مباحثه، تالار علمی فقاهت
قوله: و لعلّه أولی من تخصیص. - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: مباحثات دروس سطح (فقه) (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=6)
+---- انجمن: مکاسب شیخ (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=8)
+---- موضوع: قوله: و لعلّه أولی من تخصیص. (/showthread.php?tid=784)



قوله: و لعلّه أولی من تخصیص. - سید حسین منافی - 2-آذر-1395

قوله: و لعلّه أولی من تخصیص. ج1 ص 169
أقول: تخصیص عموم رخصت وجهی ندارد؛ زیرا نسبت عموم رخصت با روایت لعن آن چهار گروه عموم وخصوص من وجه می باشد و ترجیحی برای روایت حرمت وجود ندارد، پس تساقط کرده وأصل برائت جاری می گردد و عملاً تحریم ممتفی می گردد.
پس اینکه ایشان حمل به کراهت را بهتر از تخصیص عموم رخصت می داند، نه به این جهت است که تخصیص وجه قوی دارد و وجه حمل بر کراهت قوی تر است، بلکه هر دو جمع ضعیف می باشند، ولی جمع دوم ضعیف تر است و اینکه ایشان فرموده شاید حمل به کراهت أولی باشد، به این معنا نیست که وجه مقابل شاید، أولویّت تخصیص عموم رخصت است، بلکه وجه مقابل، استقرار تعارض و حکم به تعارض می باشد.
توضیح مطلب، اینکه در مقام سه طایفه از روایات وجود دارد:
طایفه اوّل: وصل کردن موی زن حرام و موی حیوان جایز است.
طایفه دوم: وصل مو مطلقاً مکروه می باشد.
طایفه سوم: وصل مو برای تزیین برای زوج جایز است.
نسبت بین طایفه اوّل با دوم و طایفه دوم با سوم عموم و خصوص مطلق است و تعارضی وجود ندارد، ولی نسبت طایفه اوّل و سوم، عموم و خصوص من وجه است و محلّ اجتماع آن وصل موی زن برای تزیین برای زوج است که به مقتضای طایفه اوّل، حرام و به مقتضای طایفه سوم حلال می باشد، پس تعارض در آن مستقرّ می گردد و حکم به اباحه می گردد، ولی إنصاف، آن است که طایفه سوم از تقیید به موی زن اباء دارد فافهم. 
إن قلتَ: چرا ایشان در ادامه در بحث نامصه، جمع موضوعیِ حمل بر تدلیس را مطرح کرده، ولی در اینجا این جمع را مطرح نمی کند، با توجّه به اینکه حمل بر تدلیس، قوی تر از تخصیص عموم رخصت می باشد؟!!
قلتُ: از تعبیر ایشان در بحث نامصه مشخّص می شود که در غیر نامصه نیز که حمل بر کراهت کرده، صورت تدلیس را تخصیص زده و آن را حرام می داند. ایشان می فرماید: «و هذه أیضاً قرینۀ علی صرف إطلاق لعن النامصۀ.» تعبیر «أیضاً» به خوبی بر این مطلب دلالت دارد که قبل از این، بحث حرمت تدلیس مطرح شده است.