مباحثه، تالار علمی فقاهت
سؤال: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9)
+---- انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=12)
+---- موضوع: سؤال: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر (/showthread.php?tid=65)



دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - روشنائی - 24-دي-1391

باسمه تعالی
به نظر شما این دغدغه درست است؟
شمول اطلاق نسبت به فرد نادر اشکالی ندارد و فقط اختصاص اطلاق به آن محل اشکال است. دغدغه‌ای که در این مطلب وجود دارد این است که اطلاق برگرفته از مقدمات حکمت است که عبارتست از این‌که وقتی مولا در مقام بیان مطلبی است باید همه قیود آن را ذکر کند و اگر آن را نگوید اغراء به جهل و ایقاع در مفسده لازم می آید. حال اگر قیدی را ذکر نکرد، معلوم می‌شود که قیدیت در این مطلب ندارد؛ ولی این قیدی که مولا ذکر نکرد ممکن است قیدیت داشته باشد و عدم ذکر مولا به خاطر این بوده که قابل گفتن نیست یا مبتلا به نبوده است یا مردم آن عصر آن را نمی‌فهمیدند.


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - HAMZEH - 6-بهمن-1391

البته ازبرخی کلمات فقهامانند صاحب ریاض برمی آیدکه اطلاق حتی شامل فردنادرهم نمی شود


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - روشنائی - 7-بهمن-1391

بسح الله الرحمن الرحیم
با تشکر از جواب شما! به نظر می رسد این جواب غیر مرتبط است؛ چون سؤال درباره صحت این دغدغه است نه در مورد قائل به یک قول خاص در مسأله!!!


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - amirabas - 8-بهمن-1391

(6-بهمن-1391, 01:28)HAMZEH نوشته: البته ازبرخی کلمات فقهامانند صاحب ریاض برمی آیدکه اطلاق حتی شامل فردنادرهم نمی شود

برادر محترم ! ظاهرا مطلب شما از لحاظ نوشتاری دچار اشکال است (حتی شامل فرد نادر...)، لطفا آن را اصلاح کنید تا مقصود شما روشن شود.


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - علی اکبر - 13-اسفند-1391

اولا:عبارت صاحب ریاض در کتاب التجاره در بحث تکسب به آلات محرمه این است:
«الثاني: الآلات المحرّمة، كالعود و الطبل و الزمر، و هياكل العبادة المبتدعة، كالصنم و الصليب، و آلات القمار، كالنرد و الشطرنج و غيرها، بإجماعنا المستفيض النقل في كلام جماعة من أصحابنا «4»؛ و هو الحجة.مضافاً إلىٰ عمومي الرضوي و تاليه «5»، المانعين عن التكسّب بكل ما فيه وجه من وجوه الفساد.مع استلزام التكسّب بها المعاونة علىٰ الإثم المحرّمة كتاباً و سنّة و إجماعاً، إلّا أنّ مقتضىٰ ذلك اختصاص التحريم بصورتها، فلو فرض لها منفعة محلّلة و قصدت ببيعها و شرائها بحيث لا يعدّ في العادة سفاهة أمكن الجواز فيه، و فيما لو كان لمكسورها قيمة و بيعت ممن يوثق به للكسر؛ للأصل، و عدم دليل علىٰ المنع يشمل محلّ الفرض، لندوره، فلا يشمله العموم المتقدّم، كإطلاق الأكثر...رياض المسائل (ط - الحديثة)، ج‌8، ص: 140
ثانیا:ظاهرا آقای حمزه خواسته اند اصل دغدغه را تایید بکنند به این وسیله که فقهایی نیز قایلند که مطلق فرد نادر را شامل نمی شود ولذا دغدغه به جاست.بر این اساس نمی توان گفت کلام آقای حمزه ربطی به سوال 84086ندارد


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - اعلایی - 14-اسفند-1391

اگر بخواهیم دغدغه شما را در قالب فنی بیان کنیم باید بگوییم: ندرت یک فرد اگر چه قرینه نیست برای انصراف اما قابلیت این را دارد که «ما یصلح للقرینیة» باشد و موجب اجمال اطلاق نسبت به فرد نادر شود.
بنابراین بحث مذکور ریشه در بحث «ما یصلح للقرینیة» دارد که در اصول حق آن اداء نشده است و بحث بسیار مهم و پرنقشی در استظهار از روایات است.


RE: دغدغه ای در مورد شمول اطلاق نسبت به فرد نادر - علی اکبر - 19-اسفند-1391

چه دلیلی دارد که بگوییم ندرت یک فرد قرینه بر انصراف نیست در حالیکه به طور طبیعی ندرت یک فرد غالبا موجب می شود که لفظ کثرت استعمال در افراد دیگر پیدا بکند و به دنبال آن لفظ انصراف (ناشی از کترت استعمال)در باقی افراد داشته باشد.بنابر این به نظر می رسد عدم شمول مطلق نسبت به فرد نادر وجود چنین انصرافی است که با وجود آن اخذ به مطلق جایز نیست ولو اینکه مقدمات حکمت نیز تمام باشد همچنانکه مرحوم مظفر نیز به این مطلب(عدم جواز اخذ به مطلق با وجود انصراف ناشی از لفظ) تصریح کرده اند:
«التنبيه الثانى- الانصراف‏
اشتهر ان انصراف الذهن من اللفظ إلى بعض مصاديق معناه أو بعض أصنافه يمنع من التمسك بالإطلاق، و ان تمت مقدمات الحكمة، مثل انصراف المسح فى آيتى التيمم و الوضوء إلى المسح باليد و بباطنها خاصة.
و الحق ان يقال: ان انصراف الذهن ان كان ناشئا من ظهور اللفظ فى المقيد، بمعنى ان نفس اللفظ ينصرف منه المقيد لكثرة استعماله فيه و شيوع ارادته منه، فلا شك فى انه حينئذ لا مجال للتمسك بالإطلاق، لأن هذا الظهور يجعل اللفظ بمنزلة المقيد بالتقييد اللفظى، و معه لا ينعقد للكلام ظهور فى الإطلاق حتى يتمسك بأصالة الإطلاق التى هى مرجعها فى الحقيقة إلى أصالة الظهور. » اصول فقه، ج‏1، ص: 332