24-بهمن-1396, 11:30
گاهی در نظر عرف موضوع روایت خصوصیتی در حکم نداشته و از آن مثالیت می فهمد و بواسطه این فهم از روایت الغای خصوصیت میکند مثلا رجل شک بین الثلاث و الاربع را حمل بر مثال می کند چون زن و مرد بودن در این حکم خصوصیت ندارد و اما نحوۀ تحلیل این مطلب به یکی از این سه نحو است :
1-رجل در مطلق انسان استعمال شود بنحو مجاز در کلمه .
2-قبل یا بعد از کلمۀ رجل لفظ مثلاً در تقدیر بگیریم بنحو مجاز در حذف یا همان تقدیر .
3-با توجه به این که سائل و مجیب در مقام سئوال و جواب از مطلق شاک هستند اگر در مقام تلفظ و تکلم به ذکر حصه خاصی اشاره کرده و از حصه دیگر که مشابه این حصه هست سکوت کردند معنایش اینست که حصه دیگر هم همین حکم را دارد و این مفاد سکوتی کلام است یعنی وقتی در نظر سائل زن و مرد خصوصیت نداشته و در مقام سئوال از وظیفه مطلق شاک است ولی در مقامتکلم لفظ رجل را ذکر می کند و از حکم زنان سئوال نمی کند در واقع سکوت سائل و مجیب نسبت به زن ، کافیست برای افهام اشتراک این دو در سئوال و جواب .
1-رجل در مطلق انسان استعمال شود بنحو مجاز در کلمه .
2-قبل یا بعد از کلمۀ رجل لفظ مثلاً در تقدیر بگیریم بنحو مجاز در حذف یا همان تقدیر .
3-با توجه به این که سائل و مجیب در مقام سئوال و جواب از مطلق شاک هستند اگر در مقام تلفظ و تکلم به ذکر حصه خاصی اشاره کرده و از حصه دیگر که مشابه این حصه هست سکوت کردند معنایش اینست که حصه دیگر هم همین حکم را دارد و این مفاد سکوتی کلام است یعنی وقتی در نظر سائل زن و مرد خصوصیت نداشته و در مقام سئوال از وظیفه مطلق شاک است ولی در مقامتکلم لفظ رجل را ذکر می کند و از حکم زنان سئوال نمی کند در واقع سکوت سائل و مجیب نسبت به زن ، کافیست برای افهام اشتراک این دو در سئوال و جواب .