امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اشکال: استظهار ، امری وجدانی یا برهانی ؟
#1
مرحوم آخوند : مجمل يا مبيّن بودن يك خطاب برهانى نيست تا نياز به بحث و بررسى داشته باشد، بلكه مبتنی بر ظهور است که ظهور هم يك امر وجدانى است.  چه‏ بسا براى فقيهى فلان معنا متبادر باشد و كلام ظهور در او پيدا كند و براى ديگرى چنين نباشد. هركدام بايد به سليقه خويش مراجعه كنند.
اما استاد اعلایی نظر دیگری دارند:
این نکته که ظهورات وجدانی باشد اشتباه است
چون اگر بخواهد این تفاوت ها منشاش وجدانیات باشد دیگر مفاهمه ای صورت نمیگیرد چون  مفاهمه و مخاطبه طبق یک فهم و ارتکاز مشترک صورت میگیرد
پس ظهورات مبتنی بر ارتکازیات یا همان عقل خود اندیش انسان است که در همه یک نوع است  و منطق خاصی دارد  واصولا از انسان هیچ گاه  کار بدون منطق صادر نمیشود و همیشه قابلیت اقامه برهان دارد، برهانی  که دریافتی ها را پردازش میکند و انتقال میدهد  البته در اکثر مواقع  تحت اختیار نیست  چون خود انسان در حال اختیار آن را پدید نیاورده، ناخود آگاه است  اما  کار فقیه آن است که این ناخود آگاه را خود آگاه کند  تحلیل شده ارائه دهد و بدون تحلیل قابل قبول نیست
 همچنین اختلاف در ظهور گیری منشاش اختلاف در تحلیل است اما  تحلیل ها که از یک منطق واحد سرچشمه گرفته اند میتوانند باهم متفاوت باشد بستگی به مواد داده شده به این منطق و عقل دارد
پس این منطق وعقل میتواند  تبادر این معنا از لفظ را تحلیل کند و چه بسا زمانی که تحلیل کرد اجمال را با مناط وملاک برهان آن  از بین ببرد

در آخر میتوان این گونه جمع بندی نمود : که اگر ظهور منشاش وضع بود به وسیله اطراد و تبادر میتوان به آن رسید و این ظهور چون منشاش قرار دادی است دیگر قابل تحلیل نیست
اما اگر منشا ظهور امری غیر وضع بود دیگر قرائن و علل این ظهور را باید تحلیل منطقی نمود و ارائه داد تا در معرض نقد و برسی قرار گیرد و بدون این حرف ها فضای تاریک و غیر قابل استناد ی خواهیم داشت
 
 
 
پاسخ
 سپاس شده توسط حسین . ، مسعود عطار منش
#2
مطلب منقول از جناب استاد در مواضعی وضوح ندارد.
اولا این که فرموده اند وجدانی نیست اما مبتنی بر ارتکازات است چه معنایی دارد؟ ارتکازات مگر اموری وجدانی نیستند. ظاهرا مراد، این است که وجدانِ شخصیِ تکثر بردار نیست بلکه مبتنی بر ارتکازاتی است که در همه ی افراد یکسان است (یعنی همه آن را یکسان وجدان می کنند. پس نزاع بر سر این نیست که ارتکازی است یا وجدانی بل بر سر این است که وجدانهای شخصی گوناگون است یا وجدان واحد)
اما نتیجه ای که از این مطلب گرفته شده هم وضوح ندارد. مگر در امور ارتکازی اختلاف پیش نمی آید؟ مثلا درک همه ی ما از مفهوم قرمز یکسان است و در این زمینه، ارتکاز واحدی داریم. با این حال، وقتی مایعی بی رنگ به سمت قرمز شدن می رود ممکن است در این که در چه زمانی صدق قرمز بودن می کند با هم اختلاف داشته باشیم.
مخصوصا اگر ظواهر را اطمینانی بدانیم، این که با چه مرتبه ای از شواهد و قرائن، وثوق و اطمینان پیدا شود در بین افراد مختلف است.
همچنین این که فرموده اند ملاکات را کشف کنیم و با آنها ظهور را کشف کنیم، نیز واضح نیست. بله یک موقع تذکر به ملاکی داده می شود و در پی این تذکر، خودمان ظهور را در می یابیم، در این صورت بحثی نیست اما اگر صرفا ملاکات مستنبطه باشد و استظهار وجدانی نباشد چه حجیتی دارد؟ به نظر می رسد که خیلی از ملاکات مستنبطه و کبریات، دلیلی بر اطلاقشان نیست و نمی توان در موارد مشکوک به آنها استناد کرد و با آنها به نحو صناعتی محض رفع ابهام و اجمال کرد. بله به تعبیر استاد سید جواد شبیری در حد مقتضی می توان به آنها بها داد. ولی این که که با چنین قواعدی یک معنایی را ترجیح بدهیم چه حجیتی دارد؟
بله این مطلب هست که در ظواهر، تا حد ممکن باید مناشی آن را نشان داد و قرائنی که موجب "وجدان" شده است را مورد گفت و گو قرار داد. اما در نهایت، داوری با وجدان است. چنانکه نقل کرده اند که مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری قدس سره شیوه ی استنباطشان چنین بود که اول وجدان می کردند و بعد برای آن برهان می آوردند. اتفاقا به نظر می رسد که معطوف کردن بحث به قواعد و کبریات و کنار گذاشتن وجدان، بحث را انتزاعی و دور از واقعیت می کند.
اما این که در انتها فرموده اند در ظهور مبتنی بر وضع جای تحلیل نیست چون به اعتبار بر می گردد، چندان روشن نیست. بالاخره اعتبار فعلی اختیاری است و در همین جا نقل کرده اید که تمام افعال عقلا مبتنی بر منطق و .. است (که البته تمامیت این نظر محل تامل است) اما به هر حال به نظر می رسد که در مواردی می توان تحلیل هایی برای این که موضوع له چیست ارائه کرد. مثلا در موردی که امر دائر بین دو معنا است که یکی قیدی بسیار خفی دارد که تصور آن برای ذهن عرفی دشوار است؛ در اینجا می توان بنا بر واضع بودن عرف، موضوع له بودن این معنی را نفی و موضوع له بودن معنای دیگر را اثبات کرد. همچپنین در وضع تعینی نیز تحلیل و استدلال راه دارد.
پاسخ
#3
[quote pid='4440' dateline='1518937497']
پاسخ به دوست عزیز
[/quote]

در مورد بحث وجدانی و ارتکازی ، مرحوم آخوند در این جا وجدانی را در مقابل برهانی به کار می برد و این یکی از اصطلاحات وجدانی است مثلا وقتی میگویند فلان مطلب وجدانی است یا برهانی این وجدانی در مقابل برهانی به این معناست  که در خود می یابیم اما قابلیت ارائه برهان ندارد و مادر صدد این هستیم که این را رد کنیم و  به نظر ما این گونه نیست که امری وجدانی به این معنا باشد بلکه ظهورات قابلیت اقامه برهان را دارد . چون ظهورا ت حاصل از عقل خود اندیش انسان است که به آن ارتکاز گفته میشود ومبتنی بر یک منطق است و با ارائه آن منطق اگر کسی مدعی ظهور است باید بر اساس منطق عقل خود اندیش برایش منطقی ارایه کند .
اما در مورد آن نقضی که در مورد قرمز آورده شد  این اختلاف ناشی از ارتکاز نیست بلکه به خاطر آن است که عموما الفاظی که در بین عقلا استفاده میشود  وضعشان تعینی است و محدوده اش دقیقا مشخص نیست و در اموری که نزدیک به این حدود میشوند در آن اجمال پدید می اید و قابل برطرف شدن نیست چون قاعده مشخصی برای وضعشان نداشته اند
اما این که گفتیم باید ملاکات ومناطات ارائه دهیم -تا مجمل از اجمالش در بیاید یا بتوانیم اثبات اجمال کنیم-  به این معنی نیست که قاعده کلیه ارائه شود وطبق آن جلو بریم بلکه ممکن است یک نفرادعای اجمال کند اما فردی دیگر که ادعای ظهور دارد بتواند باارائه برهان برای ظهور خودش و اثبات این که منطق عقل خود اندیش اقتضای تبادر دارد در این جا ظهور رو اثبات کند
همچنین ما مخالف با آن چه که مرحوم استاد عبد الکریم حائری میفرمودند نیستیم اگر چه این بحث رو در ظهورات نگفتند در هر صورت به نظر ما صحیح ترین روش استفاده از قواعد اصولی همین است که اول انسان به ارتکازش مراجعه کند اصل تبادر را کشف کند و بعد با استفاده از قواعدی که حکایت از آن منطق خود اندیش دارد ظهورش را بتواند تحلیل کند
اما بحث وضع همانطور که ادبا و علماء فن  گفته اند برای وضع یک کلمه ادنی مناسبتی کفایت میکنه بنابراین برهان بردار نیست که چرا کلمه قرمز وضع شده برای فلان معنا  اما آن چه شما گفتید کشف موضوع له است نه آن چه ما میگوییم که برهان  برای یک وضع لفظی صورت گرفته شما میخواهید کشف بکنید آن را نه به این نحو که ارتکاز ما یک منطقی رو دارد  برای موضوع له فلان کلمه برای فلان معنا  و شما بر اون اساس بروید و آن را کشف کنید
پاسخ
 سپاس شده توسط مسعود عطار منش ، حسین . ، محمود رفاهی فرد
#4
ضمن تشکر فراوان از پاسخ گویی استاذنا المعظم
در مورد آن نقض به رنگ قرمز، همچنان مقداری مطلب وضوح ندارد
اولا آیا روشن است که منشا اختلاف، تعینی بودن وضع است؟
ممکن است بگوییم که نه، این اختلاف مربوط به کیفیت وضع نیست بلکه به خود معنی برمی گردد. اساسا معانی معمولا حاشیه ی خاکستری دارند و در آن حاشیه هم اختلاف پیش می آید. یعنی اصلا فارغ از بحث الفاظ، خود معنی حاشیه ی خاکستری دارد حال چه لفظی که برای آن معنی وضع شده به وضع تعیینی وضع شده باشد چه به وضع تعینی.
من مفهوم رنگ قرمز را می شناسم. حال می آیم برای این مفهوم، لفظ الف را وضع می کنم. این وضع، تعیینی است نه تعینی ولی باز هم آن اجمال در مورد کلمه ی الف باقی است.
ثانیا سلمنا که منشا اجمال، تعینی بودن وضع باشد، آیا مشکل رفع می شود؟ عرض حقیر این بود که در امور ارتکازی هم اختلاف راه دارد و لذا قواعد زبان هم که در ارتکازات ما شکل گرفته و در استظهارات دخالت دارد ممکن است در افراد مختلف در مواردی متفاوت باشد. آیا نمی توان گفت معنای کلمه ی قرمز نیز در طی مراوده ای که با اهل لسان داشته ایم در ارتکاز ما شکل گرفته و شاهدی می شود برای امری ارتکازی که در حدود آن اختلاف پیش می آید؟
ضمنا عرضی که در مورد اطمینان داشتم پاسخ داده نشد.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان