امتیاز موضوع:
  • 2 رای - 3 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مساله جدید: نظر قدما در رابطه با مرگ مغزی
#1
شاید در عبارات قدما تعبیر مرگ مغزی و امثال آن یافت نشود اما با توجه به ملاک های ارائه شده توسط ایشان، بتوان نظر ایشان را در رابطه با مرگ مغزی که مرگ است یا خیر به دست آورد.
در کتاب قصاص در بحث قصاص نفس، در بحث کسی که شخصی را حکم المذبوح کرده و بعد شخص دیگری او را ذبح می کند می فرمایند اولی قاتل است و دومی که سر را جدا کرده است باید دیه جنایت بر میت را بپردازد .
گویا بعد از جنایت اول ، فرد میت به حساب می آید حال باید دید ، کالمذبوح یعنی چه مرحوم محقق درشرایع چنین می گویند :
و هو أن لا تبقى حياته مستقرة

و مرحوم صاحب جواهر در تفسیر حیات مستقره می گویند :
فلا إدراك و لا نطق و لا حركة له اختياريين

یعنی ملاک مرگ را عدم ادراک و نطقی و حرکت اختیاری که نشان از اداراک است، قرار داده اند .
حال در مرگ مغزی که ساقه مغز خشک می شود و مغز که منشأ ادراک و حرکات اختیاری از بین می رود باید قائل به مرگ شوند . و الله العالم
پاسخ
 سپاس شده توسط 89194 ، حسین بن علی
#2
گر ملاک مرگ را این نکته می دانستند شاید به جهت نبود اطلاعات پزشکی چنین تصوری داشته و حالاتی مثل کما را هم مرگ میدانستند که همگی به نظر اشتباه در تطبیق محسوب میشود
پاسخ
 سپاس شده توسط 89194
#3
این وجه که بگوییم «بالاخره در زمان معصوم هم مرگ معزی بوده و اتفاق جدیدی نیست اما در روایات ما اثری از این مطلب و سوال از این حالت نشده است نشان می دهد که در نظر مردم مرگ معزی با مابقی مرگ ها متفاوت نبوده است و معصومین این نگاه عرف را تایید کرده اند» اشکالی بر آن وارد است؟
البته ممکن است بگویید که مرگ معزی امروزه موضوع پیدا کرده چون با وجود دستگاههای پزشکی قلب و مابقی اعضای بدن را به کار وامی دارند و در زمان قدیم که این دستگاهها نبوده است چنین افرادی لامحالا از مرگ مغزی به مرگ طبیعی تبدیل می شده اند که حرف قابل توجهی است اما نمی دونم تمام موارد مرگ مغزی نیاز به دستگاه دارند یا نه؟؟
پاسخ
 سپاس شده توسط 89194
#4
(16-بهمن-1396, 22:05)حسین بن علی نوشته: گر ملاک مرگ را این نکته می دانستند شاید به جهت نبود اطلاعات پزشکی چنین تصوری داشته و حالاتی مثل کما را هم مرگ میدانستند که همگی به نظر  اشتباه در تطبیق محسوب میشود

سلام
امکان این هست که به خاطر نبودن اطلاعات پزشکی در تشخیص مصداق ملاکی که ارائه داده اند یعنی تشخیص این که واقعا شخص فاقد درک و حرکت برای همیشه هست یا خیر، دچار اشتباه شده باشند لکن ملاکیت این ملاک ربطی به فهم مسائل پزشکی ندارد و یک مسئله کبروی است که با توجه به روایات و قرائن موجود در آن ها اخذ شده است.
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین بن علی ، فطرس
#5
اولا مرگ مغزی تصوری در زمان ائمه نداشته چون هم کمتر از الآن اتفاق می افتاده و هم نمی فهمیدند که او زنده است بلکه او را بیهوش محسوب می نمودند و به زودی فوت می کرده است
ثانیا در چنین شرایطی کبرایی که فقهاء از معنای مرگ ارائه کرده اند معتبر نیست چون چنین حالاتی را در نظر نداشتند و لذا طبق این بیان استاد حالت کما را نیز مرگ می دانستند
پاسخ
#6
از نظر ظاهری تفاوت بیهوشی، کما، و مرگ مغزی چیست؟
به فرض که کسی در زمان اهل بیت علیهم السلام دچار مرگ مغزی می‌شده و ضربان قلبش نیز به مقدار معتنا بهی (مثلا چند روز) ادامه یافته باشد، طبعا عرف وی را شخصی زنده، ولی بیهوش به حساب می‌آورده!
و از آنجایی که عرف، انسان را خارج از این سه حالت «مرده» «زنده» و «بیهوش» نمی‌دانسته، لذا طبیعتا سؤالات و پاسخ‌ها در مورد همین سه حالت بیان می‌گشته. لذا ظاهرا خیلی خیلی بعید است که حکم مرگ مغزی، چه در روایات و چه در کلمات فقها (ولو بالاشاره) مطرح شده باشد.
پاسخ
#7
(17-بهمن-1396, 23:18)mHaeri نوشته: از نظر ظاهری تفاوت بیهوشی، کما، و مرگ مغزی چیست؟
به فرض که کسی در زمان اهل بیت علیهم السلام دچار مرگ مغزی می‌شده و ضربان قلبش نیز به مقدار معتنا بهی (مثلا چند روز) ادامه یافته باشد، طبعا عرف وی را شخصی زنده، ولی بیهوش به حساب می‌آورده!
و از آنجایی که عرف، انسان را خارج از این سه حالت «مرده» «زنده» و «بیهوش» نمی‌دانسته، لذا طبیعتا سؤالات و پاسخ‌ها در مورد همین سه حالت بیان می‌گشته. لذا ظاهرا خیلی خیلی بعید است که حکم مرگ مغزی، چه در روایات و چه در کلمات فقها (ولو بالاشاره) مطرح شده باشد.

همانطور که در قبل گفته شد ملاکیت یک ملاک ربطی به فهم عرف ندارد. ملاک بیان شده که مصادیق بعدی را نشان می دهد. حیات مستقره ای که در کلمات آمده است نشان از این ملاک است.
پاسخ
#8
(17-بهمن-1396, 21:11)حسین بن علی نوشته: اولا مرگ مغذی تصوری در زمان ائمه نداشته چون هم کمتر از الآن اتفاق می افتاده و هم نمی فهمیدند که او زنده است بلکه او را بیهوش محسوب می نمودند و به زودی فوت می کرده است
ثانیا در چنین شرایطی کبرایی که فقهاء از معنای مرگ ارائه کرده اند معتبر نیست چون چنین خالاتی را در نظر نداشتند و لذا طبق این بیان استاد حالت کما را نیز مرگ می دانستند

اولا ملاک ربطی به تصور داشتن و نداشتن ندارد. ملاک یک قضیه ی حقیقیه است که افرادش در بعد می آید
ثانیا در اطلاق قائل به جمع القیود نیستیم بلکه قائل به رفض القیود هستیم لذا اگر ملاکی مطلق گفته شد لازم نیست که همه ی افراد و حالات را در نظر داشت
پاسخ
#9
(17-بهمن-1396, 01:03)فقه جواهری نوشته: این وجه که بگوییم «بالاخره در زمان معصوم هم مرگ معزی بوده و اتفاق جدیدی نیست اما در روایات ما اثری از این مطلب و سوال از این حالت نشده است نشان می دهد که در نظر مردم مرگ معزی با مابقی مرگ ها متفاوت نبوده است و معصومین این نگاه عرف را تایید کرده اند» اشکالی بر آن وارد است؟
البته ممکن است بگویید که مرگ معزی امروزه موضوع پیدا کرده چون با وجود دستگاههای پزشکی قلب و مابقی اعضای بدن را به کار وامی دارند و در زمان قدیم که این دستگاهها نبوده است چنین افرادی لامحالا از مرگ مغزی به مرگ طبیعی تبدیل می شده اند که حرف قابل توجهی است اما نمی دونم تمام موارد مرگ مغزی نیاز به دستگاه دارند یا نه؟؟

مرگ مغزی اصلا موارد و انواع ندارد در مرگ مغزی بدون دستگاه فرد زنده نمی ماند چون ساقه ی مغز خشک می شود .
پاسخ
#10
(18-بهمن-1396, 11:42)فطرس نوشته: همانطور که در قبل گفته شد ملاکیت یک ملاک ربطی به فهم عرف ندارد. ملاک بیان شده که مصادیق بعدی را نشان می دهد. حیات مستقره ای که در کلمات آمده است نشان از این ملاک است.

بله. اما ملاکاتی که توسط فقها مطرح می‌شوند، نوعا انتزاعی از برداشت‌های عرفی و عقلایی خودشان از مصادیق موجود و رایج است. لذا محرز نیست که اگر متوجه مصادیقی مثل «مرگ مغزی» می‌شدند، باز هم همین ملاکات را مطرح نمایند.
در نهایت نمی‌توان احراز کرد که ملاکاتشان حتی نسبت به مواردی مانند مرگ مغزی اطلاق داشته باشد، ولو که در اطلاق قائل به رفض القیود باشیم.

برای مثال ممکن است کسی که اصلا با مردهای بدون ریش ملاقاتی نداشته و تصوری نسبت به افراد کوسه نداشته، بگوید ملاک «مرد» این است که ریش در آورد. آیا می‌توان پذیرفت که آن شخص اگر بعدا با شخص کوسه‌ای مواجه شد، وی را مرد نمی‌شمارد؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط فطرس ، حسین بن علی


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان