[b][b]اشکلاتی که در کلام استاد دام ظله به نظر میرسد[/b][/b]
1. اینکه رواة قصد افهام نفر بعدی را داشته اند، منوط به این است که خود کاملا مراد و مقصود را (و لو به تصور خود) فهمیده باشند و حال آنکه این حالت کلیت ندارد.
2. اینکه استاد دام ظله مشکل اختفاء قرائن را با تعبد (صحیحه حمیری) حل فرمود با مشکل مواجه است:
الف: خود این صحیحه به احتمال عقلایی دچار همین مشکل هست زیرا دو تعبیر ( از امام هادی و امام عسکری علیهما السلام) که عینا مثل هم باشند متعارف نیست و کثرت نقل به مضمون ها خصوصا در اینگونه موارد، این احتمال را که عبارت صحیح «العمری و ابنه ثقتای» باشد را تقویت میکند و این اشکال که چون گوینده امام است پس عینیت بعید نیست، مؤید کلام بنده است و نه مضر به آن زیرا کلام امام هادی ع این است: العمری ثقتی... ،
فرق این دو تعبیر بدون دقت زیاد معلوم نمیشود فلذا تغییر «ثقتای» به «ثقتان» مخل به وثاقت نیست.
ب: صرف نظر از اشکال سابق، این صحیحه چگونه دال بر نفی احتمال اختفاء قرائنی که عدم نقلش مخل به وثاقت نیست میباشد، خصوصا نسبت به دیگر ثقات (غیر از عثمان بن سعید)؟؟؟!!!!!
1. اینکه رواة قصد افهام نفر بعدی را داشته اند، منوط به این است که خود کاملا مراد و مقصود را (و لو به تصور خود) فهمیده باشند و حال آنکه این حالت کلیت ندارد.
2. اینکه استاد دام ظله مشکل اختفاء قرائن را با تعبد (صحیحه حمیری) حل فرمود با مشکل مواجه است:
الف: خود این صحیحه به احتمال عقلایی دچار همین مشکل هست زیرا دو تعبیر ( از امام هادی و امام عسکری علیهما السلام) که عینا مثل هم باشند متعارف نیست و کثرت نقل به مضمون ها خصوصا در اینگونه موارد، این احتمال را که عبارت صحیح «العمری و ابنه ثقتای» باشد را تقویت میکند و این اشکال که چون گوینده امام است پس عینیت بعید نیست، مؤید کلام بنده است و نه مضر به آن زیرا کلام امام هادی ع این است: العمری ثقتی... ،
فرق این دو تعبیر بدون دقت زیاد معلوم نمیشود فلذا تغییر «ثقتای» به «ثقتان» مخل به وثاقت نیست.
ب: صرف نظر از اشکال سابق، این صحیحه چگونه دال بر نفی احتمال اختفاء قرائنی که عدم نقلش مخل به وثاقت نیست میباشد، خصوصا نسبت به دیگر ثقات (غیر از عثمان بن سعید)؟؟؟!!!!!