24-خرداد-1398, 19:07
(آخرین تغییر در ارسال: 24-خرداد-1398, 19:11 توسط محمود رفاهی فرد.)
اگر دلیل استصحاب، یک عموم یا اطلاقی داشت که با آن یک عموم یا اطلاق، شامل شبهات موضوعیه و حکمیه ی قبل فحص و بعد فحص می شد، فرمایش شما جا داشت که از این عموم یا اطلاق، تنها صورت شبهه حکمیه قبل فحص خارج شود و در مابقی به عام یا اطلاق تمسک شود(بحث حجیت عام مخصص فی الباقی) اما تحلیل آقای شبیری این است که دلیل استصحاب دو اطلاق دارد. یک اطلاق صرفا ناظر به موضوعیه و حکمیه است و یک اطلاق نسبت به فحص. در اطلاق اول، نمیتوان بین موضوعیه ی قبل فحص و بعد فحص تفکیک کرد. زیرا آن اطلاق ناظر به اصل موضوعیه و حکمیه است. فرض این است که بحث قبل فحص و بعد فحص، ناظر به احوال است نه افراد، پس موضوعیه ی قبل فحص و بعد فحص، دو فرد نیستند. ما تنها دو فرد داریم، موضوعیه و حکمیه. اگر بنا بر اخراج از اطلاق فردی باشد یکی از این دو فرد را میتوان اخراج کرد.
اگر بگویید خب اطلاق فردی را مقید نمی کنیم بلکه اطلاق احوالی را مقید می کنیم اما تنها نسبت به خصوص یکی از افراد یعنی شبهه حکیمه. پاسخ این است که چنین چیزی معقول نیست و این طور نیست که تک تک افراد مندرج تحت اطلاق افرادی، یک اطلاق احوالی داشته باشند تا بتوان بعضی از اطلاق احوالی ها را مقید کرد. کلام یک اطلاق افرادی دارد یک اطلاق احوالی. اگر اطلاق احوالی مقید شود، تبعا این تقید در مورد همه ی افراد جاری میشود. ممکن است بگویید که درست است که یک اطلاق احوالی داریم اما همین یک اطلاق احوالی را میتوان به نحوی مقید کرد که در نتیجه، تفصیل تنها به بعض افراد سرایت کند. مثل این که گفته شود با هر عالمی مواجه شدی در هر حالی بود سلام کن مگر حال درس دادن در مورد فقهاء.
ممکن است جواب داد که اطلاق احوالی تنها ناظر به احوال است و فرض این است که ما، دو حال داریم، قبل فحص و بعد فحص و با تقیید هم تنها یکی از این دو حال را میتوان اخراج کرد و قبل فحص در شبهه ی حکمیه، از حالات نیست تا اخراج شود. و هذا کما تری. شاید بتوان جواب داد که اصلِ تقیید، روشن است و امر دائر بین
این است که قید، کلی قبل فحص است یا قبل فحص در شبهه ی حکمیه است. یعنی بحث در سعه و ضیق قید است و اینجا نمیتوان به اصاله الاطلاق تمسک کرد و با بحث حجیت عام مخصص فی الباقی تفاوت دارد.
اما این بحثها، مبتنی بر در نظر گرفتن دو اطلاق بود و اصل این فرض، محل تامل است. اگر خطابی داشته باشیم که اکرام عالم واجب است و ما از خارج فهمیدیم اکرام عالم نحوی در شب ها واجب نیست، آیا نمیتوان به این خطاب برای اثبات وجوب اکرام عالم نحوی در روز استناد کرد؟ آیا این مثال با دلیل استصحاب یکسان است؟
اگر بگویید خب اطلاق فردی را مقید نمی کنیم بلکه اطلاق احوالی را مقید می کنیم اما تنها نسبت به خصوص یکی از افراد یعنی شبهه حکیمه. پاسخ این است که چنین چیزی معقول نیست و این طور نیست که تک تک افراد مندرج تحت اطلاق افرادی، یک اطلاق احوالی داشته باشند تا بتوان بعضی از اطلاق احوالی ها را مقید کرد. کلام یک اطلاق افرادی دارد یک اطلاق احوالی. اگر اطلاق احوالی مقید شود، تبعا این تقید در مورد همه ی افراد جاری میشود. ممکن است بگویید که درست است که یک اطلاق احوالی داریم اما همین یک اطلاق احوالی را میتوان به نحوی مقید کرد که در نتیجه، تفصیل تنها به بعض افراد سرایت کند. مثل این که گفته شود با هر عالمی مواجه شدی در هر حالی بود سلام کن مگر حال درس دادن در مورد فقهاء.
ممکن است جواب داد که اطلاق احوالی تنها ناظر به احوال است و فرض این است که ما، دو حال داریم، قبل فحص و بعد فحص و با تقیید هم تنها یکی از این دو حال را میتوان اخراج کرد و قبل فحص در شبهه ی حکمیه، از حالات نیست تا اخراج شود. و هذا کما تری. شاید بتوان جواب داد که اصلِ تقیید، روشن است و امر دائر بین
این است که قید، کلی قبل فحص است یا قبل فحص در شبهه ی حکمیه است. یعنی بحث در سعه و ضیق قید است و اینجا نمیتوان به اصاله الاطلاق تمسک کرد و با بحث حجیت عام مخصص فی الباقی تفاوت دارد.
اما این بحثها، مبتنی بر در نظر گرفتن دو اطلاق بود و اصل این فرض، محل تامل است. اگر خطابی داشته باشیم که اکرام عالم واجب است و ما از خارج فهمیدیم اکرام عالم نحوی در شب ها واجب نیست، آیا نمیتوان به این خطاب برای اثبات وجوب اکرام عالم نحوی در روز استناد کرد؟ آیا این مثال با دلیل استصحاب یکسان است؟