امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مساله جدید: تنها دلیل تام بر حجیت خبر ثقه به نظر استاد شهیدی(دامت برکاته)
#1
استاد در تمامی ادله حجیت خبر واحد خدشه می کنند فقط یک روایت که در کافی شریف آمده را می پذیرند می فرمایند:به دلیل جلالت روات آن احتمال کذب منتفی است و نیز به دلیل جلالت روات و مضمون روایت احتمال خطا هم منتفی است در نتیجه ما به صدور این روایت اطمینان می کنیم دلالتش هم تمام است در ادامه سند و متن روایت می آید

محمد بن عبد اللّه الحميري و محمد بن يحيى العطّار جميعا‌عن عبد اللّه بن جعفر الحميري قال: اجتمعت أنا و الشيخ أبو عمرو (عثمان العَمري) عند أحمد بن إسحاق فغمزني أحمد بن إسحاق أن أسأله عن الخلف، فقلت: يا أبا عمرو إنّي اريد أن أسألك عن شي‌ء و ما أنا بشاكٍّ فيما اريد أن أسألك عنه، فإنّ اعتقادي و ديني أنّ الارض لا تخلو من حجّة إلّا إذا كان قبل يوم القيامة بأربعين يوماً، فإذا كان ذلك رُفعت الحجّة و اغلق باب التوبة، فلم يك ينفع نفساً إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيراً، فأولئك أشرار مَن خلق اللّٰه عزّ و جل، و لكن أحببتُ أن أزداد يقيناً، و أنّ إبراهيم سأل ربه أن يريه كيف يحيي الموتى، قال: أ وَ لم تؤمن؟قال بلى و لكن ليطمئنّ قلبي، و قد أخبرني أبو علي (أحمد بن اسحاق) عن أبي الحسن (الإمام الهادي عليه السلام) قال: سألته و قلتُ من أُعامل؟! أو عمّن آخذ؟و قول مَن أقبل؟ فقال له: «العَمري ثقتي، فما أدّى اليك عنّي فعنّي يؤدّي، و ما قال لك عنّي فعنّي يقول، فاسمع له و أطع، فإنّه الثقة المأمون».و أخبرني أبو علي (أحمد بن إسحاق) أنّه سأل أبا محمّد (الإمام الحسن العسكري عليه السلام) عن مثل ذلك، فقال له: «العَمري و ابنه ثقتان، فما أدّيا اليك عنّي فعنّي يؤدّيان، و ما قالا لك عنّي فعنّي يقولان، فاسمع لهما و أطعهما فإنّهما الثقتان المأمونان»، فهذا قول إمامين قد مضيا فيك، قال: فخرّ أبو عمرو ساجداً و بكى ثمّ قال: سل حاجتك. فقلت له: أنت رأيت الخلف من بعد أبي محمد (الامام الحسن العسكري عليه السلام)؟ فقال: أي و اللّٰه و رقبته مثل ذا (و أومأ بيده). فقلت له: فبقيت واحدة، قال لي: هات. قلت: فالاسم، قال:محرّم عليكم أن تسألوا عن ذلك، و لا أقول هذا من عندي، فليس لي أن أحلّل و لا أُحرّم، و لكنّه عنه عليه السلام؛ فإنّ الأمر عند السلطان، أنّ أبا محمّد مضى و لم يخلِّف ولداً، و قُسّم ميراثه، و أخذه مَن لا حقّ له فيه، و هو ذا عيالُه يجولون ليس لأحد يجسر أن يتعرّف اليهم أو ينيلهم شيئاً، و إذا وقع الاسم وقع الطلب، فاتقوا اللّٰه و أمسكوا عن ذلك. ‌الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌1، ص: 330‌
پاسخ
 سپاس شده توسط ابوعلی ، سید حسینی
#2
البته استدلال استاد برای انتفای اشتباه این است که احتمال اشتباه مکرر احمدبن اسحاق عقلایی نیست ولی به نظر می رسد گرچه ادعای ایشان مبنی بر قطعی الصدوربودن این حدیث وانتفای اشتباه درست است ولی ادعای تمامیت دلالت آن تمام نیست چون:
اولا احتمالی که آیت الله سیستانی داده اند عقلایی است که شاید این روایت دال بر جعل منصب برای عمری باشد بخصوص که عمری وپسرش هردودردوران غیبت صغری نیابت داشتند
ثانیااحتمال دارد این لام درالثقة عهد به معنای ثقتی باشد وبیان استاد درمورد بی معنی بودن لام قابل قبول نیست .آیا واقعا می شودپذیرفت که همه جاهایی که لام معنی عهد یا تعریف یاجنس می دهد به قرینه مقام است؟؟؟
ثالثااحتمال تصحیف ثقتای به ثقتان عقلایی است چرا که تصحیف نون به یاء وبالعکس رایج است
پاسخ
 سپاس شده توسط وکیلی ، ابوعلی
#3
به نظر اشکال فرمایش حمزه بیان خوبی در رد کلام استاد است و این نکته که ثقه عند الامام با ثقه نزد ما بسیار متفاوت است حرف صحیحی ست و نمی شود از آن الغای خصوصیت کرد.
پاسخ
#4
چون تطبیق کبری بر صغری کرده ظهور قوی بر امضای سیره عقلا دارد و اصلا نمیتوان از ان تعبد خاص با اطلاق بدست اورد اگر در سیره مفاد انرا خبر اطمینانی دانستیم بیشتر از ان نمیتوان از این روایت بدست اورد واگر مطلق خبر که باز این روایت چیز اضافه ای ندارد مگر اینکه در اتصال وامضای سیره گیر داشته باشیم که بسیار بسیار بعید است.
پاسخ
 سپاس شده توسط حاجی
#5
(26-دي-1391, 11:00)عابدی اردکانی نوشته: به نظر اشکال فرمایش حمزه بیان خوبی در رد کلام استاد است و این نکته که ثقه عند الامام با ثقه نزد ما بسیار متفاوت است حرف صحیحی ست و نمی شود از آن الغای خصوصیت کرد.

اطلاق وثاقت بر این دو نایب حضرت ولی عصر(عج) اصطلاح خاص شرعی نیست که احتمال بدهیم حقیقت شرعی باشد. اما باز هم نمی‌توان مطمئن بود که وثاقت ظاهری برای حجیت اخبار راوی کافی است.
این دو ثقه واقعی اند و شاید حجیت اخبار برای ثقات واقعی باشد و نه کسانی که بر اساس قرائن ظنی به وثاقت انها دست یافته‌ایم.
اما اینکه این روایت را به معنای تایید سیره عقلا بدانیم ، خلاف مبنای استاد شهیدی است. زیرا ایشان منکر انعقاد چنین سیره ای نزد عقلایند.
پاسخ
#6
(19-بهمن-1391, 21:55)seyedfarid نوشته: اطلاق وثاقت بر این دو نایب حضرت ولی عصر(عج) اصطلاح خاص شرعی نیست که احتمال بدهیم حقیقت شرعی باشد. اما باز هم نمی‌توان مطمئن بود که وثاقت ظاهری برای حجیت اخبار راوی کافی است. این دو ثقه واقعی اند و شاید حجیت اخبار برای ثقات واقعی باشد و نه کسانی که بر اساس قرائن ظنی به وثاقت انها دست یافته‌ایم.
این اشکالی است که در همه جا می آید، خداوند خمر واقعی را حرام کرده همانگونه که قول ثقه واقعی را حجت کرده است. در این گونه موارد امارات جایگزین قطع می شوند.اگر بینه اقامه شد که این خمر است آثار خمر واقعی بر این بار می شود همان طور هم اگر بینه اقامه شد این شخص ثقه است آثار بار می شود.یعنی مؤدای بینه تنزیل شده منزله واقع
پاسخ
 سپاس شده توسط حاجی
#7
در مورد سیره عقلاء باید گفت که رفتار عقلاء همواره دائر مدار اطمینان است، لذا خبر ثقه را از آن جهت که موجب اطمینان است ترتیب اثر میدهند و شما در صورت تحقیق میدانی می بینید که برای عقلاء از حرف ثقه اطمینان حاصل میشود حتی در امور مهمه، بله اگر کلام ثقه توأم با احتمال خاص بر خلاف باشد برای عقلاء اطمینان حاصل نشده و به آن عمل نمیکنند اما از نظر عقلایی خبر ثقه لو خلّی و نفسه مفید اطمینان است.
یک شاهد از خود همین روایت هم میتوان برای این مساله آورد و آن اینکه عبد الله بن جعفر حمیری در اینجا میگوید برای حصول اطمینان قلب و ازدیاد یقین از عمروی در مورد وجود حضرت حجت سوال میکند!! حال اگر خبر ثقه مفید اطمینان نباشد وتنها یک حجت شرعی باشد و کلام امام ع نیز تنها در مقام اعطاء حجت باشد آیا چنین معامله ای با آن صحیح است؟!!
اگر گفته شود در اینجا چون وثاقت فرد را امام ع تایید کرده است میتوان برای حصول اطمینان قلب از آن استفاده نمود.
در جواب باید گفت: بین احراز وثاقت فرد از طریق تایید امام ع و احراز شخصی خودمان فرقی نیست الا اینکه در صورت اول ثبوت وثاقت قطعی تر است و مساله اینجاست که شما میگوید وثاقت موجب حصول اطمینان نیست بنابراین نباید فرقی بین وثاقت قطعی و قطعی تر باشد.
بله بر این اساس که خبر ثقه مفید اطمینان است هر چه وثاقت فرد قطعی تر باشد اطمینان حاصل از آن قوی تر خواهد بود.
پاسخ
 سپاس شده توسط sj.jamali ، vahidabed
#8
دقت شود: یک بحث در طریق اثبات وثاقت رواة (کاشف) است که گاه ظنی، گاه اطمینانی و گاه یقینی است و بحث دیگر درجه و رتبه وثاقت راوی (مکشوف) است. تعبیر بلند امام علیه السلام در این روایت دال بر اعلا مراتب وثاقت عثمان بن سعید و پسرش است و قطعا این موجب اطمینان به صحت اخبار ایشان خواهد بود.
نکته دیگر اینکه حجیت خبر چنین شخصی ملازم با حجیت خبر مطلق الثقه نیست. استاد از این روایت کبرای حجیت خبر مطلق الثقه را استفاده میکنند که به نظر صحیح نمی آید.
پاسخ
 سپاس شده توسط seyedfarid ، فقیه
#9
(25-بهمن-1391, 21:54)جعفری نوشته: تعبیر بلند امام علیه السلام در این روایت دال بر اعلا مراتب وثاقت عثمان بن سعید و پسرش است و قطعا این موجب اطمینان به صحت اخبار ایشان خواهد بود.
نکته دیگر اینکه حجیت خبر چنین شخصی ملازم با حجیت خبر مطلق الثقه نیست.
دوست عزیزم آقای جعفری:
اولاً: اگر بگویید که کلام امام ع در مقام بیان اعلی درجات وثاقت برای عثمان بن سعید و پسرش است، پس در واقع پذیرفته اید که کلام امام ع در مقام اعطاء یک حجت شرعی برای قبول خبر ثقات نیست، چنانچه بنده در کلامم عرض کرده ام: «حال اگر خبر ثقه مفید اطمینان نباشد وتنها یک حجت شرعی باشد و کلام امام ع نیز تنها در مقام اعطاء حجت باشد آیا چنین معامله ای با آن صحیح است».
بنابراین آنچه را که شما به عنوان نکته ای دیگر بیان کرده اید بنده با اشکال خود خواسته ام بیان کنم. یعنی یا کلام امام ع در مقام بیان یک نوع وثاقت خاص برای عثمان بن سعید است که از آن نمی توان حجیت خبر مطلق ثقه را استفاده کرد و یا اینکه در مقام بیان اصل وثاقت است که دال بر این است که خبر ثقه از نظر عقلایی مفید اطمینان است.
ثانیاً: از کجای تعبیر امام ع استفاده اعلی درجه وثاقت میشود، امام ع صرفاً فرموده اند: «ما أدّی عنّی فعنّی یودّی» و «فإنه الثقة المأمون» و اینها چیزی جز بیان اصل وثاقت نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط vahidabed
#10
آقای اعلایی اشکال کرده اند به آقای جعفری که شما از کجای روایت استفاده می کنید که مراد از وثاقت،اعلی مرتبه آن است؟
شاید بتوان جواب داد که ورود ال بر سر ثقه از یک طرف و آمدن وصف مامون به دنبال آن که آنهم با ال است نوعی دلالت بر حصر وثاقت و مامون بودن در این دو بزرگوار را می رساند و از آنجایی که حصر حقیقی بعید به نظر می رسد بنابراین مراد از این دو وصف این است که این دو بزرگوار در مرتبه اعلی وثاقت هستند بگونه ای که می توان ادعا کرد جز این ها کس دیگری ثقه و مامون نیست و این یک تعبیر رایج است در عربی.همچنانکه در قران کریم در مورد عباراتی مانند هو العلیم یا هو العزیز الحکیم وغیره گفته اند که به خاطر ال دلالت بر حصر این صفات در خداوند متعال می کند.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نقد تمسک به انسداد صغیر در اثبات حجیت قول لغوی Payam_Khajei 3 129 12-اسفند-1402, 14:11
آخرین ارسال: مسعود عطار منش
  لزوم انسداد در صورت عدم حجیت خبر ثقه Payam_Khajei 0 60 7-اسفند-1402, 01:01
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  تمسک به عموم تعلیل آیه نبأ برای اثبات حجیت شهرت فتوائیه Payam_Khajei 0 48 5-اسفند-1402, 23:01
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  تمسک به فحوای حجیت خبر ثقه در اثبات حجیت شهرت فتوایی(تهافت در کلام بحوث) Payam_Khajei 0 52 5-اسفند-1402, 23:00
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  حجیت اطلاق معقد اجماع Payam_Khajei 0 41 4-اسفند-1402, 12:44
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  برخی از مواردی که در فقه دلیل معتبری غیر اجماع[کاشف از ارتکاز متشرعه] ندارند Payam_Khajei 0 29 4-اسفند-1402, 12:42
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  چگونگی حجیت اجماع مرکب Payam_Khajei 0 23 4-اسفند-1402, 11:54
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  تفصیل در حجیت اجماع مدرکی Payam_Khajei 0 15 4-اسفند-1402, 11:50
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  تفصیل آقای بروجردی در حجیت اجماع حدسی Payam_Khajei 0 24 4-اسفند-1402, 11:44
آخرین ارسال: Payam_Khajei
  استدلال عامه به آیه من یشاقق الرسول برای اثبات حجیت اجماع Payam_Khajei 1 66 29-بهمن-1402, 07:36
آخرین ارسال: مسعود عطار منش

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان