امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نکته علمی: انصراف از فرد نادر
#1
صرف نادر بودن فرد موجب انصراف مطلق از آن فرد نمی شود. و الا (چنانکه آیه الله شبیری بیان کرده اند) مثلا در  "نماز بر انسان واجب است" باید گفت چون غالب انسانها پنج انگشتی اند و فرد شش انگشته بسیار نادر است پس این دلیل شامل انسان شش انگشته نمی شود! (مضافا این که هر فردی به لحاظ خصوصیات مشخصه اس نادر محسوب می شود و اگر انصراف از فرد نادر را بپذیریم انصراف از جمیع افراد لازم می آید)
بله غلبه به ضمیمه ی مناسبات حکم و موضوع می تواند موجب انصراف شود. مثلا در "روزه بر مریض واجب نیست" می توان گفت از مریضی که اتفاقا روزه برایش مفید است منصرف است.
(همچنین در موارد تعارض، حمل بر فرد غالب از مصادیق روشن جمع عرفی است ولی بدون تعارض و بدون مناسبات حکم و موضوع چنین حملی اشتباه است)
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین بن علی
#2
در مثالی که در مورد روزه بیان شد، آیا اگر «مریضی که روزه برایش مفید است» فرد نادری نبود، چنین انصرافی وجود نداشت؟
با وجود مناسبت حکم و موضوع، ندرت این حالت، چه دخلی به انصراف دارد؟
پاسخ
 سپاس شده توسط سید محمد صادق رضوی
#3
شاید بتوان گفت که اگر غلبه و ندرت نباشد به کاربردن چنین تعبیر عرفی نخواهد بود. یعنی این که به اتکاء مناسبات حکم و موضوع، موضوع بدون قید ذکر شود در صورتی عرفیت دارد که آن قید، غالبی باشد.
ضمنا در مورد نقضی که استاد مطرح نمودند(نماز بر انسان واجب است) شاید بتوان این گونه از قائل به انصراف دفاع کرد که حتی در آن مثال نیز انصراف ثابت است و آنچه از لفظ بر می آید در این حد است که نماز بر انسانهای متعارف که البته پنج انگشتی اند واجب است لکن القاء خصوصیت یا تنقیح مناط قطعی (ولو به ضمیمه ی اطلاق مقامی مجموع ادله، چنانکه استاد در بحث ارث جده می فرمودند که گاهی حکم فرد مشابه از باب اطلاق مقامی فهمیده می شود و قیاس هم نیست) می شود که نماز بر اسان شش انگشتی نیز واجب است.
پاسخ
#4
در مورد نقض دیگری که مطرح فرمودند (این که اگر انصراف از فرد نادر صحیح باشد خروج جمیع افراد لازم می آید چون هر فردی به لحاظ مشخصات فردیه نادر است)
آیا این نقض با ارتکازات سازگار است؟ اگر سوال شود که غالب انسانها چگونه اند؟ ما این سوال را وجدانا سوالی صحیح و دارای یک جواب می دانیم. مثلا در جوابش می گوییم غالب انسانها پنج انگشت دارند اما در جوابش نمی گوییم غالب انسانها این گونه اند که مشخصات زید مثل تولد در ساعت فلان روز فلان را ندارند. اگر نقضی که مطرح فرموده اند صحیح باشد باید این سوال که غالب انسانها چگونه اند جواب های فراوانی داشته باشد. چرا که با آن نگاه، غالب انسانها یک امر نسبی است و می توان روی هر فردی دست گذاشت و غیر او را غالب شمرد. در حالی که عرفا غالب انسانها یک امر غیر نسبی محسوب می شود. فرد متعارف انسان یک ویژگی هایی دارد که قابل توضیح است. می گوییم فرد متعارف انسان پنج انگشتی است ولی هیچ گاه نمی گوییم فرد متعارف انسان مشخصات زید را ندارد.
شاید منشا این امر این باشد که برخی مشابهات در دید عرف در نظر گرفته می شود (مانند پنج انگشتی بودن) اما برخی دیگر مغفول است (مثل مشابهت غالب انسانها در این که مشخصه ی زید را ندارند)
پاسخ
 سپاس شده توسط سید محسن حائری
#5
(17-بهمن-1396, 11:25)محمود رفاهی فرد نوشته: صرف نادر بودن فرد موجب انصراف مطلق از آن فرد نمی شود. و الا (چنانکه آیه الله شبیری بیان کرده اند) مثلا در  "نماز بر انسان واجب است" باید گفت چون غالب انسانها پنج انگشتی اند و فرد شش انگشته بسیار نادر است پس این دلیل شامل انسان شش انگشته نمی شود! (مضافا این که هر فردی به لحاظ خصوصیات مشخصه اس نادر محسوب می شود و اگر انصراف از فرد نادر را بپذیریم انصراف از جمیع افراد لازم می آید)
بله غلبه به ضمیمه ی مناسبات حکم و موضوع می تواند موجب انصراف شود. مثلا در "روزه بر مریض واجب نیست" می توان گفت از مریضی که اتفاقا روزه برایش مفید است منصرف است.
(همچنین در موارد تعارض، حمل بر فرد غالب از مصادیق روشن جمع عرفی است ولی بدون تعارض و بدون مناسبات حکم و موضوع چنین حملی اشتباه است)

به نظر می رسد مطالب مطرح شده منتفی به انتقاء موضوع باشد!!
این که در اصول می گویند مطلق از فرد نادر انصراف دارد مقصود فرد نادری از خود مطلق است نه خصوصیات خارجیه و تشخصات نادره. چگونه می توان این را گفت در حالی که خود  اصولیین در بحث انصراف ذکر کرده اند که کثرت وجود موجب انصراف نمی شود.
بلکه مقصود از انصراف مطلق از فرد نادر اینست که ذات ماهیت مطلق در نظر عرف نتواند شامل افراد خفیه بشود. برای مثال اگر در دلیل داریم البول ینقض الوضوء، خود اطلاق بول در نظر عرف نسبت به ذات بولی که از مخرج غیر معتاد خارج شود تمام نیست؛ حتی اگر فرض کنیم اتفاقی بیفتد که افراد خارجیه بول غالبا از مخرج غیر معتاد باشند. این انصراف در مرحله ذات مطلق است نه تحقق خارجی آن.
ظاهرا این مطلب از آیة الله شبیری زنجانی در دروس نکاح ج 5 ص 1404 منشأ گرفته و اگر مراجعه کنید می بینید که نقض ایشان عجیب است.
پاسخ
#6
(27-بهمن-1396, 18:09)محمود رفاهی فرد نوشته: شاید بتوان گفت که اگر غلبه و ندرت نباشد به کاربردن چنین تعبیر عرفی نخواهد بود. یعنی این که به اتکاء مناسبات حکم و موضوع، موضوع بدون قید ذکر شود در صورتی عرفیت دارد که آن قید، غالبی باشد.
ولو با پذیرش این حرف، باز هم ندرت در تحقق انصراف دخلی ندارد. نهایتا می‌فرمایید گاهی اوقات تا ندرتی نباشد، نمی‌توان (یعنی صحیح نیست) به مناسبات حکم و موضوع اتکا کرد. اما نمی‌توان گفت که این که مخاطب، کلام را منصرف از فرد نادر برداشت می‌کند، جزء العله‌اش ندرت آن فرد است!
چکیده‌ی عرضم این است که با فرضی که شما مطرح فرمودید، «ندرت» موضوع صحت تکلم به این شکل را فراهم می‌کند، اما دخلی به دلالت کلام به صورت منصرف از فرد نادر ندارد.
اما در هر صورت، اصل فرمایشتان هم که می‌فرمایید «تا ندرتی نباشد، این گونه سخن گفتن عرفی نیست» چندان روشن نیست.

(27-بهمن-1396, 18:09)محمود رفاهی فرد نوشته: ضمنا در مورد نقضی که استاد مطرح نمودند(نماز بر انسان واجب است) شاید بتوان این گونه از قائل به انصراف دفاع کرد که حتی در آن مثال نیز انصراف ثابت است و آنچه از لفظ بر می آید در این حد است که نماز بر انسانهای متعارف که البته پنج انگشتی اند واجب است لکن القاء خصوصیت یا تنقیح مناط قطعی (ولو به ضمیمه ی اطلاق مقامی مجموع ادله، چنانکه استاد در بحث ارث جده می فرمودند که گاهی حکم فرد مشابه از باب اطلاق مقامی فهمیده می شود و قیاس هم نیست) می شود که نماز بر اسان شش انگشتی نیز واجب است.

شما مثال «نماز» را کنار بگذارید.
فرض کنید گفته شود: «انسان باید روزی سه بار دور خودش بچرخد»
آیا در چنین مثالی می‌توان تنقیح مناط کرد؟
همچنین آیا با این فرض که این کلام از معصوم صادر نشده باشد (که بتوان از اطلاق مقامی مجموع ادله استفاده کرد) هم می‌توان گفت که این کلام نسبت به انسان‌های شش انگشتی انصراف دارد؟
به نظر می‌رسد این گونه نباشد.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان