20-فروردين-1397, 08:09
یکی از نکاتی که در روایات با آن روبرو می شویم تعلیل هایی است که در روایات ذکر می شود. که برخی از این تعلیل ها حکمت حکم و برخی علت حکم می باشند.
ثمره ای هم که در تفاوت علت و حکمت حکم ذکر می شود این است که اگر علت حکم است، با بقاء آن حکم باقی و با انتفاء آن حکم نیز منتفی می شود و اگر حکمت حکم باشد، بقاء حکم به آن گره نخورده است یعنی ممکن است حکمت همچنان باقی باشد ولی حکم منتفی شود یا اینکه حکمت منتفی شود ولی با این وجود حکم باقی باشد.
بحث مهم این است که علت یاحکمت حکم بودن از کجا استفاده می شود؟ اگر هیچ ملاکی ندارد و صرف استظهار شخص کفایت کند، که به نظر روش درستی نیست.
به عنوان نمونه در روایت وارد شده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ بَعْدَ مَا يَتَوَضَّأُ قَالَ هُوَ حِينَ يَتَوَضَّأُ أَذْكَرُ مِنْهُ حِينَ يَشُكُّ.
چگونه باید علت و حکمت بودن را مشخص کرد؟
ثمره ای هم که در تفاوت علت و حکمت حکم ذکر می شود این است که اگر علت حکم است، با بقاء آن حکم باقی و با انتفاء آن حکم نیز منتفی می شود و اگر حکمت حکم باشد، بقاء حکم به آن گره نخورده است یعنی ممکن است حکمت همچنان باقی باشد ولی حکم منتفی شود یا اینکه حکمت منتفی شود ولی با این وجود حکم باقی باشد.
بحث مهم این است که علت یاحکمت حکم بودن از کجا استفاده می شود؟ اگر هیچ ملاکی ندارد و صرف استظهار شخص کفایت کند، که به نظر روش درستی نیست.
به عنوان نمونه در روایت وارد شده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ بَعْدَ مَا يَتَوَضَّأُ قَالَ هُوَ حِينَ يَتَوَضَّأُ أَذْكَرُ مِنْهُ حِينَ يَشُكُّ.
چگونه باید علت و حکمت بودن را مشخص کرد؟
اللهم عجل لولیک الفرج