16-بهمن-1396, 10:12
مراتب انصراف كدامند؟ و كدام يك از آنها مانع از اطلاق است؟
از كلام مرحوم آخوند استفاده مىشود كه انصراف داراى مراتبی است: مرتبه اوّلانصراف به نحو تداعی و خطور اولی است
مرتبه دوم انصراف ، انصراف بدوى است.
انصراف بدوى به اين معناست كه وقتى انسان مطلق را از مولا مىشنود، بلافاصله ذهنش انصراف به مقيّد پيدا مىكند، امّا وقتى تأمّل كرد مىبيند اين انصراف وجهى نداشته است وجود چنين انصرافى همانند قسم قبلی نمىتواند مانع از اطلاق باشد.
مرتبه سوم اين است كه انصراف، مستند به قدر متيقّن در مقام تخاطب باشد. طبق مبناى مرحوم آخوند- كه قدر متيقن در مقام تخاطب را مانع از اطلاق مىدانست- انصرافى كه مستند به قدر متيقن در مقام تخاطب باشد، مانع از انعقاد اطلاق است.
مرتبه چهارم اين است كه مطلق، ظهور در معناى مقيّد داشته باشد، نه به اين معنا كه مطلق، در مقيّد استعمال شده باشد، يعنى لفظ مطلق، به واسطه كثرت استعمال در مقيّد- آنهم استعمال حقيقى، نه مجازى- ظهور در مقيّد پيدا مىكند. و از اين جهت، شبيه مجاز مشهور مىشود، در مجاز مشهور نيز ظهورى مستند به شهرت وجود دارد. البته نمىخواهيم بگوييم: «در ما نحن فيه، استعمال مجازى مطرح است» بلكه مىخواهيم بگوييم: «اگر استعمال مطلق به حدّى شهرت پيدا كرد، كه- با استناد به آن شهرت- ظهور در مقيّد پيدا كرد، چنين ظهورى مانع از تحقّق اطلاق است.
البته باید ببینیم مجاز مشهور چیست اگر استعمال در غیر ماوضع له باشد پس ملاک در تشبیه به مجاز مشهور کثرت انس ومیزان است اما اگر مجاز سکاکی است که تنظیر در تطبیق است که در مورد خودش استعمال شده و اراده غیر آن شده است.
. مرتبه پنجم عبارت از اشتراك است. مراد از اشتراك اين است كه براى لفظ مطلق، به علّت كثرت استعمال، حقيقتى ثانوى- در عرض حقيقت اوّلى- پيدا شود، به گونهاى كه حقيقت اوّلى هم مهجور واقع نشود. در اين صورت چنانچه متكلّم لفظ مطلق را ذكر كند و قرينهاى براى تعيين يكى از معانى آن مطرح نكند، كلام داراى اجمال شده و تمسّك به اطلاق، معنا نخواهد داشت. زيرا اوّلين شرط تمسّك به اطلاق اين بود كه مولا در مقام بيان باشد نه در مقام اهمال يا اجمال.
مرتبه ششم عبارت از نقل است. در نقل نيز- مانند اشتراك- معناى منقول اليه به عنوان حقيقت مطرح است . در اين صورت نيز جايى براى تمسّك به اطلاق وجود نخواهد داشت، زيرا فرض اين است كه معناى مطلق- به واسطه كثرت استعمال- از دايره حقيقت خارج شده و جاى خود را به معناى مقيّد داده است. اين مراتب پنجگانهاى بود كه از كلام مرحوم آخوند استفاده مىشود، هرچند ايشان حكم همه اين مراتب را مطرح نكردند.[1]
[1] ( 1)- كفاية الاصول، ج 1، ص 388 و 389