ادامه قرائن تشریفاتی بودن اسناد شیخ به کتب - نسخه قابل چاپ +- مباحثه، تالار علمی فقاهت (http://mobahathah.ir) +-- انجمن: بخش فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=5) +--- انجمن: مباحثات دروس خارج فقه (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=9) +---- انجمن: فقه استاد شهیدی (http://mobahathah.ir/forumdisplay.php?fid=14) +---- موضوع: ادامه قرائن تشریفاتی بودن اسناد شیخ به کتب (/showthread.php?tid=919) |
ادامه قرائن تشریفاتی بودن اسناد شیخ به کتب - فقه جواهری - 25-مهر-1396 قرینه چهارم: مرحوم شیخ طوسی در فهرست ص 267 در ترجمه علی بن ابراهیم قمی میگوید «علي بن إبراهيم بن هاشم القمي. له كتب منها: كتاب التفسير كتاب الناسخ و المنسوخ كتاب المغازي كتاب الشرائع كتاب قرب الإسناد. و زاد ابن النديم: كتاب المناقب و كتاب إختيار القراءات و رواياته. أخبرنا بجميعها جماعة عن أبي محمد الحسن بن حمزة العلوي الطبري عن علي بن إبراهيم و أخبرنا محمد بن محمد بن النعمان عن محمد بن علي بن الحسين عن أبيه و محمد بن الحسن و حمزة بن محمد العلوي و محمد بن علي ماجيلويه عن علي بن إبراهيم إلا حديثا واحدا استثناه من كتاب الشرائع في تحريم لحم البعير و قال: لا أرويه» اول میگوید له کتب بعد میگوید و زاد ابن الندیم، ظاهرش این است که من اطلاع ندارم اما فهرست ابن ندیم این دو کتاب دیگر را هم ذکر کرده است، بعد میگوید اخبرنا بجمیعها جماعة عن أبي محمد الحسن بن حمزة العلوي الطبري این تعبیر و زاد ابن الندیم نشان میدهد که آن کتابهای که ابن الندیم اضافه کرد شیخ طوسی نسخه آنها را پیش این اساتید نخوانده بود و الا نیازی نبود بگوید و زاد ابن الندیم! شیخ مفید اگر این کتابها را تفصیلا و با نسخه صحیحه به شیخ طوسی بیان کرده و شیخ مفید هم از صدوق، صدوق هم از پدرش یا ابن الولید و او هم از علی بن ابراهیم، دیگه چه نیازی است که دست به دامن ابن الندیم بشویم؟ و یا راجع به عبدالله بن جعفر حمیری شیخ در فهرست ص 294 میگوید « عبد الله بن جعفر الحميري يكنى أبا العباس القمي ثقة. له كتب منها: كتاب الدلائل كتاب الطب كتاب الإمامة كتاب التوحيد و الإستطاعة و الأفاعيل و البداء كتاب قرب الإسناد كتاب المسائل و التوقيعات كتاب الغيبة و مسائله عن محمد بن عثمان العمري و غير ذلك من رواياته و مصنفاته و فهرست كتبه. و زاد ابن بطة كتاب الفترة و الحيرة كتاب فضل العرب. أخبرنا برواياته أبو عبد الله عن محمد بن علي بن الحسين عن أبيه و محمد بن الحسن عن عبد الله بن جعفر. و أخبرنا ابن أبي جيد عن ابن الوليد عن عبد الله بن جعفر» ابتدا کتب او را اسم میبرد، بعد میگوید و زاد ابن بطة کتاب الفطرة و الحیرة و کتاب فضل العرب، بعد در ادامهاش میگوید اخبرنا بروایاته الشیخ المفید عن الصدوق عن ابیه و ابن الولید عنه. این و زاد ابن بطه این وسط چه کار بود؟ این یعنی شیخ خبر ندارد که میگوید و زاد ابن بطة چون شیخ مفید نیامده وقتی اجازه نقل احادیث و کتب حمیری میداده بگوید اینها کتابهای حمیری است، نسخهاش هم دارم به تو میگویم، نسخه صحیحه است، برو از روی این نسخه استنساخ کن یا قرائت کن، بلکه میگفته اجزت لک ان تروی عنی جمیع کتب و روایات حمیری. همین کتبی که بین علماء متداول است. و یا در ترجمه عیسی بن مهران شیخ در فهرست ص 332 میگوید «عيسى بن مهران له كتاب الوفاة تصنيفه و يكنى أبا موسى. أخبرنا جماعة عن التلعكبري عن ابن همام عن أحمد بن محمد بن موسى النوفلي عن عيسى بن مهران. و ذكر ابن النديم من الكتب كتاب مقتل عثمان و كتاب الفرق بين الآل و الأمة كتاب المحدثين كتاب السنن المشتركة كتاب الوفاة و كتاب الكشف كتاب الفضائل كتاب الديباج. أخبرنا بكتبه أحمد بن عبدون عن أبي الحسن منصور بن علي القزاز بدار القز عن عيسى بن مهران المستعطف. و له كتاب المهدي.» اول میگوید له کتاب الوفاة، بعد میگوید و ذکر له ابن الندیم من الکتب، اخبرنا بکتبه أحمد بن عبدون ... خب جناب شیخ طوسی! اگر واقعا این طریق، طریق به تفاصیل این نسخ است، پس دیگه چه نیازی دارد بگویید و ذکر له ابن الندیم من الکتب؟ خوب این کتاب نزد شما هم هست و اگر فقط کتابی را که ثابت است نزد شما میخواهید او را بگویید که او یک کتاب بودفقط کتاب الوفاء نه کتب. قرینه پنجم: در ترجمه علی بن حسن بن فضال شیخ در فهرست ص 273 میگوید « علي بن الحسن بن فضال فطحي المذهب ثقة كوفي كثير العلم واسع الأخبار جيد التصانيف غير معاند و كان قريب الأمر إلى أصحابنا الإمامية القائلين بالاثني عشر. و كتبه في الفقه مستوفاة في الأخبار حسنة و قيل: إنها ثلاثون كتابا منها: كتاب الطب .... أخبرنا بكتبه قراءة عليه أكثرها و الباقي إجازة أحمد بن عبدون عن علي بن محمد بن الزبير سماعا و إجازة عن علي بن الحسن بن فضال» میگوید علی بن حسن بن فضال سی تا کتاب داشته، اخبرنا بجمیع کتبه قراءة علیه اکثرها و الباقی اجازة، اکثرش قرائت کرده شده پیش ابن فضال ولی برخیش هم اجازه بوده، قرائت نبوده. پس معلوم میشود اجازه هم میتواند باشد. اجازه یعنی همین که بگوید اجزت لک ان تروی عنی جمیع کتبی و روایاتی یا گاهی علامه حلی تعبیر میکند که اجزت له ان یروی عنی کلما صحت لی روایته. اینجا هم همین است. با اینکه گفته قیل انها ثلاثون کتابا بعد میگوید اخبرنا بجمیع کتبه قراءة علیه و الباقی اجازةً. همه قرینه باعث میشود که ما احراز نکنیم خلافا للسید الخوئی که این اخبرنا بجمیع کتبه و روایاته این بوده که نسخ این کتابهایی که شیخ طوسی از آنها نقل میکند از طریق اساتید به دستش رسیده باشد و این طریق صحیح به نسخ این کتب باشد. بله اگر علم پیدا کنیم که کتاب، کتاب شاذ نادری بود خب آن وقت مشکل میشود کار، اما احتمال میدهیم کتاب، کتاب معروفی بود و نسخهاش متداول بوده، خب اصالة الحس جاری میکنیم. این بیان ما فقط در مورد شیخ نیست در سندهای صاحب وسائل، علامه مجلسی، فیض کاشانی مطرح است. راجع به صاحب وسائل این ادعای آقای خوئی که خیلی قرینه بر خلاف دارد، خط صاحب وسائل اول کتاب نوادر احمد بن محمد بن عیسی اشعری هست که میگوید وجدت هذه النسخة و علیها خطوط العلماء فلابأس بالاعتماد علی هذه النسخة. خب اگر بناء است این نسخه یدا بید به او رسیده از طریق ثقات خب چرا این طور استدلال می کند و دلیل اصلی که طریق معتبر بر سند از ثقات است را رها می کند و به راههای اجتهادی مانند وجود خطوط علما و نکات شبیه این استناد می کند؟ اگر صرفا برای بیان موید اینها را آورده خب جا داشت اول دلیل اصلی را بگوبد بعد مویدات مطرح کند |