امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکم ظاهری عقل
#1
در بحث اصاله الحظر و الاباحه یکی از سوالاتی که مطرح است این است که برخی باحثین فرمودند محل بحث جایی است که عقل استقلال به مصلحت یا مفسده ندارد.سوالی که طبق این تقریب مطرح می شود این است که این نوعی تناقض است زیرا وقتی گفته می شود عقل مستقل به حسن یا قبح نیست یعنی حکم ندارد در چنین فضایی چگونه حکم به حظر یا اباحه بکند؟
در پاسخ برخی فرمودند که مراد از حکم عقل به حظر یا اباحه حکم ظاهری عقل است ومراد از عدم استقلال به حسن یا قبح حکم واقعی است.مرحوم شیخ حکم ظاهری عقل را درست نمی دانند چرا که محال است عقل از حکمی که دارد غافل شود و در آن شک کند بنابراین عقل در حکم خود شک نمی کند تا نسبت به آن حکم ظاهری جعل کند.[1].
استاد در نقد مرحوم شیخ فرمودند:اگر مراد از حکم عقل حکم شخصی است ممکن است این حرف درست باشد اما اگر مراد از حکم عقل به مصلحت یا مفسده نوع عقلا باشد شک قابل تصویر است یعنی فردی شک کند که فلان فعل از نظر نوع عقلا آیا دارای مفسده هست یا خیر؟در چنین فضایی عقل او حکم به حظر یا اباحه کند. موضوع حسن و قبح مدح و ذم نوع عقلا است نه شخص مکلف.


[1] و السرّ في جميع ذلك هو ما عرفت في المقدّمة الممهّدة: من أنّ مناط الانقسام إلى الحكمين هو إمكان جعل الأحكام الشأنيّة و عدم وصولها إلى المكلّف، فيمكن أن يقال: إنّ للشي‏ء مع قطع النظر عن الجهل حكما و من حيث هو مجهول حكما آخر. بخلاف الأحكام العقليّة، فإنّ الشأنيّة فيها غير معقول، لامتناع ذهول النفس عنها، كما لا يخفى مطارح الأنظار ( طبع جديد )، ج‏2، ص: 410
پاسخ
#2
(10-آبان-1399, 00:30)عرفان عزیزی نوشته: در بحث اصاله الحظر و الاباحه یکی از سوالاتی که مطرح است این است که برخی باحثین فرمودند محل بحث جایی است که عقل استقلال به مصلحت یا مفسده ندارد.سوالی که طبق این تقریب مطرح می شود این است که این نوعی تناقض است زیرا وقتی گفته می شود عقل مستقل به حسن یا قبح نیست یعنی حکم ندارد در چنین فضایی چگونه حکم به حظر یا اباحه بکند؟
در پاسخ برخی فرمودند که مراد از حکم عقل به حظر یا اباحه حکم ظاهری عقل است ومراد از عدم استقلال به حسن یا قبح حکم واقعی است.مرحوم شیخ حکم ظاهری عقل را درست نمی دانند چرا که محال است عقل از حکمی که دارد غافل شود و در آن شک کند بنابراین عقل در حکم خود شک نمی کند تا نسبت به آن حکم ظاهری جعل کند.[1].
استاد در نقد مرحوم شیخ فرمودند:اگر مراد از حکم عقل حکم شخصی است ممکن است این حرف درست باشد اما اگر مراد از حکم عقل به مصلحت یا مفسده نوع عقلا باشد شک قابل تصویر است یعنی فردی شک کند که فلان فعل از نظر نوع عقلا آیا دارای مفسده هست یا خیر؟در چنین فضایی عقل او حکم به حظر یا اباحه کند. موضوع حسن و قبح مدح و ذم نوع عقلا است نه شخص مکلف.


[1] و السرّ في جميع ذلك هو ما عرفت في المقدّمة الممهّدة: من أنّ مناط الانقسام إلى الحكمين هو إمكان جعل الأحكام الشأنيّة و عدم وصولها إلى المكلّف، فيمكن أن يقال: إنّ للشي‏ء مع قطع النظر عن الجهل حكما و من حيث هو مجهول حكما آخر. بخلاف الأحكام العقليّة، فإنّ الشأنيّة فيها غير معقول، لامتناع ذهول النفس عنها، كما لا يخفى مطارح الأنظار ( طبع جديد )، ج‏2، ص: 410
به نظر استاد خلط بین حکم عقل و عقلا کرده اند آنکه شک نمی کند و حکم ظاهری ندارد حکم عقل است وآن که شک داردو حکم ظاهری دارد حکم عقلاست به نظرم تفکیک صحیحی از جانب استاد صورت نگرفته هرچند خود شیخ انصاری تفکیک کرده است.
پاسخ
#3
می توان تصور کرد که عقل در حکم خود شک کند بلحاظ شک در موضوعش یعنی چون نمی‌داند موضوع حکمش اینجا هست یا نه نمی‌داند حکمش هست یا نه و حکم ظاهری جعل میکند . در مانحن فیه هم چون نمی‌داند مصالح و مفاسد واقعیه (که موضوع حکم عقل به حسن و قبح است)کدامش بر دیگری می‌چربد نمی‌داند موضوع حکم عقل به حسن یا قبح موجود است یا نه لذا حکم ظاهری میکند .
پاسخ
#4
(11-آبان-1399, 22:13)مهدی خسروبیگی نوشته:
(10-آبان-1399, 00:30)عرفان عزیزی نوشته: در بحث اصاله الحظر و الاباحه یکی از سوالاتی که مطرح است این است که برخی باحثین فرمودند محل بحث جایی است که عقل استقلال به مصلحت یا مفسده ندارد.سوالی که طبق این تقریب مطرح می شود این است که این نوعی تناقض است زیرا وقتی گفته می شود عقل مستقل به حسن یا قبح نیست یعنی حکم ندارد در چنین فضایی چگونه حکم به حظر یا اباحه بکند؟
در پاسخ برخی فرمودند که مراد از حکم عقل به حظر یا اباحه حکم ظاهری عقل است ومراد از عدم استقلال به حسن یا قبح حکم واقعی است.مرحوم شیخ حکم ظاهری عقل را درست نمی دانند چرا که محال است عقل از حکمی که دارد غافل شود و در آن شک کند بنابراین عقل در حکم خود شک نمی کند تا نسبت به آن حکم ظاهری جعل کند.[1].
استاد در نقد مرحوم شیخ فرمودند:اگر مراد از حکم عقل حکم شخصی است ممکن است این حرف درست باشد اما اگر مراد از حکم عقل به مصلحت یا مفسده نوع عقلا باشد شک قابل تصویر است یعنی فردی شک کند که فلان فعل از نظر نوع عقلا آیا دارای مفسده هست یا خیر؟در چنین فضایی عقل او حکم به حظر یا اباحه کند. موضوع حسن و قبح مدح و ذم نوع عقلا است نه شخص مکلف.


[1] و السرّ في جميع ذلك هو ما عرفت في المقدّمة الممهّدة: من أنّ مناط الانقسام إلى الحكمين هو إمكان جعل الأحكام الشأنيّة و عدم وصولها إلى المكلّف، فيمكن أن يقال: إنّ للشي‏ء مع قطع النظر عن الجهل حكما و من حيث هو مجهول حكما آخر. بخلاف الأحكام العقليّة، فإنّ الشأنيّة فيها غير معقول، لامتناع ذهول النفس عنها، كما لا يخفى مطارح الأنظار ( طبع جديد )، ج‏2، ص: 410
به نظر استاد خلط بین حکم عقل و عقلا کرده اند آنکه شک نمی کند و حکم ظاهری ندارد حکم عقل است وآن که شک داردو حکم ظاهری دارد حکم عقلاست به نظرم تفکیک صحیحی از جانب استاد صورت نگرفته هرچند خود شیخ انصاری تفکیک کرد
سه معنا در حسن و قبح مطرح شده است که معنای محل نزاع مدح و ذم عقلاست لذا محل کلام در بناء عقلا هست یعنی آیا عقلا فاعل فلان فعل را مستحق مدح می دانند یا خیر طبعا این بناء نوعی می باشد نه شخصی
پاسخ
#5
(12-آبان-1399, 07:21)مسعود عطار منش نوشته: می توان تصور کرد که عقل در حکم خود شک کند بلحاظ شک در موضوعش یعنی چون نمی‌داند موضوع حکمش اینجا هست یا نه نمی‌داند حکمش هست یا نه و حکم ظاهری جعل میکند . در مانحن فیه هم چون نمی‌داند مصالح و مفاسد واقعیه (که موضوع حکم عقل به حسن و قبح است)کدامش بر دیگری می‌چربد نمی‌داند موضوع حکم عقل به حسن یا قبح موجود است یا نه لذا حکم ظاهری میکند .

سلام اولا در صورت شک در موضوع، عقل قاطع به عدم حکم سابق خود است نه شاک، ثانیا اگر حاکم خود عقل است چگونه است که حاکم در موضوع حکم خود شک میکند؟ موضوع از نظر عقل باید کاملا روشن باشد چون حاکم خود اوست فلذا شک در وجود موضوع در واقع شک در قید و قیود و حدود موضوعی است که خود او مخترع آن بوده؛ فلذا اصلا از خود حاکم معقول نیست.
پاسخ
#6
بله حکم عقل به معنای اینکه الآن بگوید این کار قبیح است قطعا منتفی است ولی لازم نیست مساله را اینگونه تصور کنیم.ببینید عقل یک حکم کلی دارد به قبح ظلم یعنی میگوید هر آنچه ظلم است ولو من ظلم بودنش را نفهمم و حتی جهل مرکب داشته باشم و خیال کنم عدل است، در عین حال قبیح است با این نگاه میتوان براحتی تصور کرد که عقل شک کند که حکم کلی اش به قبح ظلم بر این مصداق منطبق میشود یا نه چون تطبیق قبح بر مصادیق ظلم قهری است ولو مدرک التفات به تطبیق نداشته باشد یا شاک باشد.
شبیه این مطلب در قصه رستم و سهراب است که رستم فرزندش را دوست داشت اگر چه به دلیل خطای در تطبیق سهراب را دشمن خود انگاشت ولی محبت او به فرزندش تطبیق قهری دارد و این شخص در واقع محبوب اوست ولو او خطای در تطبیق کند و او بکشد.
البته شاید این مثال بیشتر مبعد باشد.
پاسخ
#7
(30-آبان-1399, 21:10)مسعود عطار منش نوشته: بله حکم عقل به معنای اینکه الآن بگوید این کار قبیح است قطعا منتفی است ولی لازم نیست مساله را اینگونه تصور کنیم.ببینید عقل یک حکم کلی دارد به قبح ظلم یعنی میگوید هر آنچه ظلم است ولو من ظلم بودنش را نفهمم و حتی جهل مرکب داشته باشم و خیال کنم عدل است، در عین حال قبیح است با این نگاه میتوان براحتی تصور کرد که عقل شک کند که حکم کلی اش به قبح ظلم بر این مصداق منطبق میشود یا نه چون تطبیق قبح بر مصادیق ظلم قهری است ولو مدرک التفات به تطبیق نداشته باشد یا شاک باشد.
شبیه این مطلب در قصه رستم و سهراب است که رستم فرزندش را دوست داشت اگر چه به دلیل خطای در تطبیق سهراب را دشمن خود انگاشت ولی محبت او به فرزندش تطبیق قهری دارد و این شخص در واقع محبوب اوست ولو او خطای در تطبیق کند و او بکشد.
البته شاید این مثال بیشتر مبعد باشد.

سلام سؤال این است که وقتی که حاکم خود عقل است، مگر میتواند موضوع خودش را کامل نشناسد به حیث که حد وحدود او برایش مبهم باشد. یعنی عقل در رتبه سابق قبل از اینکه اصلا قید وقیود موضوع خود را بشناسد حکم کرده است؟
پاسخ
#8
در ناحیه حکم کلی عقل درست است ولی در حکم جزیی و تطبیقات شک ممکن است یعنی مثال ساده اش اینه که میگوییم آیا کشتن فلانی ظلم است یا عدل که عقل ما میگوید اگر ظلم باشد قببح است ولی اگر عدل و به حق باشد قبیح نیست خب این یعنی شک دیگه.
پاسخ
#9
سال‌ها پیش یعنی همان اوایل درس خارج، من یک تحقیق راجع به این مطلب کردم و یک جزوه‌ای نوشتم و خیلی از این بحث‌ها را آن جا آوردم [احتمالاً کتاب مکتوباتی در حسن و قبح عقلی و قاعدة ملازمه، انتشارات مرصاد، مقصود ایشان باشد]، منتهی یکی دو اشتباه اساسی در آنجا کردم که نتیجۀ بحث را یک جور تساقط دو دلیل عقلی گرفتم در حالی که این بیان حتماً فنی نبود؛ چون تساقط در دلیل لفظی است و دو دلیل لفظی در مقام کشف از واقع تساقط می‌کنند، دلیل عقلی که تساقط ندارد. بله می‌شد توجیه کرد و در همان جا هم همین تعبیر را به کار بردم که در چنین ظرفی عقل به هیچ کدام حکم نمی‌کند. این یک حرفی است که بگوییم که امر برای عقل مشتبه می‌شود چون نمی‌داند که کدام درست است. فلذا ساکت می‌ماند؛ که البته این بیان خودش نیاز به تنقیح مبانی دیگری دارد که آیا سکوت عقل معنا دارد یا نه؟ و در کجا معنا دارد؟. برخی مثل مرحوم شیخ می‌فرمایند که احکام عقلی تردید‌پذیر نیست. ما هم در یک جاهایی می‌گوییم تردید‌پذیر نیست، اما اگر حکم عقلی واقعی باشد [حکم اصالی عقل]، ممکن است بگوییم تردید‌پذیر هم هست

آیت الله آملی لاریجانی؛ خارج اصول؛ جلسه 135
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تمثیل حکم ظاهری به دمیدن بادی دربوق درکلام محقق عراقی! عرفان عزیزی 0 1,095 5-آذر-1398, 16:16
آخرین ارسال: عرفان عزیزی
  مبنای مرحوم امام در جمع بین حکم ظاهری وواقعی عرفان عزیزی 0 1,247 4-آذر-1398, 11:31
آخرین ارسال: عرفان عزیزی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان