی عبد الله (علیه السلام): «سألتُه هل تجوز شهادة أهل ملّة مِن غیر أهل ملّتهم؟ قال: نَعم اذا لم یُوجد مِن أهل ملّتهم جازت شهادة غیرهم انّه لایصلح ذهاب حقّ أحد. » علاوه بر ظهور صدر روایت در جواز وضعی، تعلیلی که حضرت در ذیل فرموده، صریح در مطلوب است؛ زیرا اگر شهادت ایشان فقط تکلیفاً جایز باشد، ولی نافذ نباشد، حقّ صاحبان حقّ، ضایع می گردد.
در پایان، لازم به ذکر است که معنای دیگری برای جواز، متصوّر است که هیچ یک از فقهاء صریحاً متعرّض آن نشده اند و آن، جواز شرطی است؛ یعنی همان طور که وجوب شرطی به این معناست که در حصول شیء دیگر، وجود امری لازم است، معنای جواز شرطی، این است که در حصول شیء دیگر، حصول امری مؤثّر است؛ به این نحو که ممکن است امر دیگری نیز به جای آن، این تأثیر را دارا باشد. بعضی مواردی که جواز بر معنای دوّم، یعنی صحّت و نفوذ حمل می شود، بر این معنا نیز قابل حمل است. شیخ انصاری (ره) در بحث لزوم اختیار طعم و لون و رائحه می فرماید: «و لعلّه لنکتة بیان انّ مطلب الشّیخین لیس وجوب ذکر الوصف فی العقد عبّر فی القواعد فیما یفسده الاختبار بقوله: «جاز شرط الصحّة. » در اینجا شیخ اعظم از تعبیر علّامه به جواز ، صحّت را نفهمیده است؛ و گرنه اگر مراد علّامه از جواز، صحّت بود، عدم وجوب ذکر وصف در عقد استفاده نمی شد. پس معلوم می شود که مرحوم شیخ از عبارت علّامه، جواز شرطی را فهمیده است، یعنی اگر شرط صحّت کند، بیع صحیح است و اگر شرط صحّت نکند نیز در بعضی از صُوَر، بیع صحیح است. ولی اگر علّامه تعبیر به وجوب می کرد، بیع فقط در صورت شرط صحّت، صحیح می شد.


RE: بررسی معنای «جواز» - م. مظفری - 2-آبان-1392

قسمت اول و دوم جالب بود اما قسمت سوم را متوجه نشدم.
ضمنا به نظر حواشی مختلف مکاسب هم چنین برداشتی نکرده اند. علی ما ببالی.