12-مهر-1399, 16:05
مطلبی از آقای شبیری در بحث بیع در ارتباط با این بحث:
...امر فرضى صحت سلب دارد. اگر بنده فرض كنم كه رجل شجاع، اسد است، اين فرض منشأ اين نمىشود كه آن شخص اسد بشود. در عين حالى كه شما فرض كرديد اين شخص اسد است، مىتوانيد بگوييد كه اسد نيست و صحت سلب دارد. اما شما وقتى اعتبار مالكيت مىكنيد، اينجا ديگر صحت سلب وجود ندارد، نمىتوانيد بگوييد كه اين شخص مالك نيست. اگر قوام مسئله به فرض باشد، بايد صحت سلب وجود داشته باشد، در حالى كه در بحث مالكيت چنين چيزى وجود ندارد، بلكه اگر همه شرايط حاصل باشد، شخص مالك است و صحت حمل هم وجود دارد. نكته اين مطلب اين است كه وقتى شما رجل شجاع را اسد فرض مىكنيد، اسديت را مىتوانيد از او سلب بكنيد، ولى مفروض الاسدية را نمىتوانيد از او سلب بكنيد و اگر لغتى دال بر مفروض الاسدية داشتيم، آن لغت بر رجل شجاع على نحو الحقيقة حمل خواهد شد...(کتاب بیع، ج1، ص63)
...امر فرضى صحت سلب دارد. اگر بنده فرض كنم كه رجل شجاع، اسد است، اين فرض منشأ اين نمىشود كه آن شخص اسد بشود. در عين حالى كه شما فرض كرديد اين شخص اسد است، مىتوانيد بگوييد كه اسد نيست و صحت سلب دارد. اما شما وقتى اعتبار مالكيت مىكنيد، اينجا ديگر صحت سلب وجود ندارد، نمىتوانيد بگوييد كه اين شخص مالك نيست. اگر قوام مسئله به فرض باشد، بايد صحت سلب وجود داشته باشد، در حالى كه در بحث مالكيت چنين چيزى وجود ندارد، بلكه اگر همه شرايط حاصل باشد، شخص مالك است و صحت حمل هم وجود دارد. نكته اين مطلب اين است كه وقتى شما رجل شجاع را اسد فرض مىكنيد، اسديت را مىتوانيد از او سلب بكنيد، ولى مفروض الاسدية را نمىتوانيد از او سلب بكنيد و اگر لغتى دال بر مفروض الاسدية داشتيم، آن لغت بر رجل شجاع على نحو الحقيقة حمل خواهد شد...(کتاب بیع، ج1، ص63)