مباحثه، تالار علمی فقاهت
نکته علمی: عدم جریان استصحاب درنفس حکم عقل - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=20)
+---- انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=25)
+---- موضوع: نکته علمی: عدم جریان استصحاب درنفس حکم عقل (/showthread.php?tid=293)



عدم جریان استصحاب درنفس حکم عقل - محمدخادمی - 17-دي-1392

بحث جریان یاعدم جریان استصحاب درحکم شرعی مستکشف ازحکم عقل دراصول مطرح شده امادرنفس حکم عقلی آیا(باغمض عین ازاینکه موضوع واحدنیست)استصحاب جاری می شود یاخیر؟مثلا دیروزتصرف درملک غیربدون اذنش قبیح بود امروز نمی دانم اذن داده یانه ؟استصحاب بقاء قبح عقلی می کنم .
ان قلت : این استصحاب مثبت است .
قلت : اگر بخواهیم بااین استصحاب ،حکم شرعی رااثبات کنیم بله مثبت است امامستصحب ماخود حکم عقل است وموضوعی است ذی اثر ودراستصحاب هم همینکه موضوع ذی اثرباشد کافی است اینجا هم اثر استصحاب این است که شارع می تواند ماراعقاب کند یعنی اکتفاکرده برهمین حکم عقل.
اشکال این است که :
1. نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که دراستصحاب ازطرفی می گوییم وحدت موضوع دراستصحاب شرط است وازطرفی می گوییم شک یکی ازارکان استصحاب است وممکن است کسی بگوید این دوچگونه جمع می شوند چون اگر قرار باشد موضوع درقضیه مشکوکه عیناهمان موضوع درقضیه متیقنه باشدکه دیگر شک کردن درموضوع معنا ندارد جواب این است که ملاک وحدت عرفی است نه عقلی درمانحن فیه عقل حکم نداردمگربااحرازموضوع وجایی که یکی ازقیود(که حتی ازحالات موضوع باشد) ازبین برود عقل حکم نداردوبلکه حکم به عدم دارد حال چگونه می گویید شارع برای عقاب اکتفامی کند به استصحاب خود حکم عقل.
به عبارت دیگر :شما می گویید قبلابیان بوده پس منجزاست الان هم همان رااستصحاب می کنیم وحال آنکه عقل الان شک دارد وعقل می گوید من الان حکم ندارم چطورشرع بگوید من اکتفامی کنم به حکم عقل درالان بله قبلا حکم عقل بود اماالان که حکم عقل نیست تاشارع بگوید همین راتعبد می کنم . یعنی الان یک موضوع جدید دیگراست مخصوصا که شایدملاکی راشارع دخیل درحکم بداند اماعقل نداند یابرعکس پس چگونه می توان زمانی که عقل حکم ندارد رابگوییم تعبدا عقل حکم دارددرواقع وقتی عقل حکم موضوع رااحراز کند حکم می دهد ووقتی احراز نکند حکم نمی دهد یعنی حکم به عدم می کند اماشمامی گویی تعبداشارع حکم عقل رامی پذیرد عقل می گوید حکم نیست امانقل می گوید حکم هست همچنین اگر جایی که عقل موضوع رااحراز نکند شاید واقعاشارع حکم عقل راتنفیذنکندخوب اگرشرع دراینگونه مواردبخواهد بگوید من حکم عقل راتنفیذ نمی کنم باید باچه زبانی بگوید شما می گویید حتماباید حکم عقل رااستصحاب کرد. بله شما یک راه دارید اونم اینکه درحالت سابقه که عقل حکم دارد،به ملازمه حکم شرع راثابت کنید والان حکم مستکشف ازعقل رااستصحاب کنید لذا ناچارید به ضمیمه نمودن قانون ملازمه که اگرقانون ملازمه راقبول نکنیدکلام شما اثبات نمی شود.
2. یک نکته این که شمابرای عقاب تمسک می کنید به استصحاب وحال آنکه نیازی به استصحاب نیست چون نفس احتمال قبح منجزتکلیف است لذانیازی به استصحاب نیست البته این درصورتی صحیح است که مابرائت عقلی راقبول نکنیم مثل آقای صدرواستاد احمدی شاهرودی(برائت شرعی هم که سند ندارد)