مباحثه، تالار علمی فقاهت
اقسام حقیقت و مجاز - نسخه قابل چاپ

+- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir)
+-- انجمن: بخش اصول (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=17)
+--- انجمن: مطالب علمی (اصولی) (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=28)
+--- موضوع: اقسام حقیقت و مجاز (/showthread.php?tid=792)



اقسام حقیقت و مجاز - سید حسین منافی - 2-آذر-1395

حقیقت و مجاز به چهار معنای مختلف به کار می رود:
اوّل: استعمال حقیقی و مجازی که مصنّف در اینجا به آن پرداخته است.
دوم: به لحاظ حذف یا عدم آن اگر چیزی حذف شده باشد، مجاز در حذف رخ داده و اگر حذفی صورت نگرفته مجازی رخ نداده است. مثل آیه شریفه: «واسأل القریۀ» بنابر اینکه کلمه «أهل» در تقدیر باشد که در این صورت، مجاز حذف رخ داده است.
سوم: حقیقت و مجاز به لحاظ إسناد. یعنی اگر اسناد إلی ما هو له باشد، حقیقت است، مثل «أنبت الله البقل» که گفته انسان موحّد باشد و اگر إسناد إلی غیر ما هو له باشد، مجاز در إسناد است، مثل «أنبت الرّبیع البقل» که انسان موحّد بگوید.
تفاوت این قسم با قسم بعدی در این است که در قسم بعدی ادّعاء می شود که خدا از مصادیق ربیع است، ولی در اینجا چنین إدّعائی صورت نمی گیرد، بلکه ادّعاء می شود که فاعل إنبات، ربیع است، نه خدا فتأمّل جیّداً.
چهارم: حقیقت و مجاز عقلی که منسوب به سکّاکی در مورد إستعارات است که برخی از اُصولیّین مثل مرحوم إمام آن را نسبت به مجازات مرسله توسعه داده اند.
طبق این نظریّه مجاز لفظی مورد إنکار قرار گرفته و همه مواردی که ادّعا شده که مجاز لفظی است، مجاز عقلی شمرده شده است.
مثلاً در مثال: «رأیتُ أسداً یرمی» بنابر نظر مشهور در کلمه «أسد» مجاز لفظی رخ داده، به این معنا که مستعملٌ فیه واژه «أسد» رجل شجاع است، ولی در مقابل، برخی آن را مجاز عقلی دانسته اند. یعنی لفظ «أسد» در معنای حیوان مفترس به کار رفته است، غایۀ الأمر إدّعاء شده که رجل شجاع از مصادیق حیوان مفترس است.
در اینجا برخی از بزرگان علم معانی و بیان و هم چنین برخی از بزرگان علم اصول به اشتباه افتاده اند و قائل شده اند که در مجاز عقلی، مجاز لفظی نیز رخ می دهد؛ زیرا موضوعٌ له لفظ «أسد» حیوان مفترس حقیقی است و شامل حیوان مفترس إدّعایی نمی گردد، در حالی که فرض، این است که در اینجا مستعملٌ فیه، حیوان مفترس إدّعایی است، پس این نوع استعمال، استعمال لفظ در غیر موضوعٌ له می باشد.
در جواب می گوییم: مستعملٌ فیه در اینجا حیوان مفترس است، نه حیوان مفترس ادّعائی و به عبارت دیگر، ادّعاء جزء مستعملٌ فیه نیست، بلکه ادّعاء علّت استعمال است فافهم.