مباحثه، تالار علمی فقاهت
در قرائت نماز، ملک یوم الدین بخوانیم یا مالک یوم الدین، کفوا یا کفؤا...؟؟ - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=14)
+---- موضوع: در قرائت نماز، ملک یوم الدین بخوانیم یا مالک یوم الدین، کفوا یا کفؤا...؟؟ (/showthread.php?tid=2776)



در قرائت نماز، ملک یوم الدین بخوانیم یا مالک یوم الدین، کفوا یا کفؤا...؟؟ - حسین بن علی - 27-دي-1401

در اختلافات قرائات مثل ملک و مالک یا کفوا و کفؤا روایتی یا دلیل خاصی بر تعیین یا تخییر نداریم زیرا روایت اقرا کما یقرا الناس ممکنه قضیه شخصیه باشد یا ناظر به این باشد که آیاتی از قرآن که تحریف به نقیصه شده یا کلماتی که تغییر کرده را تا زمان ظهور نخوانید و لذا ناظر به قرائات مختلفنیست علاوه بر اینکه اگر هم ناظر به قرائات مختلف باشد، در فرض تعارض تساقط می کند و باید احتیاط کرد.
پس مقتضای قاعده احتیاط است اما سیره در عصر ائمه بر این بوده که قرائات رائجه را در نماز می خواندند و ائمه هم ردع نکردند بنابر این اگر قرائتی در آن زمان و هم اکنون رائج باشد و ائمه هم ردعی از آن نکرده باشد می توان آن را نتخاب کرد به صورت تخییر بدوی.
در قرائت عاصم به نظر می رسد در زمان ائمه هم رواج نسبی در برخی بلدان داشته و شاذ نبوده به همین جهت خواندن آن جائز است همانگونه که قرائت ملک یا کفؤا هم شاذ نبوده و خواندن آن صحیح خواهد بود.

درس خارج فقه استاد شهیدی 1401/10/27


RE: در قرائت نماز، ملک یوم الدین بخوانیم یا مالک یوم الدین، کفوا یا کفؤا...؟؟ - مالک - 9-مرداد-1402

برخی اساتید بر تواتر قرائات سبع اصرار دارند و شواهدی هم اقامه می‌کنند، اما به نظر می‌رسه در این مساله باید تتبع کامل‌تری داشت؛ مثلا مورخین ادب در مورد کسائی تصریح کرده‌اند:

لزم حلقة حمزة بن حبيب الزيّات المتوفّى سنة 156 للهجرة إمام قرّاء الكوفيّين لعصره، حتّى حذق قراءته، ويقال: «إنّه لقِّب بلقبه الكسائيّ في مجالسه لأنّه كان يلبس كساءً أسود ثمينًا»، ويقال: «بل لقِّب بذلك لأنّه أحرم في كساء». وكان فطنا ذكيًّا، فرأى أنّه لن يبرع في قراءة الذكر الحكيم إلّا إذا عرف إعرابه، فاختلف إلى حلقات أبي جعفر الرواسيّ وإلى كتابه «الفيصل»، ولم يجد عنده ما يريد، فرحل إلى البادية رحلته الأُولى، ثمّ عاد إلى الكوفة، وكأنّه رأى أنّه لن يحسن العربيّة إلّا إذا استمع إلى معلّميها بالبصرة، فرحل إليهم، وأخذ ينتقل بين حلقات عيسى بن عمر المتوفّى سنة 149 للهجرة وأبي عمرو بن العلاء ويونس بن حبيب، وعكف على حلقة الخليل بن أحمد، وراعته روايته لأشعار العرب وأقوالهم، فسأله يومًا عن ينابيع هذه الرواية، فقال له: «إنّها من ملابسة أهل البوادي في نجد والحجاز وتهامة»، فمضى إليهم في رحلة ثانية، ومعه خمس عشرة قنينة حبر، وظلّ يكتب ما يسمعه من أفواههم ويدوّنه في صحفه، حتّى أنفد كلّ ما حمله من حبر. ورجع إلى مسقط رأسه، وقد بسط له لسانه، وذلِّل له منطقه، واستقامت فصاحته وعربيّته، وأخذ يستغلّ ذلك استغلالًا حسنًا في قراءته للذكر الحكيم بقراءة أُستاذه حمزة الذي كان قد لبّى نداء ربّه. فكان يتلو القرآن على الناس من أوّله إلى آخره، والناس من حوله يسمعون ويكتبون مصاحفهم. وذاعت شهرته، فطلبه المهديّ ليتّخذه مؤدّبًا لابنه هارون الرشيد، حتّى إذا ولي الخلافة بعد أبيه اتّخذه مؤدّبًا لابنيه الأمين والمأمون. وظلّ مدّة يقرئ الناس في بغداد بقراءة حمزة، «ثمّ اختار لنفسه قراءة صارت إحدى القراءات السبع المتواترة»، وأقرأ بها خلقًا كثيرًا... .

? المدارس النحويّة: 172 ـ 175، ولاحظ: وفيات الأعيان 3: 295 ـ 297/ 433؛ بغية الوعاة 2: 162 ـ 164/ 1701.