19-اسفند-1397, 02:48
بسم الله الرحمن الرحیم
این روایت جالب نیز در این موضوع بسیار خواندنی است:
عن الرضا علیه السلام: جاء المأمون اليه و معه كتاب طويل .. فقرأ ذلك الكتاب عليه، فاذا هو فتح لبعض قرى كابل .. فلما فرغ قال له الرضا «ع»:
و سرك فتح قرية من قرى الشرك؟ فقال له المأمون: أو ليس في ذلك سرور؟
فقال: اتق الله في أمة محمد «ص» و ما ولاك الله من هذا الامر و خصك به، فإنك قد ضيعت امور المسلمين، و فوضت في ذلك الى غيرك، يحكم فيهم بغير حكم الله عز و جل، و قعدت في هذه البلاد و تركت بيت الهجرة و مهبط
الوحي، و ان المهاجرين و الانصار يظلمون دونك، و لا يرقبون في مؤمن إلا و لا ذمة، و يأتي على المظلوم دهر يتعب فيه نفسه و يعجز عن نفقته، فلا يجد من يشكو اليه حاله .. أما علمت أن والي المسلمين مثل العمود في وسط الفسطاط، من أراده أخذه «1».
امام رضا «ع»- مأمون با نامه درازى نزد او آمد و آن را خواند، كه معلوم شد در باره فتح يكى از شهرهاى كابل است .. چون خواندن نامه پايان يافت، امام رضا «ع» به او گفت: آيا گشوده شدن روستايى از روستاهاى شرك تو را خرسند ساخته است؟ مأمون گفت: آيا اين مايه شادى نيست؟ امام گفت: در باره امت محمد و حكومتى كه برايشان دارى، از خدا بترس، چه تو كارهاى مسلمانان را تباه كردهاى، و كار را به دست كسانى سپردهاى كه به غير حكم خداى عز و جل داورى مىكنند، و خود در اين سرزمين ماندگار شده و خانه هجرت و محل فرود آمدن وحى را ترك كردهاى، و بر مهاجران و انصار با نبودن تو ستم مىرود، و سوگند و پيمان هيچ مؤمنى را نگاه نمىدارند، و روزگار بر مظلومان به سختى مىگذرد و آنان براى زندگى به هزينهاى دسترسى ندارند، و كسى را نمىيابند كه شكايت نزد او برند .. آيا نمىدانى كه والى مسلمانان همچون تيرك ميان چادر است كه هر كس بخواهد به آن دسترسى دارد؟
عیون اخبار الرضا علیه السلام 2/ 459، ترجمه از الحیاة
این روایت جالب نیز در این موضوع بسیار خواندنی است:
عن الرضا علیه السلام: جاء المأمون اليه و معه كتاب طويل .. فقرأ ذلك الكتاب عليه، فاذا هو فتح لبعض قرى كابل .. فلما فرغ قال له الرضا «ع»:
و سرك فتح قرية من قرى الشرك؟ فقال له المأمون: أو ليس في ذلك سرور؟
فقال: اتق الله في أمة محمد «ص» و ما ولاك الله من هذا الامر و خصك به، فإنك قد ضيعت امور المسلمين، و فوضت في ذلك الى غيرك، يحكم فيهم بغير حكم الله عز و جل، و قعدت في هذه البلاد و تركت بيت الهجرة و مهبط
الوحي، و ان المهاجرين و الانصار يظلمون دونك، و لا يرقبون في مؤمن إلا و لا ذمة، و يأتي على المظلوم دهر يتعب فيه نفسه و يعجز عن نفقته، فلا يجد من يشكو اليه حاله .. أما علمت أن والي المسلمين مثل العمود في وسط الفسطاط، من أراده أخذه «1».
امام رضا «ع»- مأمون با نامه درازى نزد او آمد و آن را خواند، كه معلوم شد در باره فتح يكى از شهرهاى كابل است .. چون خواندن نامه پايان يافت، امام رضا «ع» به او گفت: آيا گشوده شدن روستايى از روستاهاى شرك تو را خرسند ساخته است؟ مأمون گفت: آيا اين مايه شادى نيست؟ امام گفت: در باره امت محمد و حكومتى كه برايشان دارى، از خدا بترس، چه تو كارهاى مسلمانان را تباه كردهاى، و كار را به دست كسانى سپردهاى كه به غير حكم خداى عز و جل داورى مىكنند، و خود در اين سرزمين ماندگار شده و خانه هجرت و محل فرود آمدن وحى را ترك كردهاى، و بر مهاجران و انصار با نبودن تو ستم مىرود، و سوگند و پيمان هيچ مؤمنى را نگاه نمىدارند، و روزگار بر مظلومان به سختى مىگذرد و آنان براى زندگى به هزينهاى دسترسى ندارند، و كسى را نمىيابند كه شكايت نزد او برند .. آيا نمىدانى كه والى مسلمانان همچون تيرك ميان چادر است كه هر كس بخواهد به آن دسترسى دارد؟
عیون اخبار الرضا علیه السلام 2/ 459، ترجمه از الحیاة